جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

انشاء انشا با موضوع سفرنامه

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته قفسه انشاء توسط Mahi.otred با نام انشا با موضوع سفرنامه ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 4,252 بازدید, 17 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته قفسه انشاء
نام موضوع انشا با موضوع سفرنامه
نویسنده موضوع Mahi.otred
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Mahi.otred
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Apr
5,475
6,423
مدال‌ها
12
برای نوشتن انشا در مورد سفرنامه خوب است که در مرحله اول بدانیم سفرنامه چیست. پس من در انشای خود انواع سفرنامه و جزئیات سفرنامه را خواهم گفت.
از آنجا که سفرها به انگیزه‌های گوناگونی چون تجارت و سیاحت و زیارت یا تحقیق و جز اینها صورت می‌گیرد، سفرنامه‌ها نیز به تبع انگیزه نویسنده از سفر، تنوعی چشمگیر دارند و اطلاعات گوناگونی را در اختیار خوانندگان قرار می‌دهند.
سفرنامه‌ها معمولاً زبان و بیانی ساده و شیرین دارند. شاید دلیل ساده‌گویی بخش بزرگی از سفرنامه‌ها را بتوان در حین سفر نگاشته شدن آنها دانست؛ زیرا در هنگام جا به جایی و حرکت در سفر امکان سخن پردازی‌هایی ادبی که به تفکر زیادی احتیاج دارند نیست و نویسنده سفرنامه که در حقیقت همان بیننده حوادث سفر است، ناچار است برای ثبت و ضبط حداکثری وقایع به قلم خود سرعت ببخشد و همین کار او را از سخن‌پردازی در نقل روایاتش دور می‌دارد.
سفرنامه‌ها یک بعد مهم دیگر نیز دارند و آن هم دیدن لایه‌های پنهان وجود نویسنده سفرنامه است.
در سفر است که میزان صبر و شکیبایی افراد، حسن معاشرت آنها با انسان‌های مختلف و قدرت روحی ایشان در تطبیق دادن خود با محیط جدید محک می‌خورد.
خدمت بزرگ دیگر سفرنامه‌ها، ژرف‌نگری خاصی است که این دسته از گونه‌های ادبی در باب شناخت جغرافیایی و تاریخی به خواننده خود می‌بخشند.
با مطالعه سفرنامه‌ای صادقانه و دقیق، گویی ما نیز با راوی ماجراها از دره‌های عمیق و کوه‌های بلند عبور می‌کنیم ، از دهکده‌های متروک دیدن می‌کنیم، با مفاخر هر کشور آشنا می‌شویم ، با مردمان هر ناحیه مأنوس می‌شویم، بر سر سفره خوراکشان می‌نشینیم و با مراسم و سنت‌هایشان الفت می‌گیریم و در یک کلام: با خواندن سفرنامه در حقیقت ما با گوش نویسنده می‌شنویم و با چشمان او می‌بینیم.
شاید چنین پنداشته شود که امروزه با وجود دوربین‌هایی که تمامی عالم را احاطه کرده‌اند و فناوری‌های نوین، از رنگِ پر رنگ سفرنامه‌های دوران کهن کاسته شده. اما هرگز چنین نیست.
سفرنامه دیدن عالم است از مجرای دل و اندیشه و احساس راوی آن. سفرنامه طبیعت را، انسانها را و سنت‌ها را به شکل خام و بی‌روح به ما نشان نمی‌دهد، سفرنامه برشی است از قلب نویسنده سفرنامه که با هدیه‌هایی که از سفرش با خود آورده در آمیخته و برای ما ارمغان آورده است.
از این انشا نتیجه می‌گیریم که خواندن سفرنامه به عنوان هدیه‌ و سوغاتی است که نویسنده آن برای مردم همه زمان‌ها آورده است. ما نیز می‌توانیم چنین هدیه‌ای به آیندگان بدهیم.
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Apr
5,475
6,423
مدال‌ها
12
زندگی سفری طولانی است که انسان با پیمودن این مسیر از زمانی‌که کوچک است و تا وقتی که جوان و بزرگ‌تر می‌شود، با به دوش کشیدن کوله‌باری از تجربیات و خاطرات بار سفر را می‌بندد و به مقصدگاه ابدی خود می‌رود.
یکی از سفرهای زندگی من که هم ناملایمات و هم خوشی‌های زیادی در پی داشت، سفر به شمال کشور یعنی گیلان بود که یکی از خاطرات خوب زندگی من را رقم زد.
جاده شمال با آسمان آبی و ابرهای پراکنده سفید و با باران‌های گاه و بی گاهش، عطر و بوی دلنشین و هوای دلپذیرش، به یک خاطره خوب در ذهن هر مسافری که به شمال سفر می‌کند تبدیل شده است.
در سفر ما به شمال باران نم نم می‌بارید و بوی خاک تازه تر شده، همه جا را فراگرفته بود. درخت‌ها بر جاده‌های پر پیچ و خم شمال مانند چتری سایه انداخته بودند و صدای پرنده‌ها از گوشه و کنار به گوش می‌رسید.
اما متاسفانه ترافیک هم از شهرهای دیگر به همراه بقیه مسافران بار بسته بود و به اینجا آمده بود و باز هم تلفات و آسیب‌ها به چشم می‌خورد و لحظات تلخی را به وجود می‌آورد. اما با این حال گذر کردیم و به مناطق دیدنی گیلان رفتیم تا از مناطق زیبای دیگر هم دیدن کنیم.
به امامزاده ابراهیم رفتیم و برای گذشتگان طلب آمرزش و رحمت کردیم. به قلعه رودخان رفتیم و از آن همه پله‌های طولانی و بلند عبور کردیم و به بالای کوه رسیدیم و از میراث فرهنگی اصیل گیلان دیدن کردیم. تابلوی زیبای قلعه را خریدیم تا برای همیشه لحظات خوب و شیرین و طبیعت زیبای قلعه رودخان را به خاطر بسپریم.
سفر ما ادامه داشت. از مغازه‌های شهر گیلان که دارای سوغاتی‌های این شهر نظیر شیرینی فومن و نان زرین و کوکی‌های خوشمزه و غذاهای محلی خوشمزه دیدین کردیم و مقداری برای خود و خانواده خود به رسم یادبود خریداری کردیم.
همراه با خانواده به رستوران محلی رفتیم. در منوی آن رستوران مرغ ترش، ترش تره، ماهی شکم پر، باقالا قاتوق و میرزاقاسمی وجود داشت که ما مرغ ترش را انتخاب کردیم و بسیار خوشمزه بود.
در ادامه مسیر به موزه میراث روستایی رشت رفتیم و از صنایع دستی خوش رنگ و زیبای آن جا دیدن کردیم. همچنین از موزه میرزاکوچک خان جنگلی و جنگل‌های سراسر پوشیده از درخت‌های کاج و صنوبر که منظره زیبایی آفریده‌اند دیدن کردیم. استان گیلان آنقدر زیبا است که هر چه از آن بگویم کم گفته‌ام.
زمان ما خیلی زود گذشت و تمام شد و ما مجبور به بازگشت شدیم. در مسیر بازگشت ماهی‌گیران زحمت‌کش را دیدیم که تور به دست به سمت دریا می‌روند. و می‌دیدیم مزرعه‌های برنج که عطر برنج تازه خوشه زده همه جا را پر کرده است و همچنین زیتون‌ها که از درخت‌ها آویزان بودند و رنگ سبز و زیبایش، منظره قشنگی در اطراف و در طبیعت به وجود آورده بود.
ما از این انشا نتیجه می‌گیریم که سفر‌ها می‌آیند و می‌روند تنها چیزی که مهم است این است که همراه خود از سفرها چه چیزی را به همراه بیاوریم و چه خاطره‌ای ثبت کنیم.
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Apr
5,475
6,423
مدال‌ها
12
من می‌خواهم یک انشا درباره سفر به تبریز بنویسم که البته اصل آن واقعیت دارد اما اتفاقات آن به دلیل سن پایین نویسنده و به خاطر نداشتن وقایع از قوه خیال مایه گرفته است.
نقل است زمانی‌که من یکسال بیشتر نداشته‌ام، والدینم مرا به شهر تبریز برده‌اند. مثل اینکه پدرم آنجا کاری داشته و به این بهانه اولین سفر من با هواپیما اتفاق می‌افتد.
خب واضح است که منِ یک‌ساله که به ابزار زبان مجهز نبوده‌ام و تازه چشمم به دنیا باز شده بوده، هیچ چیزی از آن سفر به تبریز به خاطر ندارم. اما الان که زبان را آموخته‌ام و مغزم یک جورایی شده که می‌توانم آن سفر را هر جوری ببینم، توان آن را دارم که با قوه مقدس خیال آن سفر را بازآفرینی کنم.
پس بسم الله، شروع می‌کنم. من فکر می‌کنم از هواپیما که پیاده شدیم، پدرم ماشینی گرفته و ما را به هتلی برده که ستاره‌های زیادی دارد. البته من نمی‌دانستم ستاره و هتل چند ستاره چیست اما از تخت تمیز و نرمی که داشته و غذاهای داغ و خوشمزه‌اش متوجه شده‌ام که حتماً جای خوبی است.
بعد که در هتل مستقر شدیم، پدرم رفته و برای ما سفارش غذا داده و مادرم با من بازی می‌کرده و جغجغه‌ام را بالای سرم، روبروی چشمان از حیرتْ به تمامی باز من، تکان می‌داده است.
من هم گاهی نق می‌زده‌ام و گاهی می‌خندیدم، گاهی بهانه شیر داشته‌ام و گاهی شیطانی‌ام گل می‌کرده و می‌زدم وسایل بابا را که مرتب روی میز چیده شده بوده، می‌انداختم و می‌شکاندم.
بیرون از هتل اما برعکس، سرد سرد بوده. مادرم مرا داخل چند لباس و پتو می‌پیچیده که یک وقت سرما نخورم که اگر می‌خوردم چه ماجرایی بوده و سفر چه بدبیاری‌ای می‌شده است.
خلاصه از شواهد و اذکار این‌گونه برمی‌آید که نه تنها سرما نخوردم که سرحال و سالم بودم و کمی هم به واسطه سفر و آب و هوای ناب تبریز چاق هم شده‌ام.
این قصه چند روزی ادامه داشته تا اینکه بالاخره کار پدر انجام گرفته و پس از کمی گشت و گذار در شهر و دیدن دیدنی‌های تبریز باز با یک هواپیمایی که از قضا قصد سقوط هم نداشته به شهر خودمان بازگشته‌ایم.
این هم گوشه‌ای از خیال من درباره اولین سفرم بود. از این انشا نتیجه می‌گیریم که سفرنامه خیالی نوشتن هم جالبیت‌های خاص خودش را دارد و اگر اندکی اطلاعات کسب کنیم، می‌توانیم سفرنامه زیبایی بنویسیم.
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Apr
5,475
6,423
مدال‌ها
12
با توجه به تعطیلات آخر هفته تصمیم گرفتیم سفری چند روزه به شهر مشهد داشته باشیم. همیشه تور مشهد را دوست دارم. بلیط هواپیما تهیه کردیم ، به نظرم بهترین وسیله برای رفتن به مشهد هواپیما است چون نزدیک دو ساعت در راه هستیم و نکته ی بعد هم فرودگاه تمییز و زیبای مشهد هست که من واقعا دوستش دارم. مخصوصا ستونهای طلایی و زیبایش. با تاکسی های مشهد به هتل رفتیم ما معمولا برای اقامت هتل انقلاب را انتخاب می کنیم چون هم نزدیک حرم هست و هم اینکه قیمت مناسبی دارد و از همه مهم تر تمییز هم هست. اتاق را بدون فوت وقت به ما تحویل دادند. اتاق خوبی بود ولی پنجره ای رو به حرم نداشت. وسایل را گذاشتیم و بعد از کمی استراحت به حرم رفتیم. حرم همیشه برایم جذاب ترین جای مشهد است. پنجره فولاد، مسجد گوهر شاد، صحن انقلاب (عتیق)، صحن جمهوری، صحن نقاره خانه، صحن قدس، صحن آزادی و صحن هدایت و بقیه صحن ها هر کدام به نوعی جذاب هستند و در جای خود هر کدام شاهکار معماری ایرانی اسلامی هستند.
دلیل محبوبیت مشهد وجود حرم امام رضا (ع) در آن است، هرسال میلیونها نفر برای زیارت بارگاه امام هشتم شیعیان به اینجا می آیند.
چون این بار قصد داشتیم بیشتر از دفعه های قبل مکانهای دیدنی مشهد را هم ببینیم. بعد از ناهار به طرقبه رفتیم، منطقه ای ییلاقی که 18 کیلومتر با مشهد فاصله دارد با آب و هوای لطیف، رستوران های متنوع، رودخانه، فروشگاه و باغهای میوه. برای ناهار شیشلیک، غذای مشهور مشهد را در یکی از رستورانهای طرقبه خوردیم. و در کوجه پس کوچه های طرقبه کمی قدم زدیم و برگشتیم. عصر آن روز در راه بازگشت به چالیدره رفتیم، چالیدره یکی از دره های فرعی طرقبه است. اطراف آن پر از آلاچیق است. کمی قایق سواری کردیم و بعد از آن سوار تله کابین شدیم و برگشتیم. برای شام به رستوران برادران کریم رفتیم البته همسرم ترجیح می داد که به رستوران معین درباری یا باغ سالار برویم.
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Apr
5,475
6,423
مدال‌ها
12
مقدمه: زندگی سفری طولانی است که انسان با پیمودن این مسیر از زمانیکه کوچک است و تا وقتی که جوان و بزرگ تر می شود , با به دوش کشیدن کوله باری از تجربیات و خاطرات بار سفر را می بندد و به مقصدگاه ابدی خود می رود.

