جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

انشاء انشا با موضوع ابر

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته قفسه انشاء توسط Mahi.otred با نام انشا با موضوع ابر ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 9,266 بازدید, 2 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته قفسه انشاء
نام موضوع انشا با موضوع ابر
نویسنده موضوع Mahi.otred
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Mahi.otred
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Apr
5,475
6,423
مدال‌ها
12
ابرها بر اثر تراکمات و واکنش های شیمیایی که در چرخه ی طبیعی اتفاق می افتد به وجود می آیند. ابرها پدیده های طبیعی هستند که ضرورت زیادی برای ما دارند. آن ها عامل بارش های مختلفی مثل: برف، باران و تگرگ هستند. گاهی اوقات منجر به پدید آمدن رعد و برق نیز می شوند. شکل ظاهری آن ها در مواقع مختلف تغییر می کند، مثلا هنگامی که رنگ سیاه و تیره به خود می گیرند، می گویند قرار است باران ببارد.

وقتی که آسمان صاف و زلال است، ابرها خود را بسیار زیبا و خودنما جلوه می دهند. یعنی می توان از روی ظاهر آن ها احتمالاتی را بیان کرد. از نظر من ابرها مانند پفک هایی هستند بسیار نرم و ترد و از جنس پنبه که آدم دلش می خواهد آن ها را در دست بگیرد و غرق در آن ها شود. گاهی نیز ابرها باردار می شوند! نه آن بارداری که شما فکر می کنید، قضیه باردار شدن ابرها فرق می کند. منظور از باردار شدن این است که آن ها با جهش الکترون باری را در خود به وجود می آورند که ثمره آن همان باران و رعد و برق می شود.

آن ها برای سرگرمی نیز خوب هستند، مثلا می توان برای آرام کردن کودکان شیطونی که به خانه اتان می آیند و مرغشان یک پا دارد و همچنان رو مخ هستند استفاده کرد. آن ها را ساعت ها زیر آسمانی که مملو از ابرهای پراکنده است خواباند، و از آن ها خواست که شکل هر ابر را توصیف کنند. این گونه می توان ساعاتی از دست شیطنت های آن ها در امان ماند. ضرورت ابرها به این دلیل است که از طریق بارش می توانند آب مورد نیاز ما را تامین کنند و با این چرخه همچنان زندگی بشری را پایدار نگه دارند. ابرهای پدیده های مهمی در زندگی ما و تمام موجودات زنده هستند، اگرچه به چشم ما نمی آیند.
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Apr
5,475
6,423
مدال‌ها
12
امروز خبری از آن آرامش همیشگی در آسمان نیست، ابر ها با غرور آسمان را احاطه کرده اند و بعضی وقت ها در پهنه ی وسیع آسمان دور می زنند و به هر کجا که می خواهند سرک می کشند زیرا آسمان وسیع است و آن ها تا دل شان بخواهد جا برای شینطت دارند، در این میان گاهی نیز تن شان به تن یک دیگر می خورد و صدای فریاد شان دل آسمان را به لرزه می اندازد و برق از سرشان می پرد.

ابر ها خورشید را دزدیده اند و پشت شان پنهان کرده اند و تا بغض شان را خالی نکنند او را پس نمی دهند، حالا دیگر زمین روشنایی روز هایی که خورشید در آسمان بود و می تابید را ندارد و اگر ابر ها تا شب آسمان را ترک نکنند اجازه نخواهند داد ماه هم خودی نشان دهد.

آن ها امروز در آسمان خود شان را به شکل های مختلف در آورده اند، یکی از آن ها شبیه گوسفندی بزرگ و پشم آلو است و من یکی دیگر را به شکل آدمی دیدم که دست هایش را باز کرده است.
سایه ی ابر ها بر تن تمام شهر افتاده و هر لحظه ممکن است باران از دل سیاه شان بر زمین ببارد، آن ها بر خلاف ظاهر تیره رنگ شان باران زندگی را به طبیعت هدیه می کنند.

