- Aug
- 6,331
- 45,444
- مدالها
- 23

بسم رب
اگر به دنبال تاپترین آثار خرداد ماه رمانبوک هستید، موارد زیر را برای مطالعه پیشنهاد میکنیم:
[جهت مشاهده تاپیک لطفا موبایل خود را افقی کنید.]

برترین رمان: | نام رمان:خشاب نام نویسنده: @Masoome معصومهE ژانر: عاشقانه، تراژدی، جنایی، پلیسی خلاصهی بخش اول (پیشواز): خشاب، باندِ مخوفی که نامش رعشه به اندامها میاندازد، این بار واردِ مرحلهی جدیدی شده که قصهاش را به گونهای رقم زده که نباید! باز شدنِ پای اشخاصی که به طرز عجیبی اشتباه؛ اما درست قدم در وادیِ خشاب نهادهاند، قصه را پیچیدهتر میکند و حال در این نبردِ تو در تو، با آزاد شدنِ هر گلوله از خشاب چه کسانی هدف قرار خواهند گرفت؟ |
داستان کوتاه: |
![]() | عنوان داستان: خمار عشق نام نویسنده: زری @ARNI ژانر: تراژدی، عاشقانه خلاصه: عطر تنش را هرگز فراموش نخواهد کرد. او همانند مجنون نبود، او برای رسیدن به لیلیاش، حاضر بود تمام کوهها را فتح کند. سر لیلی را روی شانهاش حس میکرد اما این جز خیال باطل نبود. هر صبح، پیراهنش بوی عطرِ تنِ او را میدهد. هر شب با خیال آ*غ*و*ش گرفتن او ، سر روی بالین میگذارد. هر ثانیه، دقیقه، ساعتها همراه عقربهها، به دنبال او میچرخد تا بلکه، یک دقیقه از زمان با ارزشش را صرف او کند که گویی از گنجینهی ذهن و نگاهش، گذری کند! |
داستانک: |
![]() | اثر : وادی سبنا نام نویسنده : ممد صنوبر @ممد صنوبر ژانر : ترسناک، فانتزی سبک : ادبی (عراقی) زبان : پارسی دری خلاصه: حال، گویم تو را بر این قاعلة که اثنان اخی بر امر والی پیش برند تا ابلیش بر زمین کوبند لیک هیچ برآمد و هر تالی بر زخم خویش بخوردند و بر خاموشی پیش بردند که الظلام بر روزگارشان بیفتاد و هیچ نیافتند ولیک یکی را بر دادار خوش آمد و نیک سیرت بگرفت و انتهایش برآمد عشیقةای بر الإنقاذ وی که بسیار خیر باشد. حال، هرچه را حُسن باید بر ایزد خوش بود و هر کَس بئس بیندازد بر ایام خویش، هلاک یابد که اهرمن، صدیق وی باشد و حبیب او نار الجحيم... . |
ترجمه: |
![]() | عنوان: جزیرهی مرد مرده عنوان اصلی : the dead man's island نویسنده: جان اسکات ژانر: جنایی، رازآلود مترجم: سبا @اورانوس خلاصه: آقای راس در یک جزیره زندگی میکند جایی که هیچ بازدیدکنندهای نمیرود. او مردم را از عکس گیری از خودش بازمیدارد. او جوان و پولدار است، ولی او ناراحت نشان میدهد. و در خانهی او یک اتاقی که است همیشه درش قفل است. کارول ساندرز و مادرش به جزیره آمدند تا برای آقای راس کار کنند. کارول زود میفهمد که آنجا یک چیزِ خیلی عجیب درباره آقای راس است. او از کجا پولش را به دست آورده است؟ چگونه یک مرد جوان میتواند یک جزیره بخرد؟ پس او میشنود و میبیند _ و یک شب او میفهمد که چه چیزی پشت در قفل شده است. |
دلنوشته: |
![]() | نام دلنوشته: تابش نینواست، چشمان تو نام نویسنده: مدیحه @•Madiheh• ژانر: مذهبی دیباچه: در مدح فداکاریات خورشید کربلا کام بسته و در حقارت ناتوانی با طلایههایش بر بال دستانت بوسه میزند و اینک واژگان حقیر را در تحریر نسیم جاودانگیات قربانی میکنم، تا ورقهای سبز روح را بتکاند. ای تو، شیرینی ميوهی لبخندت را به زبان دل من بچشان! |
اشعار: |
![]() | نام مجموعهی شعر: رویا @baran-83 نام شاعر: زهرا احمدپور قالب: سپید ژانر: عاشقانه مقدمه: "میبینمت از پشت پلکان خستهام میگویم از تو، برای یک عمر برای این قلب شکستهام رهامیکنم غمها را در کولهبارِ گذشتهام از شادی برایت میگویم تا از بَر شَوی ای عشق خجستهام" |
30 امتیاز جایزه اعطا شد.
ما به حضور شما عزیزان مفتخریم!
آخرین ویرایش: