جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

متفرقه بهترین زوج ها در ادبیات داستانی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته گفتگو متفرقه کتاب توسط حنا نویس با نام بهترین زوج ها در ادبیات داستانی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 286 بازدید, 13 پاسخ و 3 بار واکنش داشته است
نام دسته گفتگو متفرقه کتاب
نام موضوع بهترین زوج ها در ادبیات داستانی
نویسنده موضوع حنا نویس
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط حنا نویس
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,909
6,515
مدال‌ها
3

«رت باتلر» و «اسکارلت اوهارا»

در کتاب «بر باد رفته»



داستان این رمان جذاب از «مارگارت میچل»، در زمان جنگ داخلی آمریکا می گذرد. با این که رمان بر سرسختی و مقاومت «اسکارلت» تمرکز دارد، رابطه ی پر فراز و نشیب این شخصیت با «رت» به هسته ی مرکزی روایت تبدیل می شود. این دو شخصیت به هیچ وجه از آن زوج های شیدا و رویایی نیستند و رابطه شان، جنبه هایی متفاوت از شیفتگی رمانتیک را نشان می دهد. اما به هر حال، «اسکارلت» و «رت» را به این راحتی ها نمی شود فراموش کرد.

اسکارلت: «نمی خوام فقیر باشم، ولی انتخابم درسته. مگه نه؟» رت باتلر: «اگر پول رو بیشتر دوست داری، بله.» اسکارلت: «بله، من پول رو بیشتر از هر چیز دیگه ای توی دنیا دوست دارم.» رت باتلر: «پس تو بهترین راه رو انتخاب کردی، ولی باید تاوان هم پس بدی. همون طور که در مورد هر چیز دیگه ای که علاقه داشته باشی، باید تاوانش رو پس بدی. تاوان این راه تنهاییه.»
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,909
6,515
مدال‌ها
3

«الیزابت بنت» و «آقای دارسی»

در کتاب «غرور و تعصب»


این دو شخصیت، زوج مورد علاقه ی طیف بسیار وسیعی از علاقه مندان به داستان ها هستند. حتی می توان گفت تمام کلیشه های داستان های عاشقانه به نوعی در داستان «الیزابت» و «دارسی» ریشه دارد. ماجرا از زمانی شروع می شود که دختری سرسخت و مستقل به نام «الیزابت» و مردی مغرور و اشرافی به نام «دارسی» برای اولین بار یکدیگر را ملاقات می کنند و حسی نه چندان رمانتیک میانشان شکل می گیرد! تازه عمارت «پمبرلی» را هم به این ماجرا اضافه کنید؛ از اینجا به بعد فقط لذت است و لذت. اصلا جای تعجب نیست که داستان «الیزابت» و «دارسی» از زمان نخستین انتشار تا کنون، بارها و بارها به شیوه های مختلف بازآفرینی شده است.
جین به همراه دایی و زن دایی اش به «هانسفورد» رفت تا بتواند روحیه ی از دست رفته اش را بازیابد. پس از حدود یک هفته‌ الیزابت هم پیش او رفت در آنجا با دارسی دیدار کرد. دارسی به او اظهار عشق و علاقه کرد؛ ولی الیزابت با رد درخواست او، از ستم های او به ویکهام و جدا کردن چارلز از جین حرف زد. فردای آن روز دارسی در نامه ای به الیزابت نوشت: «خانم محترم! ویکهام فردی هوس باز و دروغگو است. او آن انسانی نیست که شما تصور می کنید؛ او قصد فریب خواهر کوچک‌ من را داشت که با تلاش های من موفق نشد.»
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,909
6,515
مدال‌ها
3

«رومئومانتگی»و«ژولیت کپیولت»

در کتاب «رومئو و ژولیت»



داستان عاشقانه ی این دو شخصیت آنقدر افسانه ای است که نام آن ها، با خود عشق مترادف شده است. اگر به این نکته توجه داشته باشیم که آن ها سن و سالی نداشتند (ژولیت 13 ساله و رومئو نیز نوجوان بود) و همچنین، به خاطر کم تجربگی و سادگیشان جان خود را از دست دادند، آن وقت می توانیم زیبایی داستان آن ها را بهتر درک کنیم. و البته استفاده ی منحصر به فرد «ویلیام شکسپیر» از کلمات، «رومئو و ژولیت» را به یکی از بهترین داستان های عاشقانه ی تاریخ تبدیل می کند. عاشقان می آیند و می روند اما هیچ کدام به اندازه ی «رومئو و ژولیت»، جذاب و اسرارآمیز نیستند.

او دریافت که نمی تواند از چهره ی مرد جوان چشم بردارد. رومئو گفت:«بانوی من! اگر حضور من سبب رنجش شما شده، پوزش می طلبم.» ژولیت با تبسم گفت: «آقا! حضور شما سبب رنجش نشده است و من هم نرنجیده ام.» انگار نیروهای ناشناخته ای آنان را مانند پروانه ای دور شمع، جذب یکدیگر کرده بود. گویی تالار و نوازندگان ناپدید شدند. به نظر می رسید که آن ها تنها کسانی بودند که در این جهان زندگی می کردند.
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,909
6,515
مدال‌ها
3

«جین ایر» و «آقای روچستر»

در کتاب «جین ایر»


«جین» معلمی خوش قلب است و «آقای روچستر» مردی اسرارآمیز و ثروتمند که ارباب عمارت «ثورنفیلد هال» است؛ عمارتی که «جین» در آن کار می کند. اما اتفاقات شوکه کننده ای در راه هستند که مسیر زندگی شخصیت ها را دگرگون می کند. هر چه این دو شخصیت در مسیر سخت و ناهموار زندگی خود پیش می روند، یک نکته برایشان بیشتر و بیشتر آشکار می شود: اگر عشق حقیقی باشد، بر همه ی موانع غلبه می کند.
ولی آن صدا را شنیده بودم. هرچند که هیچگاه امکان این که بدانم آن صدا از کجاست، وجود ندارد. ولی آن صدا متعلق به یک انسان بود. انسانی که می شناختم و دوستش می داشتم. صدایی که برایم آشنا بود. آن صدای ادوارد فیرفاکس روچستر بود. صدایی که سخت وحشت زده بود و مرا به کمک خود فرا می خواند.
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,909
6,515
مدال‌ها
3

«دِیزی بوکانن» و «جی گتسبی» در کتاب «گتسبی بزرگ»


داستان «دِیزی» و «گتسبی» یکی از تراژیک ترین داستان های عاشقانه در دوران مدرن است. شاید تأثیرگذارترین جنبه ی ماجرای آن ها این باشد که رابطه ی این دو شخصیت به نوعی نمادی از روابط دنیای امروز است: آسیب دیده از جاه طلبی، خودخواهی و بی اعتمادی. واضح است که چنین رابطه ای، به خوبی و خوشی تمام نمی شود اما همراه شدن با «دِیزی» و «گتسبی» در مسیر عجیب و پرتلاطم عشقشان، هنوز هم بی نهایت لذت بخش باقی مانده است.
قلبش تند و تندتر می زد. صورت سفید دِیزی در مقابل صورتش قرار گرفت. می دانست اگر این دختر را ببوسد و خیالات نگفتنی اش را برای همیشه به عقد نَفَس فانی او درآورد، افکارش دیگر هیچگاه مانند فکر خدا مغشوش نخواهد بود.
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,909
6,515
مدال‌ها
3

«پاریس» و «هلن»

در کتاب «ایلیاد»


یکی از شاهزادگان تروآ به نام «پاریس» عاشق و شیفته ی «هلن» شده است: زیباترین زن که با شاهزاده ای آخائی به نام «منلائوس» ازدواج کرده است. این ماجرا بزرگ و بزرگتر می شود تا این که در نهایت به «جنگ تروآ» و نبرد نهایی میان «هکتور» و «آشیل» می انجامد. عشق «پاریس» و «هلن» باعث کشته شدن افراد زیادی می شود اما این دو شخصیت، هیچ وقت پشت یکدیگر را خالی نمی کنند.
پاریس که می آمد، در سرای پر مهر و محبت دوستش فرود آمد، و دستی را شرمسار کرد که به او غذا داده بود، زنی را دزدید و بربود. چون منلائوس به خانه بازگشت و هلن را در خانه نیافت و دانست که از آنجا رفته است، از تمامی مردم یونان خواست به او کمک کنند. کدخدایان و سرکردگان به ندای او پاسخ دادند، زیرا همه عهد بسته بودند به او کمک کنند. آن ها با علاقه و شور تمام آمدند تا در این مأموریت بزرگ با وی همداستان شوند، از دریا بگذرند و تروآی نیرومند را خاکستر کنند.
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,909
6,515
مدال‌ها
3

«فلورنتینو اریزا» و «فرمینا دازا»

در کتاب «عشق در زمان وبا»


