- Dec
- 3,025
- 5,436
- مدالها
- 3
1. « و» معدوله (بیان حرکت) : (آنچه نوشته میشود ولی خوانده نمیشود. "معدوله"یعنی؛ تغییر یافته) مثل: خـوردن، خـواهش، خـواهر و...
2. « و» حالیّه : (به معنی؛ و حالآنکه ـ در حالیکه) مثل: محبوسم و طالع است منحوسم .
برگ بیبرگی تو را چون برگ شد / جان باقی یافتی و مرگ شد .
دل بر توانم از سر و جان برگرفت و چشم / نتوانم از مشاهده ی یار برگرفت .
3. « و» پسوند تصغیر و تحقیر : پسرو ، دخترو .
4. « و» عطف: (که بین دو یا چند واژهی همنقش میآید) مثل : من و او ، حسن و علی آمدند ، کتاب و دفتر خریدم .
2. « و» حالیّه : (به معنی؛ و حالآنکه ـ در حالیکه) مثل: محبوسم و طالع است منحوسم .
برگ بیبرگی تو را چون برگ شد / جان باقی یافتی و مرگ شد .
دل بر توانم از سر و جان برگرفت و چشم / نتوانم از مشاهده ی یار برگرفت .
3. « و» پسوند تصغیر و تحقیر : پسرو ، دخترو .
4. « و» عطف: (که بین دو یا چند واژهی همنقش میآید) مثل : من و او ، حسن و علی آمدند ، کتاب و دفتر خریدم .