- Aug
- 6,317
- 46,925
- مدالها
- 23
همۀ ما کلمۀ پیشنویس یا چرکنویس را شنیدهایم و میدانیم چیست. بااینحال اغلب از بازنویسی و ویرایش نوشته قبل از انتشار سر باز میزنیم. خیلی از نویسندگان و شاعران بازنویسی را کاری بیهوده میدانند اما این کار درواقع نوعی لایروبی است.
برای اینکه نوشتۀ ما بهتر و گیراتر شود بازبینی ضروری است.
بازنویسی میتواند اصلاح سطحی متن باشد مثل غلطهای املایی و نگارشی یا اینکه بعد از مدتی به این نتیجه برسیم که باید دستی به سر و روی محتوا هم بکشیم. ممکن است حتی کل متن تغییر کند. در یک داستان شاید بخواهیم شخصیتها را تغییر بدهیم یا فضا را دستکاری کنیم؛ بنابراین فکر میکنم نهتنها قبل از انتشار بلکه بعدازآن هم باید مدام نوشتههای خودمان را ویرایش کنیم. شاید راز ماندگاری محتوا همین باشد که پیوسته بهروز میشود و تغییراتی در آن صورت میگیرد. البته تغییر لزوماً به معنای بهتر شدن نیست باید دقت کنیم که ویرایش به سمت بهتر شدن متن پیش برود.
در نوشتههای اولیۀ خودم با بازنویسی متوجه شدم از بعضی کلمات بیجهت و ضرورت استفاده میکنم. علاوه بر این به فقر واژگان، ضعفهای املایی، نگارشی و مفهومی خودم هم پی بردم. با برگشتن به متن بعد از استراحت و فاصله گرفتن ذهن از آن ممکن است مجبور شویم روند نوشته را تغییر دهیم چراکه گویای موضوع موردنظرمان نیست.
ویرایش سطحی شاید پیشرفت چندانی در نوشتن ما ایجاد نکند مهم سروکله زدن با فرم و محتواست.
هرقدر به نکات دستور زبان، واژهها و تکنیکهای نوشتن تسلط داشته باشیم نوشتۀ خوبی خواهیم داشت اما بازنویسی به بهتر شدن آن از هر لحاظ کمک میکند.
برخی از افراد متن خود را تکهتکه ویرایش میکنند. بعضی هم وقتی آن را کامل نوشتند سراغ بازنویسی میروند که من دومی را ترجیح میدهم چراکه متن بهتر شکل میگیرد و قدرت مانور بیشتری دارم.
بازنویسی کمک میکند تا ضعفهای خودمان را بشناسیم و برای رفعشان تلاش کنیم. همین دلیلی است برای اینکه روزبهروز نویسندۀ بهتری شویم.
هدف پیشنویس یک نوشتۀ کامل نیست. باید اجازه دهیم ایدهها بدون وقفه جریان یابند.
وقتی تمرکزمان روی محتواست خیلی راحت میتوانیم آنچه در ذهن داریم را پیاده کنیم و بعد با خیال راحت بنشینیم به شخم زدن آن.
بهتر است هنگام بازنویسی از خودمان جدا شده و در جای مخاطب قرار بگیریم. فکر کنیم مشغول کار کردن روی نوشتۀ شخص دیگری هستیم.
به گمانم جادوی نوشتن در پیشنویس اتفاق نمیافتد بلکه در بازنویسی است. آنجا که با یک نگاه کاملاً جدید و دیدگاههای تازه سراغ متن میرویم و مفهوم جدیدی را کشف میکنیم.
پیشنویس روند بسط دادن یک ایده یا استدلال است و بازنویسی شامل تغییرات ساختاری. بهطوریکه استدلالهای ما قوت میگیرند و واضحتر میشوند.
کلمات وقتی برای اولین بار روی صفحه مینشینند خام هستند باید بگذاریم زمان بگذرد و با ذهنی باز به پرورش آنها بپردازیم.
هیچوقت اولین نوشتهها بهترینها نیستند. بازنویسی فرصتی است برای نگاهی انتقادی.
آیا چیزی که نوشتهام ارزش انتشار دارد؟
آیا هنوز هم با آن موافق هستم؟
منظور مرا واضح و شفاف بیان میکند؟
مخاطب را به چالش میکشد؟
گاهی عدهای فکر میکنند هنگام بازنویسی همهچیز را بدتر میکنند. باید به آنچه از چشمۀ الهام رسیده اعتماد داشته باشند و هرگز به آن دست نزنند.
برای ردِ این تفکر شاید کافی باشد که بدانیم ارنست همینگوی صفحۀ آخر وداع با اسلحه را ۳۹ بار بازنویسی کرده است.
پیشنویس اولیه طرح کلی است و جزئیات را در بر نمیگیرد طی مراحل بازنویسی میتوانید به این مسئله بپردازید.
-هدف هر نوشتهای درگیری مخاطب است. باید ببینیم آیا توجه او را جلب میکند؟ خواننده میخواهد بداند که چرا این متن را میخواند.
-اگر داستان مینویسیم افزون بر انسجام درونی باید زمان، مکان و شخصیتهای آن مشخص باشد. نقضهای شخصیت برطرف شود و اوج و فرود قصه در جای مناسب قرار بگیرد.
-سعی کنیم برای جا انداختن مطلب در ذهن مخاطب توضیحات و جزئیات خاص و شفاف بیان کنیم.
-تصویر مناسب ارائه دهیم. برای این کار میتوانیم از استعاره و تمثیل قیاس استفاده کنیم.
-دقت کنیم که نوشته شروع و پایان خوبی داشته باشد طوری که وقتی آن را میخوانیم بتوانیم اصل موضوع و نتیجۀ آن را بازگو کنیم.
-همۀ بخشهای نوشته ایدۀ مرکزی را پوشش دهند.
-بعد از اصلاح این موارد به ویرایش میتوانیم با خیال راحت به ویرایش متنی بپردازیم. جای کلمهها، نقطه، ویرگول، املا، ریتم، قید و صفتها و…
گرفتن بازخورد
اغلب اوقات پیشنویس اولیه را برای یکی از دوستان اهل قلمم میفرستم و با توجه به اینکه روند نوشتههای مرا میداند نظر او را جویا میشوم. این کار به اصلاح نوشته و گاهی تغییر دیدگاه من منجر میشود و همیشه نتیجۀ خوبی گرفتهام. اگر چنین کسی را اطراف خودتان ندارید میتوانید در گروههای مرتبط با نویسندگی عضو شوید یا در یک دوره شرکت کنید تا دامنۀ ارتباطاتتان گستره شود و به چنین افرادی دسترسی پیدا کنید.
اگر با این نوع ارتباطها بازخورد هم نگیرید حداقل از تشویق و حمایتشان بهرهمند میشوید.
یکی از نوشتههای قدیمی خودتان را انتخاب کنید. آن را با فاصلههای زمانی متفاوت مرحلهبهمرحله بازنویسی کنید. لازم نیست حتماً نوشتهای برای انتشار باشد حتی میتوانید بخشی از روزانهنویسیهای خودتان را به این کار اختصاص دهید اما بهدقت به آن بپردازید هرازگاهی برگردید و با بررسی تفاوتها از ابتدا تا انتها سیر پیشرفت متن را بسنجید.
از طرفی میتوانید به خطاها و ضعفهای نوشتاری خودتان پی ببرید و آنها را گوشهای یادداشت کنید. بهاینترتیب راحتتر برای رفع آنها اقدام میکنید.
وقتی کارتان با این نوشته تمام شد (البته به نظر من بازنویسی انتها ندارد) میتوانید نوشتهای دیگر را انتخاب کنید.
تأثیر حیرتانگیز این کار را قطعاً خواهید دید.
مراقب باشیم که بازنویسی به وسواس بیش از حد تبدیل نشود.
برای اینکه نوشتۀ ما بهتر و گیراتر شود بازبینی ضروری است.
بازنویسی میتواند اصلاح سطحی متن باشد مثل غلطهای املایی و نگارشی یا اینکه بعد از مدتی به این نتیجه برسیم که باید دستی به سر و روی محتوا هم بکشیم. ممکن است حتی کل متن تغییر کند. در یک داستان شاید بخواهیم شخصیتها را تغییر بدهیم یا فضا را دستکاری کنیم؛ بنابراین فکر میکنم نهتنها قبل از انتشار بلکه بعدازآن هم باید مدام نوشتههای خودمان را ویرایش کنیم. شاید راز ماندگاری محتوا همین باشد که پیوسته بهروز میشود و تغییراتی در آن صورت میگیرد. البته تغییر لزوماً به معنای بهتر شدن نیست باید دقت کنیم که ویرایش به سمت بهتر شدن متن پیش برود.
در نوشتههای اولیۀ خودم با بازنویسی متوجه شدم از بعضی کلمات بیجهت و ضرورت استفاده میکنم. علاوه بر این به فقر واژگان، ضعفهای املایی، نگارشی و مفهومی خودم هم پی بردم. با برگشتن به متن بعد از استراحت و فاصله گرفتن ذهن از آن ممکن است مجبور شویم روند نوشته را تغییر دهیم چراکه گویای موضوع موردنظرمان نیست.
ویرایش سطحی شاید پیشرفت چندانی در نوشتن ما ایجاد نکند مهم سروکله زدن با فرم و محتواست.
هرقدر به نکات دستور زبان، واژهها و تکنیکهای نوشتن تسلط داشته باشیم نوشتۀ خوبی خواهیم داشت اما بازنویسی به بهتر شدن آن از هر لحاظ کمک میکند.
برخی از افراد متن خود را تکهتکه ویرایش میکنند. بعضی هم وقتی آن را کامل نوشتند سراغ بازنویسی میروند که من دومی را ترجیح میدهم چراکه متن بهتر شکل میگیرد و قدرت مانور بیشتری دارم.
بازنویسی کمک میکند تا ضعفهای خودمان را بشناسیم و برای رفعشان تلاش کنیم. همین دلیلی است برای اینکه روزبهروز نویسندۀ بهتری شویم.
برای پیشنویس وقت نگذارید
اگر همزمان با نوشتنِ پیشنویس شروع کنیم به اصلاحات املایی و انشایی بهخصوص وقتی در حال نگارش متنهای بلند هستیم رشتۀ افکار ما گسسته شده و در ادامه با مشکل مواجه میشویم. اتفاقی که روزهای اول برای من میافتاد. گاهی حتی به دلیل گم کردن سرِ نوشته و جهش ذهنم به سمت واژهیاب و بهترنویسی از نوشتن بازمیماندم و همین کار کلی متن نیمهتمام روی دستم گذاشت.هدف پیشنویس یک نوشتۀ کامل نیست. باید اجازه دهیم ایدهها بدون وقفه جریان یابند.
وقتی تمرکزمان روی محتواست خیلی راحت میتوانیم آنچه در ذهن داریم را پیاده کنیم و بعد با خیال راحت بنشینیم به شخم زدن آن.
بهتر است هنگام بازنویسی از خودمان جدا شده و در جای مخاطب قرار بگیریم. فکر کنیم مشغول کار کردن روی نوشتۀ شخص دیگری هستیم.
به گمانم جادوی نوشتن در پیشنویس اتفاق نمیافتد بلکه در بازنویسی است. آنجا که با یک نگاه کاملاً جدید و دیدگاههای تازه سراغ متن میرویم و مفهوم جدیدی را کشف میکنیم.
پیشنویس روند بسط دادن یک ایده یا استدلال است و بازنویسی شامل تغییرات ساختاری. بهطوریکه استدلالهای ما قوت میگیرند و واضحتر میشوند.
کلمات وقتی برای اولین بار روی صفحه مینشینند خام هستند باید بگذاریم زمان بگذرد و با ذهنی باز به پرورش آنها بپردازیم.
چرا بازنویسی مهم است؟
بازنویسی نهفقط کموزیاد کردن واژهها یا گذاشتن ویرگول و نقطه بین جملات بلکه بازنگری ایدهها، استدلالها و اهداف است که به نظم و سازماندهی ذهن کمک میکند.هیچوقت اولین نوشتهها بهترینها نیستند. بازنویسی فرصتی است برای نگاهی انتقادی.
آیا چیزی که نوشتهام ارزش انتشار دارد؟
آیا هنوز هم با آن موافق هستم؟
منظور مرا واضح و شفاف بیان میکند؟
مخاطب را به چالش میکشد؟
گاهی عدهای فکر میکنند هنگام بازنویسی همهچیز را بدتر میکنند. باید به آنچه از چشمۀ الهام رسیده اعتماد داشته باشند و هرگز به آن دست نزنند.
برای ردِ این تفکر شاید کافی باشد که بدانیم ارنست همینگوی صفحۀ آخر وداع با اسلحه را ۳۹ بار بازنویسی کرده است.
پیشنویس اولیه طرح کلی است و جزئیات را در بر نمیگیرد طی مراحل بازنویسی میتوانید به این مسئله بپردازید.
در بازنویسی به چه چیزهایی باید توجه کنیم؟
-هدف هر نوشتهای درگیری مخاطب است. باید ببینیم آیا توجه او را جلب میکند؟ خواننده میخواهد بداند که چرا این متن را میخواند.
-اگر داستان مینویسیم افزون بر انسجام درونی باید زمان، مکان و شخصیتهای آن مشخص باشد. نقضهای شخصیت برطرف شود و اوج و فرود قصه در جای مناسب قرار بگیرد.
-سعی کنیم برای جا انداختن مطلب در ذهن مخاطب توضیحات و جزئیات خاص و شفاف بیان کنیم.
-تصویر مناسب ارائه دهیم. برای این کار میتوانیم از استعاره و تمثیل قیاس استفاده کنیم.
-دقت کنیم که نوشته شروع و پایان خوبی داشته باشد طوری که وقتی آن را میخوانیم بتوانیم اصل موضوع و نتیجۀ آن را بازگو کنیم.
-همۀ بخشهای نوشته ایدۀ مرکزی را پوشش دهند.
-بعد از اصلاح این موارد به ویرایش میتوانیم با خیال راحت به ویرایش متنی بپردازیم. جای کلمهها، نقطه، ویرگول، املا، ریتم، قید و صفتها و…
گرفتن بازخورد
اغلب اوقات پیشنویس اولیه را برای یکی از دوستان اهل قلمم میفرستم و با توجه به اینکه روند نوشتههای مرا میداند نظر او را جویا میشوم. این کار به اصلاح نوشته و گاهی تغییر دیدگاه من منجر میشود و همیشه نتیجۀ خوبی گرفتهام. اگر چنین کسی را اطراف خودتان ندارید میتوانید در گروههای مرتبط با نویسندگی عضو شوید یا در یک دوره شرکت کنید تا دامنۀ ارتباطاتتان گستره شود و به چنین افرادی دسترسی پیدا کنید.
اگر با این نوع ارتباطها بازخورد هم نگیرید حداقل از تشویق و حمایتشان بهرهمند میشوید.
تمرین:
یکی از نوشتههای قدیمی خودتان را انتخاب کنید. آن را با فاصلههای زمانی متفاوت مرحلهبهمرحله بازنویسی کنید. لازم نیست حتماً نوشتهای برای انتشار باشد حتی میتوانید بخشی از روزانهنویسیهای خودتان را به این کار اختصاص دهید اما بهدقت به آن بپردازید هرازگاهی برگردید و با بررسی تفاوتها از ابتدا تا انتها سیر پیشرفت متن را بسنجید.
از طرفی میتوانید به خطاها و ضعفهای نوشتاری خودتان پی ببرید و آنها را گوشهای یادداشت کنید. بهاینترتیب راحتتر برای رفع آنها اقدام میکنید.
وقتی کارتان با این نوشته تمام شد (البته به نظر من بازنویسی انتها ندارد) میتوانید نوشتهای دیگر را انتخاب کنید.
تأثیر حیرتانگیز این کار را قطعاً خواهید دید.
مراقب باشیم که بازنویسی به وسواس بیش از حد تبدیل نشود.