داستان این رمان به دو شخصیت با نام های «فلورنتینو» و «فرمینا» می پردازد که در جوانی عاشق هم می شوند. پدر «فرمینا» با این رابطه موافق نیست و تلاش می کند که دخترش از «فلورنتینو» دل بکند. اما وقتی «فرمینا» به عشق خود وفادار می ماند، پدر کل خانواده را به شهری دیگر می برد. اما این کار فقط عشق «فلورنتینو» و «فرمینا» را پرحرارت تر از قبل می کند. عشق «فلورنتینو» به «فرمینا» نمادی از تعهد و وفاداری این شخصیت است، که سال ها بعد به گونه اب به ثمر می نشیند.
مرد به رغم چندین عشق طولانی و پرمخمصه، یک بند فقط به او فکر کرده بود و پنجاه و یک سال و نه ماه و چهار روز سپری شده بود. لزومی نداشت تا مثل زندانی ها روی دیوار سلول هر روز خط بکشد تا زمان را به خاطر داشته باشد و قاطی نکند.
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,909
6,515
مدال‌ها
3

«هملت» و «اوفلیا»

در کتاب «هملت»


این اثر که یکی از بهترین نمایشنامه های «شکسپیر» به حساب می آید، به شخصیتی با زخم های روانی می پردازد که پدرش، توسط عمویش «کلادیوس» به قتل رسیده است. در سراسر داستان، تنها کسی که بدون شک و تردید به «هملت» وفادار می ماند، کسی نیست جز «اوفلیا». اما «هملت» به خاطر ذهن شکنجه شده ی خود نمی تواند این موضوع را متوجه شود. مرگ پدر «اوفلیا» و رفتارهای عجیب و غریب «هملت» با او، مسیری تراژیک را برای این شخصیت رقم می زند. عشق «هملت» و «اوفلیا»، پیچ و خم های تاریک و جذابی دارد و در ذهن مخاطبین ثبت می شود.

آن زمان که روح عزیزم، عروسِ انتخاب بود، و می توانست در میان مردان تمییز دهد و انتخاب کند، تو را برای خود برگزید، زیرا تو در نهایتِ دردمندی، در مقابل درد می ایستی؛ مردی که نکوهش ها و نرمی های زمانه را با منتی یکسان می پذیرد.
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,909
6,515
مدال‌ها
3

«هرماینی گرنجر»و «رانلد ویزلی»

در کتاب «هری پاتر»


این دو شخصیت به ما یاد می دهند که عشق قرار نیست همیشه رویایی و راحت باشد. اما همه چیز خوب است وقتی یکدیگر را در کنار هم دارید، حتی اگر در حال نبرد با «ارباب تاریکی» باشید! آن ها مدام با هم دعوا و مشاجره می کنند اما همیشه در نهایت، هدفی مشترک دارند. «هرماینی» بی نهایت باهوش است و به همان اندازه شجاع و سرسخت، و «ران» نیز پسر خوش قلب و بامزه ی گروه جادوگران محبوب «جی کی رولینگ» به شمار می آید.
هرماینی پرسید: «تمرین چطور بود؟» هری گفت: «خب تمرین...» ران حرفش را قطع کرد: «کاملا افتضاح بود.» ران سپس روی صندلی کنار هرماینی لم داد. هرماینی همین که به او نگاه کرد، انگار یخش آب شد.
 
موضوع نویسنده

حنا نویس

سطح
1
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Aug
3,909
6,515
مدال‌ها
3

«هنری دتامبل» و «کلر آن ابشایر»

در کتاب «همسر مسافر زمان»


ارتباط میان دو نفر، به رابطه ی عجیبی تبدیل خواهد شد اگر یکی از آن ها، به ندرت در کنار دیگری باشد. «هنری» به اختلالی مبتلا است که باعث می شود این شخصیت به شکلی غیرارادی در زمان سفر کند. در واقع داستان با او همراه است. «هنری» هیچ کنترلی روی مقصد و مدت سفر خود در زمان ندارد و این یعنی «کلر» فقط می تواند منتظر بازگشت او بماند. اما انتظار چه معنایی دارد وقتی زمان به عقب و جلو حرکت می کند؟ «هنری» و «کلر» از همان ابتدا می دانستند که چه مسیر سختی را در پیش دارند اما اجازه ندادند این سختی ها، جلوی عشق آن ها را بگیرد.
سخت است آدم را جا بگذارند و بروند. منتظر هنری می مانم اما نمی دانم کجاست؛ حالش خوب است؟ همیشه برای آن که می ماند، سخت تر می گذرد. سرم را گرم می کنم تا زمان زودتر بگذرد. تنها به خواب می روم و تنها از خواب بیدار می شوم.
 
بالا پایین