تنه انشا: یکی از سفرهای زندگی من که هم ناملایمات و هم خوشی های زیادی در پی داشت , سفر به شمال کشور یعنی گیلان بود که یکی از خاطرات خوب زندگی من را رقم زد. جاده شمال با آسمان آبی و ابرهای پراکنده سفید و با باران های گاه و بی گاهش , عطر و بوی دلنشین و هوای دلپذیرش , به یک خاطره خوب در ذهن هر مسافری که به شمال سفر میکند تبدیل شده است . در سفر ما به شمال باران نم نم می بارید و بوی خاک تازه تر شده , همه جا را فراگرفته بود. درخت ها بر جاده های پر پیچ و خم شمال مانند چتری سایه انداخته بودند و صدای پرنده ها از گوشه و کنار به گوش می رسید. اما متاسفانه ترافیک هم از شهرهای دیگر به همراه بقیه مسافران بار بسته بود و به اینجا آمده بود و باز هم تلفات و آسیب ها به چشم می خورد و لحظات تلخی را به وجود می آورد.

اما با این حال گذر کردیم و به مناطق دیدنی گیلان رفتیم تا از مناطق زیبای دیگر هم دیدن کنیم. به امام زاده ابراهیم رفتیم و برای گذشتگان طلب آمرزش و رحمت کردیم. به قلعه رودخان رفتیم و از آن همه پله های طولانی و بلند عبور کردیم و به بالای کوه رسیدیم و از میراث فرهنگی اصیل گیلان دیدن کردیم . تابلوی زیبای قلعه را خریدیم تا برای همیشه لحظات خوب و شیرین و طبیعت زیبای قلعه رودخان را به خاطر بسپریم. سفر ما ادامه داشت . از مغازه های شهر گیلان که دارای سوغاتی های این شهر نظیر شیرینی فومن و نان زرین و کوکی های خوشمزه و غذاهای محلی خوشمزه دیدین کردیم و مقداری برای خود و خانواده خود به رسم یادبود خریداری کردیم . همراه با خانواده به رستوران محلی رفتیم . در منوی آن رستوران مرغ ترش , ترش تره , ماهی شکم پر، باقالی قاتوق و میرزاقاسمی وجود داشت که ما مرغ ترش را انتخاب کردیم و بسیار خوشمزه بود. در ادامه مسیر به موزه میراث روستایی رشت رفتیم و از صنایع دستی خوش رنگ و زیبای آن جا دیدن کردیم .

همچنین از موزه میرزاکوچک خان جنگلی و جنگل های سراسر پوشیده از درخت های کاج و صنوبر که منظره ی زیبایی آفریده اند دیدن کردیم. استان گیلان آنقدر زیبا است که هر چه از آن بگویم کم گفته ام. زمان ما خیلی زود گذشت و تمام شد و ما مجبور به بازگشت شدیم . در مسیر بازگشت ماهی گیران زحمت کش را دیدیم که تور به دست به سمت دریا می روند . و می‌دیدیم مزرعه های برنج که عطر برنج تازه خوشه زده همه جا را پر کرده است و همچنین زیتون های خوشمزه که از درخت ها آویزان بودند و رنگ سبز و زیبایش , منظره قشنگی در اطراف و در طبیعت به وجود آورده بود.

نتیجه گیری: سفر ها می آیند و می روند تنها چیزی که مهم است این است که همراه خود از سفرها چه چیزی را به همراه بیاوریم و چه خاطره ای ثبت کنیم.
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Apr
5,475
6,423
مدال‌ها
12
با اینکه همیشه دلم می خواست شهر شیراز رو ببنیم نمیدونم چرا برای دیدنش انقدر دیر اقدام کردم. همیشه برنامه ریزی می کردم ولی نمی دونم چرا رفتنم به این شهر اکی نمی شد. هتل ها رو سرچ می کردم جاذبه ها رو توی نت جستجو می کردم و عکسهاشو می دیدم ولی هیچ وقت زمانش نمی رسید تا من برم و از نزدیک تمام زیبایی های شهر رو ببینم. اما بلاخره عزمم رو جزم کردم و خیلی جدی برنامه سفر ریختم و خودمو آماده کردم تا به شیراز سفر کنم.
تصمیمم به واقعیت تبدیل شد و یه برنامه جهار روزه برای سفر به شیراز فراهم کردم و با خرید بلیط هواپیما استارتشو زدم. روز دوشنبه 15/8/96 وقتی مشغول کار بودم رفتم سایت سپهر رو چک کردم و یه بلیط مناسب برای ساعت یک ربع به 5 صبح سه شنبه خریدم. خیلی ساعت بدی بود ولی از ذوق زیاد پیش خودم فکر کردم که روز سه شنبه مو کامل داشته باشم. ناگفته نمونه که به سختی در خانه تاریخی پرهامی اقامت گرفتم و با هیجان آماده سفر شدم تا هم اقامت متفاوت داشته باشم هم اینکه جاذبه های چشم گیر شهر رو ببینم.
ساعت نزدیکای 5 هواپیما بلند شد و من ساعت 6:15 رسیدم به فرودگاه شیراز. اصلا از همون لحظه ی اول همه چی لذت بخش بود. فرودگاه کوچیک اما بی نهایت تمیز و مرتب بود و همه چی درست سر جای خودش قرار داشت. خیلی سریع ساکم و تحویل گرفتم و سوار تاکسی شدم و در خواست کردم من رو به محله ی گود عربان یا به گفته خود شیرازی گود عربون برسونه. گود عربون یکی از محله های تاریخی شهر شیراز که اسم خیابون اصلیش لطفعلی خان زند بود. قبلا دیده بودم که مسجد صورتی، باغ نارنجستان قوام، موزه زینت الملوک، بازار و مسجد وکیل و ... همشون تو همین خیابون و درست نزدیک همین خانه مشهور پرهامی بودن. تاکسی درست روبروی مسجد صورتی یا همون نصیرالملک توقف کرد و من با هیجان پیاده شدم. اصلا شیراز جذبم کرده بود. اون سمت مسجد بود و این سمت راهنمایی و علامت به سمت خانه تاریخی پرهامی.
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Apr
5,475
6,423
مدال‌ها
12

انشا درباره سفر به مشهد​

مقدمه:

زندگی سفری طولانی است که انسان با پیمودن این مسیر از زمانیکه کوچک است و تا وقتی که جوان و بزرگ تر می شود , با به دوش کشیدن کوله باری از تجربیات و خاطرات بار سفر را می بندد و به مقصدگاه ابدی خود می رود.

ما یه خانواده پنج نفره هستیم.

بعد از یه مدت طولانی تصمیم گرفتیم بریم سفر، یک سفر دست جمعی و خانوادگی اما نمیدونستیم کجا بریم.

هر کسی یه پیشنهادی داد

اما بین جاهایی که گفتیم فقط پیشنهاد مامان بود که همه بی هیچ مکثی قبول کردیم.

مامان گفت که بریم زیارت امام رضا

چون تعطیلات زیادی نداشتیم که بخوایم یک هفته بریم سفر، قرار بر این شد که سه چهار روزه بریم.

بابام گفت چون وقت زیادی نداریم بهتره با هواپیما بریم که خیلی تو راه نمونیم و وقت برای گشت و گذار داشته باشیم.

من با موبایلم توی گوگل زدم تور هوایی مشهد که ببینم برای تاریخی که می‌خوایم بریم میتونم از این تورهای مسافرتی بگیرم

دیدم بله دقیقا برای ۳ شب و ۴ روز میتونم تو اون تاریخی که میخوایم بریم

ولی باز گفتم شاید بشه ارزون تر هم پیدا کرد

سرچ زدم تور ارزان مشهد و دیدم با اختلاف قیمت کمی میشه رفت.
خلاصه اینکه زنگ زدم و تور مشهد رو رزرو کردم.

خیلی سفر راحتی بود و ما یک ساعت و نیم توی راه بودیم.

خیلی سفر راحت و خوبی بود.

ما واقعا تو اون ۳ شب و ۴ روز که اونجا بودیم

اصلا متوجه گذر زمان نشدیم و بهمون خیلی خوش گذشت.

زیارت امام رضا هم که بهترین قسمت سفر بود.

وقتی وارد حرم میشی انگار که هواش آدم رو سبک میکنه و از همه فکر و خیالایی که داری آزادت میکنه.

در چالیدره که خودش یه مجوعه کامل از تفریحات شامل تله کابین، قایق سواری و رستوران های عالی بود، خیلی خوش گذروندیم.

یه رستوران خوب تو شاندیز رفتیم که واقعا عالی بود هم محیط و هم کیفیت غذاهاش.

در روز آخر هم به همراه کل خانواده چند ساعتی رفتیم بازار مشهد و چند تا سوغاتی خریدیم.

این شد که سفر به مشهد واسه ما یه خاطره عالی و موندگار شد.

نتیجه گیری:

سفر به مشهد یکی از بهترین سفرهای هر ایرانی است.

زیرا علاوه بر مسافرت کردن و عوض شدن حال و هوا، می توانیم با زیارت امام رضا دلم را نیز سبک کنیم و از خداوند حاجت دلمان را بخواهیم.
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Apr
5,475
6,423
مدال‌ها
12

انشا درمورد سفر به شمال​

مقدمه:

جاده شمال با آسمان آبی و ابرهای پراکنده سفید و با باران های گاه و بی گاهش , عطر و بوی دلنشین و هوای دلپذیرش , به یک خاطره خوب در ذهن هر مسافری که به شمال سفر میکند تبدیل شده است .

یکی از سفرهای زندگی من که هم ناملایمات و هم خوشی های زیادی در پی داشت, سفر به شمال کشور یعنی گیلان بود که یکی از خاطرات خوب زندگی من را رقم زد.

در سفر ما به شمال باران نم نم می بارید و بوی خاک تازه تر شده , همه جا را فراگرفته بود. درخت ها بر جاده های پر پیچ و خم شمال مانند چتری سایه انداخته بودند و صدای پرنده ها از گوشه و کنار به گوش می رسید.
اما متاسفانه ترافیک هم از شهرهای دیگر به همراه بقیه مسافران بار بسته بود و به اینجا آمده بود و باز هم تلفات و آسیب ها به چشم می خورد و لحظات تلخی را به وجود می آورد.

اما با این حال گذر کردیم و به مناطق دیدنی گیلان رفتیم تا از مناطق زیبای دیگر هم دیدن کنیم.

به امام زاده ابراهیم رفتیم و برای گذشتگان طلب آمرزش و رحمت کردیم.

به قلعه رودخان رفتیم و از آن همه پله های طولانی و بلند عبور کردیم و به بالای کوه رسیدیم و از میراث فرهنگی اصیل گیلان دیدن کردیم .

تابلوی زیبای قلعه را خریدیم تا برای همیشه لحظات خوب و شیرین و طبیعت زیبای قلعه رودخان را به خاطر بسپریم.

سفر ما ادامه داشت . از مغازه های شهر گیلان که دارای سوغاتی های این شهر نظیر شیرینی فومن و نان زرین و کوکی های خوشمزه و غذاهای محلی خوشمزه دیدین کردیم و مقداری برای خود و خانواده خود به رسم یادبود خریداری کردیم .

همراه با خانواده به رستوران محلی رفتیم . در منوی آن رستوران مرغ ترش , ترش تره , ماهی شکم پر، باقالی قاتوق و میرزاقاسمی وجود داشت که ما مرغ ترش را انتخاب کردیم و بسیار خوشمزه بود.
در ادامه مسیر به موزه میراث روستایی رشت رفتیم و از صنایع دستی خوش رنگ و زیبای آن جا دیدن کردیم .

همچنین از موزه میرزاکوچک خان جنگلی و جنگل های سراسر پوشیده از درخت های کاج و صنوبر که منظره ی زیبایی آفریده اند دیدن کردیم.

استان گیلان آنقدر زیبا است که هر چه از آن بگویم کم گفته ام.
زمان ما خیلی زود گذشت و تمام شد و ما مجبور به بازگشت شدیم .

در مسیر بازگشت ماهی گیران زحمت کش را دیدیم که تور به دست به سمت دریا می روند .

و می‌دیدیم مزرعه های برنج که عطر برنج تازه خوشه زده همه جا را پر کرده است و همچنین زیتون های خوشمزه که از درخت ها آویزان بودند و رنگ سبز و زیبایش , منظره قشنگی در اطراف و در طبیعت به وجود آورده بود.

نتیجه گیری:

سفر ها می آیند و می روند

تنها چیزی که مهم است این است که همراه خود از سفرها چه چیزی را به همراه بیاوریم و چه خاطره ای ثبت کنیم.
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Apr
5,475
6,423
مدال‌ها
12

انشا در مورد سفر به شمال​

مقدمه:

اکثر خانواده ها به خصوص ایرانی ها در روزهای تعطیلی و آخر هفته ها به مسافرت می روند تا به استراحت و تفریح بپردازند .

یکی از پر طرفدار ترین و بهترین شهرها برای مسافرت شمال است .

اگر در عید نوروز و یا تابستان به شمال بروید متوجه تعداد بسیار زیاد مسافران از شهرهای مختلف در شمال می شوید .

شمال ایران به دلیل آب و هوای بسیار خوب و نزدیکی به دریا طرفداران زیادی دارد .

ما در بیشتر تعطیلات چند روزه به همراه خانواده به شمال می رویم .

در آنجا یک ویلا اجاره می کنیم و سعی می کنیم روزهای خوبی را در آنجا سپری کنیم .

پدرم بیشتر به دلیل مشغله کاری شمال را محل بسیار مناسبی برای مسافرت و استراحت می داند .

شب ها که کم کم آفتاب غروب می کند به بیرون میرویم

زیرا هوای شمال در آن ساعت ها بسیار مساعدتر ، دلچسب تر و مناسب است .
به لب دریا که میرویم برادر کوچکترم با شن و ماسه ها مشغول بازی کردن می شود .

خودم سعی می کنم از زیبایی و آرامش بی حد و اندازه دریا نهایت لذت را ببرم .

صدای دریا یکی از بهترین و آرامش بخش ترین صدا های دنیا می باشد .

راستی یادم رفت در مورد جاده شمال بگویم . جاده شمال یکی از بهترین و سرسبز ترین جاده ها در دنیا می باشد .

درختان سرسبز ، دامنه های بسیار زیبا ، گل های رنگا رنگ ، باران نم نم و … جز زیبایی های این شهر می باشند .

شاید یکی از دلایلی که اکثر مردم ایران برای مسافرت و تفریح به شمار می‌روند همین جاده زیبا می باشد

زیرا سرسبزی و خرمی آن بسیار چشم نواز بوده و باعث خستگی نمی شود .

این بود انشای من امیدوارم دوست داشته باشید ..

نتیجه گیری:

کشور ایران شاید یک از زیباترین کشورهای جهان باشد.

دیدن شهرهای مختلف از شمال تا جنوب حال و هوای خاصی به انسان میدهد

و میتواند پر از خاطرات شیرین باشد.
 
