مجموعه اشعار اهلی شیرازی

[شاهدخت]

بسکه شبها من دیوانه بخود درسخنم

هست همسایه گمانش که مرا همنفسی است

 

[STARLET]

مانیم چو غنچه سر فرو برده به جیب

باشد که دری گشاید از عالم غیب

آن تازه جوان و صد هزاران خوبی

ما پیر و گرفتار به هفتاد و دو عیب

 

[STARLET]

تا بلبل خویش یار گفتست مرا

با سنگدلان گفت و شنفتست مرا

هر شام به داغ تازه‌ای می‌سوزم

هر روز ز نو گلی شکفت است مرا

 

[STARLET]

ای همچو گهر در صدف سی*ن*ه ما

هر گوهر راز تست گنجینه ما

حقا که غرض ز هستی ما نبود

جز جلوه حسن تو در آیینه ما

 

[STARLET]

یارب سگ کوی مقبلی ساز مرا

آیینه ز عشق منجلی ساز مرا

اقبال جهان مرا جوی نیست قبول

مقبول محمد و علی ساز مرا

 

[STARLET]

از کسب کمال اگر ملال است ترا

کسبی که کنی کمال حال است ترا

آموختن کمال کسبی که تراست

دریاب که آن کسب کمال است ترا

 

[;FOROUGH]

پری بحسن رخ گلعذار ما نرسد

ملک بخلق خوش غمگسار ما نرسد

وفای ک.س بوفای نگار ما نرسد

بحسن و خلق و وفا ک.س بیار ما نرسد

تو را در این سخن انکار کار ما نرسد

 

[;FOROUGH]

ز دست ناله سگ او بقصد جان من است

یقین که ناله من دشمن نهان من است

معاشران همه رادست بر دهان من است

زبسکه گوش جهانی پر از فغان من است

بشهر بر سر هوی کوی داستان من است

[...]

 

[;FOROUGH]

این همه خشم تو ای عاشقکش بی باک چیست

دل ز خشمت خاک شد این زهر بی مواد چیست

جر دل غیر از نگاه دیده بی باک چیست

دیده را گر با تو کار افتاد دل غمناک چیست

مرغ عاشق میشود پیراهن گل چاک چیست

[...]