یادم می آید کوچک تر که بودم یک روز ابری احساس کردم که ابر ها خیلی به زمین نزدیک شده اند و اگر دستم را دراز کنم می توانم تکه ای از آن ها را جدا کنم و برای خودم نگه دارم، تکه چوبی برداشتم و یک مسیر شیب دار را بالا رفتم ولی هر چه من بالاتر می رفتم ابر ها دورتر می شدند و بعد از کمی تلاش دست از این کار برداشتم و امروز با دیدن آن همه ابر در آسمان یاد آن روز برایم زنده شد.

امروز با ابر هایش مرا به یاد خاطره ی کودکی ام انداخت شاید کسی را به یاد غمی بیاندازد و برای کسی هم دلگیر باشد، هوای ابری بستگی به هوای دل ما دارد، اگر غصه ای داشته باشیم دلگیر و اگر شاد شاد باشیم لذت بخش است.

ساعت ها و ثانیه ها از پی هم گذر کردند و روز در حال تمام شدن است و هوا رو به تاریکی می رود، انگار ابر ها در آسمان ماندنی شدند و امشب از مهتاب خبری نخواهد شد.
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Apr
5,475
6,423
مدال‌ها
12

انشا آسمان آبی​

آسمان بزرگ است و بی‌انتها. ژرف و پر رمز و راز. مامن‌گاه خورشید است، خانه ماه و ستاره، جاده ابرهای گذرا. صبح که می‌شود خورشید را فرا می‌خواند تا با تلالو نور بر پیکرش، رنگ آبی تنش را به رخ جهانیان بکشاند. آغوش باز می‌کند و ابرها را در بر می‌گیرد و به زمینیان لبخند می‌زند.

آسمان هرروز آینه به دست می‌گیرد و چهره خود را با ابرها می‌آراید. باید سر بلند کرد و زیبایی‌هایش را به نظاره نشست. چراکه در ثانیه‌ای بادی می‌وزد و چهره آسمان را پاک می‌کند از ابر و آن هنگام است که تا ابدیت را می‌توان در چشمان آسمان دید.

همیشه آرزو داشتم روی ابرها پا می‌گذاشتم. دوست داشتم دست‌هایم را بلند می‌کردم و تکه‌ای از آنها را مال خود می‌کردم. یا که آغوش می‌گشودم و آسمان را بغل می‌کردم. اما غافل از اینکه آسمان دست نیافتنی است و وسعتش در آغوش زمینیان نمی‌گنجد. شاید برای همین است که هنوز هم سخاوتمند است و نور و بارانش را نثار زمین می‌کند.

فقط می‌توان زیر سقف بلندش ساعت‌ها قدم زد و با ساکنانش نجوا کرد. به ستارگانش چشم دوخت و وسعت قلبش را ستود.

آسمان هم مثل ما آدم‌هاست. هرروز چندباری رنگ عوض می‌کند. آبی می‌شود، زرد، قرمز، سیاه. حال و احوالش همیشه ثابت نیست. گاهی طوفانی است و گاهی ابری. دلش هم که بگیرد می‌بارد. بیشتر وقت‌ها آرام است. البته گاهی هم می‌غرد. اما هرچه هست زیباست. هررنگی که باشد تماشایی است. چه ببارد چه صاف باشد دیدنی است. حس کردنیست.

دل زمین که بگیرد دل آسمان هم می‌گیرد. آنقدر می‌بارد تا روح تازه‌ای به سیاره خاکی بدهد. جان زمین به آسمان بند است. اما این روزها چیزی جز دود و سیاهی از زمین نصیب آسمان نمی‌شود. سایه سیاهی زمین بر پیکر آبی آسمان می‌افتد و لذت تماشایش را پنهان می‌کند. جان زمین به آسمان بند است. بیایید جان زمین را از آن نگیریم.
 
بالا پایین