- Mar
- 3,433
- 12,584
- مدالها
- 6
پشت میز نشستی. کاغذها را مرتب میکنی. مدادت را برای بار هزارم میتراشی. دستت را روی کاغذ میبری. منتظر یک جرقه نشستهای. منتظر یک ایدهی ناب که از پس ذهنت، از میان هزاران فکر دیگر خودش را بیرون بکشد.
بعد هم بتوانی شاهکاری مثل رومئو و ژولیت خلق کنی. چراکه نه؟! به نظر میرسد همهی نویسندهها همین کار را میکنند.
چند دقیقه میگذرد! سروکله ایده پیدا نمیشود. فکر میکنی شاید گرسنهای و اگر چیزی بخوری اوضاع روبهراه میشود!
چیزی میخوری به سراغ کارت برمیگردی. دوباره مداد در دست مینشینی تا ایده عالی خودش را نشان بدهد؛ اما به نظر میرسد خبری نیست!
با خودت فکر میکنی مشکل کار کجاست! گرسنگی! تشنگی! شاید اصلاً خستهای! هیچکدام از اینها نیست.
مشکل این است که روش اشتباهی برای پیدا کردن ایده در پیشگرفتهای!
بعد هم بتوانی شاهکاری مثل رومئو و ژولیت خلق کنی. چراکه نه؟! به نظر میرسد همهی نویسندهها همین کار را میکنند.
چند دقیقه میگذرد! سروکله ایده پیدا نمیشود. فکر میکنی شاید گرسنهای و اگر چیزی بخوری اوضاع روبهراه میشود!
چیزی میخوری به سراغ کارت برمیگردی. دوباره مداد در دست مینشینی تا ایده عالی خودش را نشان بدهد؛ اما به نظر میرسد خبری نیست!
با خودت فکر میکنی مشکل کار کجاست! گرسنگی! تشنگی! شاید اصلاً خستهای! هیچکدام از اینها نیست.
مشکل این است که روش اشتباهی برای پیدا کردن ایده در پیشگرفتهای!