جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

انشاء انشا درباره "آواز خاموش شب"

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته قفسه انشاء توسط Nella با نام انشا درباره \"آواز خاموش شب\" ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 74 بازدید, 1 پاسخ و 3 بار واکنش داشته است
نام دسته قفسه انشاء
نام موضوع انشا درباره \"آواز خاموش شب\"
نویسنده موضوع Nella
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Nella
موضوع نویسنده

Nella

سطح
1
 
همیار سرپرست کتاب
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست کتاب
مدیر آزمایشی
منتقد کتاب آزمایشی
ناظر تایید
کپیست انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jan
1,185
3,768
مدال‌ها
3
انشا در رابطه با" آواز خاموش شب"
 
موضوع نویسنده

Nella

سطح
1
 
همیار سرپرست کتاب
پرسنل مدیریت
همیار سرپرست کتاب
مدیر آزمایشی
منتقد کتاب آزمایشی
ناظر تایید
کپیست انجمن
کاربر ویژه انجمن
Jan
1,185
3,768
مدال‌ها
3
آواز خاموش شب

شب، آرامشی بی‌انتهاست؛ بوم سپیدی که قلم خیال بر آن نقش می‌زند. اما در سکوتش، آوازی نهفته است. آوازی که گوش‌های زمینی توان شنیدنش را ندارند، اما دل‌های آگاه آن را در اعماق هستی احساس می‌کنند.
ماه، تنها شاهد این راز کهن است. با چشمان نیمه‌باز، نگاهی به جهان می‌افکند؛ گویی می‌خواهد حقیقتی را فاش کند، اما در هاله‌ای از سکوت، واژه‌هایش به سنگینی سایه‌ها فرو می‌غلتند. شب، شاعر خاموشِ آسمان است، واژه‌هایش به زبان ستارگان جاری می‌شود، و معنایش را فقط رؤیاگرانِ خفته در بستر خیال درک می‌کنند.
در دل شب، کوچه‌های تاریک به زمزمه‌های بی‌صدا جان می‌دهند. درختان با شاخه‌هایی که به سوی خلأ دراز شده‌اند، مثل موجوداتی گرفتار در وهم، در جستجوی نغمه‌ای هستند که آن‌ها را از تاریکی برهاند. باد، نوازنده‌ای ناشناس است که با انگشتان نامرئی‌اش بر سیم‌های نامعلوم جهان زخمه می‌زند؛ نغمه‌ای بی‌صدا، اما عمیق‌تر از هزاران سمفونی جهان.
گویی آسمان در لحظه‌ای گمشده میان رؤیا و واقعیت معلق است. آیا این شبِ خاموش، سرود انتظار است یا مرثیه‌ای برای آنچه هرگز نبوده است؟ شاید این آواز خاموش، لالایی کهکشانی است که هستی را در آغوش خود به خواب فرا می‌خواند، یا شاید ندایی از دوردست‌های نامکشوف، در جستجوی پاسخی که هیچ‌گاه نخواهد آمد.
شب خاموش است، اما آوازی در دل خود دارد—آوازی که با هیچ زبانی بیان نمی‌شود، اما در جان هر جوینده‌ای طنین می‌اندازد. تنها آنان که چشمِ جان را گشوده‌اند، می‌توانند این نغمه را بشنوند و با آن در ابدیت محو شوند.
 
بالا پایین