موضوع نویسنده

Mahi.otred

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Apr
5,475
6,423
مدال‌ها
12

سفر به قم​

روز شنبه ازطرف مدرسه مارو بردن قم وجمکران حالا میخوام این سفرکوتاه رو واستون شرح بدم:
ساعت ۳بود که سوار اتوبوس شدیم اینقدرگرم بود که نگو انگارزیر دوش وایساده بودیم خلاصه بعدش که راه افتاد خنک تر شدیم حالا از شانس ما یه راننده ناشی بهمون افتاده بود هرچی میگفتیم ای آدم ناشی کمی آرام بران در مغز نداشته اش فرو نمیرفت خلاصه سر اذان بود که به حرم حضرت معصومه رسیدیم جاتون خالی صدای اذان و بارون ،آسمون تیره چه کیفی داشت من که حسابی ازاین صحنه فیض بردم من دوست گلم (عطیه) ازبقیه جداشدیمو براخودمون رفتیم زیارتو نماز یه سری عکس گرفتیم . ببخشید گلاب بروتون ۵ثانیه رفتیم مستراح بعد که رفتیم پیش بقیه نمیدونید مارو قطعة بعد اخری کردن حالا چرابعد اینکه مااومدیم نرفتن خدا می‌دونه؟ خلاصه بعد سوار اتوبوسا شدیم به سمت کوه خضر وای نمیدونید چه ارتفاعی داشت ماکه دیگه نای رفتن نداشتیم اما خوب دلمون نمیومد که نریم دقیقا ساعت ۱۲ بود که بالای کوه بودیم و بارون میومد من وعطیه جون که حسابی لذت بردیم ،زیارت کردیمو و... ازکوه پایین اومدیم سوار اتوبوس شدیم که یعنی ماروببرن یه جا شام بدن بعد کلی معطلی مارو مث مرغ کردن تو یه حسینیه من چندتا بچه ها رفتیم اون گوشه که یعنی دنج باشه وکسی مزاحم نشه حالا حال یکیم بد شده بود صاف آوردنش همون جاکه مانشسته بودیم خوابوندنش خلاصه ساعت ۱ بود که شام دادن حالا شام چی بود: برنج پاکستانی+کباب . بدخوراک نیستم اما مث خرده آجربود ازگلو پایین نمیرفت دیگه از زور گرسنگی در حلقوم مبارک فرو بردیم بعد باهمون دوست گلم + مریم رفتیم یکم قدم زدیم بلکه خرده آجرا هضم شه تا اومدیم خاموشی زده بودن مارفتیم سرجامون بخوابیم که همون یه ذره جا توسط غارتگران غارت شده بود خلاصه یکم کلنجار رفتیم که عزیزان غارتگر پاهای مبارک خودرا جمع کردند وما خوابیدیم ۲ساعت وقت داشتیم بخوابیم منو مریم عطیه تا ۱ ساعت داشتیم میخندیدیم حالا دلیل خنده: جدی میگم پاهای من ومریم دقیقا در فاصله ی ۵سانتی دهان عطیه جون و صورت منو مریم در فاصله ی ۱۰سانتی بیچاره عطیه هرچی یادم میفته که پاهامون تو دهن عطیه بود دلم به حالش میسوزه تازه یه چادرم انداخته بود رو صورتش و هر ۱۵دقیقه پامیشد نفس میگرفت ،بالای سرمون هم که اصلا قابل ذکر نیست (صحنه ای بسیار ناهنجار)منو مریم در همین حینی که بیدار بودیم ومیخندیدیم
یک دفعه از بچه های بالا ببخشیدا ببخشیدا یک صدای ناهنجاری شنیده شد دیگه نمیدونید چه خنده بازاری شده بود همه بچه ها پاشدن خندیدن و دوباره خوابیدن یکم چش ما گرم شده بود که عطی جون پاشده میزنه به من میگه نسیم پاشو من خوابم نمیبره! (خوب من چیکا کنم نمیدونم؟؟؟؟؟؟؟) خلاصه سوت زده شدو ماهم پاشدیم سوار اتوبوسا برای نماز صبح رفتیم جمکران بعد نماز..... دوباره سوار اتوبوس شدیم به سمت اصفهان چون دیشب نخوابید ه بودیم مث معتادا بودیم ومن به مدت ۱ساعت رو پای عطیه خوابیدم بعدم اون به مدت (نمیدونم) رو پای من خوابید بعدشم بیدار شدیمو فیلم جذابی توسط دوستان اجراشد وما درحین تخمه خوردن تماشا میکردیم( بزن وبرقص دوستان)ساعت ۳ بود که رسیدیم اصفهان و سفرمون اتمام یافت به من که خیلی خوش گذشت.
امیدوارم قسمت شماهم بشه که برید قم و جمکران.
 
بالا پایین