جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

در حال تایپ [بستنی یخی] اثر «mina کاربر انجمن رمان بوک»

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته تایپ رمان توسط Mina_5777 با نام [بستنی یخی] اثر «mina کاربر انجمن رمان بوک» ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 245 بازدید, 3 پاسخ و 3 بار واکنش داشته است
نام دسته تایپ رمان
نام موضوع [بستنی یخی] اثر «mina کاربر انجمن رمان بوک»
نویسنده موضوع Mina_5777
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط آساهیر
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

Mina_5777

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Mar
129
329
مدال‌ها
1
نام رمان :بستنی یخی
نویسنده‌ : mina
ژانر: اجتماعی. عاشقانه
ناظر: @NILOFAR
خلاصه :
ماریا دختری است که با بیماری سختی دست و پنجه نرم میکند مادر و پدرش که از این وضعیت خسته شده اند ماریا را برای مدتی به اسایشگاهی میبرند که کودکانی مثل ماریا در انجا هستند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

آریانا

سطح
5
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Mar
3,433
12,583
مدال‌ها
6
پست تایید (1).png
نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمدگویی و سپاس از انتخاب انجمن رمان بوک برای منتشر کردن رمان خود؛ خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود، قوانین زیر را با دقت مطالعه کنید.
قوانین تایپ رمان

و برای پرسش سوالات و رفع اشکالات خود در رابطه با رمان، به لینک زیر مراجعه کنید.

پرسش و پاسخ تایپ رمان

دوستان عزیز برای سفارش جلد رمان خود بعد ۱۵ پست در تاپیک زیر درخواست دهید.

درخواست جلد

می‌توانید برای پیشرفت قلم خود بدون محدودیت پارت درخواست منتقد همراه دهید.

درخواست منتقد همراه

پس از 30 پارت در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید.

درخواست نقد شورا

و اگر درخواست تگ داشتید، می‌توانید به تاپیک زیر مراجعه کنید و بعد از خواندن شرایط و با داشتن شرایط، درخواست تگ دهید.

درخواست تگ

و پس پایان یافتن رمان، در تاپیک زیر با توجه به قوانین اعلام نمایید. حتماً تمامی پارت‌ها باید تایید ناظر را دارا باشند.

اعلام پایان رمان

با تشکر از همراهی شما
|کادر مدیریت انجمن رمان بوک|
 
موضوع نویسنده

Mina_5777

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Mar
129
329
مدال‌ها
1
ماریا انگار حسابی از حرف مادرش تعجب کرده بود؛ آن‌ها تصمیم داشتند تک دخترشون ماریا 17 ساله رو برای مدتی به آسایشگاه بفرستند. ماریا با تعجب و چشم‌های اشکی به مادرش نگاه می‌کرد و لب زد:
- مامان نمی‌خوام برم من حالم خوبه باور کن! لطفا بذارید بمونم.
- ماریا عزیزم فقط مدت کوتاهی قرار اون‌جا باشی.
-‌ مامان تو به سه ماه میگی مدت کوتاه؟
- یک سال که نیست سه ماهه.
- مامان من کاملا خوبم دلم نمی‌خواد برم.
- ماریا وسایلت رو جمع کردم.
لطفاً بخواب فردا روز مهمی هست.
مادر ماریا بوسه‌ای بر پیشانی تک دخترش زد و شب بخیر آرومی گفت.
بعد از رفتن مامانش به سمت پنجره بزرگ اتاقش قدم برداشت.
پرده‌های ضخیم که جلوی نور ماه را گرفته بودند کنار زد. حالا دیگر نور ماه به راحتی به اتاق ماریا راه یافت و کل اتاق رو روشن کرد.
ماریا دلش برای دهکده کوچک‌شان، برای دوستانش نه فقط دوستش فلیکیس تنگ میشد. آن‌قدر ناراحت بود که اگر حتی یک نگاه گذرا به او می‌کردی متوجه ناراحتی‌اش می‌شدی که چرا چشم‌های مشکی‌اش پر از اشک است.
انگار امشب جیرجیرک‌ها هم از رفتن ماریا ناراحت بودن. انگار ماریا دلش حتی برای آن جیرجیرک‌ها هم تنگ میشد. حالا که قرار بود برای مدتی برود حتی دلش برای خانم فضول همسایه هم تنگ میشد.
***
کاترین خدمتکار میانسالی بود که سال‌ها به خانواده ماریا خدمت می‌کرد. کاترین چمدان سبز رنگ ماریا را در عقب کالسکه گذاشت.
ماریا بعد از خداحافظی از خانم همسایه و مادرش با قدم‌های آرام به سمت کالسکه رفت.
انگار منتظر فیلیکس بود، او ناراحت بود چرا تنها دوستش برای خداحافظی نیامده است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین