جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

انشاء ایستادن توی صف

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته قفسه انشاء توسط Puyannnn با نام ایستادن توی صف ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 175 بازدید, 0 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته قفسه انشاء
نام موضوع ایستادن توی صف
نویسنده موضوع Puyannnn
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Puyannnn
موضوع نویسنده

Puyannnn

سطح
4
 
مهمان
Sep
13,532
22,013
مدال‌ها
3
بند مقدمه (زمینه سازی)
ایستادن توی صف هم در فامیل ما برای خودش ماجراهای خنده داری داشت. برای این که خنده‌دارترین و در عین حال غم انگیزترین خاطره از صف ایستادن را بازگو کنم، باید به روزی برگردم که قرار بود با خاله و خاله‌زاده‌هایم به سینما برویم. من و خواهرم به همراه خاله، دختر خاله و پسرخاله‌ام تصمیم گرفتیم به سینما رفته و یک فیلم خنده‌دار ببینیم. مثل همیشه خاله و بچه‌هایش دیر آماده شدند و در مسیر رسیدن به سینما نیز ترافیک سنگینی وجود داشت.

بندهای بدنه (متن نوشته)
هر طور بود به سینما رسیدیم و فکر می‌کنید با چه صحنه‌ای مواجه شدیم؟ صفی طویل از افرادی که برای خرید بلیط سینما در صف انتظار بودند. از آن جایی که قشر سینما برو، افرادی بافرهنگ و متمدن‌تر هستند، این صف به شکلی منظم ادامه پیدا کرده بود. کمی که از دور نگاه می‌کردم؛ پس از عبور صف در مقابل ساختمان سینما، یک پیراشکی فروشی را هم رد کرده بود و کمی دیگر به ابتدای ایستگاه اتوبوس می‌رسید. بوی پیراشکی داغ در صف بلیط سینما پیچیده و بسیار وسوسه‌کننده بود.

ما هم در صف ایستادیم و با توجه به نفراتی که مقابلمان وجود داشت، بعید بود که موفق به خرید بلیط برای سانس پیش رو شویم. خاله‌ام به ما گفت که جای نگرانی نیست و او با تقلب در صف جلو می‌رود و خودش را به ابتدای آن می‌رساند. من و خواهرم که بسیار با ضایع کردن حقوق دیگران مخالف بودیم، از خاله‌ام خواستیم که چنین کاری انجام ندهد.

اما خاله اصرار داشت که قهرمان صف بلیط سینمای آن روز شود و خود را با چیره‌دستی از انتهای صف به نفرات اول برساند. خواهرم به زمین و زمان نفرین می‌کرد که اصلا چرا به سینما آمده است و از کار خاله به شدت ناراحت بود. من از دور می‌دیدیم که خاله‌ام چطور مانند یک مجرم سابقه‌دار و حرفه‌ای با خونسردی نفر به نفر در صف خود را جا به جا کرده و از غفلت سایر افراد استفاده یا بهتر بگوییم سوء استفاده می‌کرد.

بند نتیجه‌گیری (جمع بندی)
خلاصه خاله آن روز موفق شد که بسیار زودتر از سایر افرادی که در صف ایستاده بودند، بلیط سینما را برای هر پنج نفر ما خریداری کند. اما آن روز تماشای فیلم در سینما برای من و خواهرم اصلا خوشایند نبود و در تمام مدت تماشای فیلم به این فکر می‌کردیم که تا چه اندازه حق سایرین را ضایع کرده‌ایم.
 
بالا پایین