Puyannnn
سطح
4
مهمان
- Sep
- 13,532
- 22,013
- مدالها
- 3
صد سال از انتشار «اولیس» داستان کلاسیک جیمز جویس، داستان عشق، هوس، خشم، حسادت و سایر احساسات انسانی، دربارهی یک روز از زندگی در پایتخت ایرلند میگذرد. اولیس، سومین اثر مکتوب جویس، از شاهکارهای ادبیات دورهی مدرن به شمار میآید. در ادامهی این مطلب، مقالهای خواهیم خواند به قلم دونال فلن، پژوهشگر تاریخ، نویسنده و پادکستساز ساکن دوبلین. او در این مقاله، تلاش کرده است به بازخوانی کتاب اولیس از زوایای مختلف بپردازد.
ادنا اوبراین در دوبلین دههی 1950 میلادی، یک دانشجوی داروسازی بود که رویای نویسنده شدن را در سر میپروراند. روزی از روزها، با نادیده گرفتن تواناییهایش نوشت: «من نمیدانم که چطور باید به این هدف برسم. اما میتوانم با اطمینان بگویم که جاهطلبیهایم از استعدادم فراتر رفتهاند.» از آنجایی که امروز، اوبراین یکی از شاعرها، رماننویسها و نمایشنامهنویسهای مشهور ایرلندی است، باید به دنبال جرقههای تغییر در زندگیاش باشیم. هر چند، نیاز به جستجوی زیادی هم نداریم. این جرقه زمانی زده شد که او به صورت کاملاً تصادفی و در یک کتابفروشی دست دوم، با یکی از کتابهای جیمز جویس برخورد کرد.
دستیافتنی بودن
آنتونی برجس، داستاننویس، آهنگساز و منتقد ادبی بریتانیایی میگوید: با خواندن آثار جویس تازه فهمیدم که ادبیات، چیزی مرموز و دست نیافتنی نیست. بلکه، نمایش زندگی روزمره است. اگر یک نویسنده برای مردم وجود داشته باشد، آن نویسنده، جیمز جویس است.
جیمز جویس طرح سنتی روایت را در هم شکست. در عوض، ما را با مجموعهای از داستانها مواجه کرد که در 16 ژوئن سال 1904 میلادی در دوبلین، به صورت عمومی و خصوصی رقم میخورند.
اولیس جیمز جویس، در مدت زمان کوتاهی پس از انتشار، افکار و عقاید را به دو دسته تقسیم کرد. (هر چند، هنوز هم در روی همان پاشنه میچرخد.) برای برخی از منتقدان، این رمان چیزی بیشتر از نمایندهی بلشویسم ادبی بود. کتاب اولیس هم نامتعارف بود، هم ضد مسیحی، هم پر از هرج و مرج و هم کاملاً غیراخلاقی!
اما برخی از منتقدان نیز بودند که اولیس را یک شاهکار درخشان مینامیدند. تی. اس. الیوت میگوید: ما همه مدیون کتاب اولیس هستیم و هیچکداممان نمیتوانیم از آن فرار کنیم.
ادنا اوبراین در دوبلین دههی 1950 میلادی، یک دانشجوی داروسازی بود که رویای نویسنده شدن را در سر میپروراند. روزی از روزها، با نادیده گرفتن تواناییهایش نوشت: «من نمیدانم که چطور باید به این هدف برسم. اما میتوانم با اطمینان بگویم که جاهطلبیهایم از استعدادم فراتر رفتهاند.» از آنجایی که امروز، اوبراین یکی از شاعرها، رماننویسها و نمایشنامهنویسهای مشهور ایرلندی است، باید به دنبال جرقههای تغییر در زندگیاش باشیم. هر چند، نیاز به جستجوی زیادی هم نداریم. این جرقه زمانی زده شد که او به صورت کاملاً تصادفی و در یک کتابفروشی دست دوم، با یکی از کتابهای جیمز جویس برخورد کرد.
دستیافتنی بودن
آنتونی برجس، داستاننویس، آهنگساز و منتقد ادبی بریتانیایی میگوید: با خواندن آثار جویس تازه فهمیدم که ادبیات، چیزی مرموز و دست نیافتنی نیست. بلکه، نمایش زندگی روزمره است. اگر یک نویسنده برای مردم وجود داشته باشد، آن نویسنده، جیمز جویس است.
جیمز جویس طرح سنتی روایت را در هم شکست. در عوض، ما را با مجموعهای از داستانها مواجه کرد که در 16 ژوئن سال 1904 میلادی در دوبلین، به صورت عمومی و خصوصی رقم میخورند.
اولیس جیمز جویس، در مدت زمان کوتاهی پس از انتشار، افکار و عقاید را به دو دسته تقسیم کرد. (هر چند، هنوز هم در روی همان پاشنه میچرخد.) برای برخی از منتقدان، این رمان چیزی بیشتر از نمایندهی بلشویسم ادبی بود. کتاب اولیس هم نامتعارف بود، هم ضد مسیحی، هم پر از هرج و مرج و هم کاملاً غیراخلاقی!
اما برخی از منتقدان نیز بودند که اولیس را یک شاهکار درخشان مینامیدند. تی. اس. الیوت میگوید: ما همه مدیون کتاب اولیس هستیم و هیچکداممان نمیتوانیم از آن فرار کنیم.