- Aug
- 8,032
- 27,720
- مدالها
- 8
رویا میرعلمی متولد 10 شهریور 1357 در قزوین بازیگر تئاتر ، تلویزیون و سینماست
فارغ التحصیل لیسانس رشته طراحی صحنه از دانشگاه تهران می باشد که از تئاتر شروع کرد و حالا از طرفداران تیم استقلالی بوده و یک همسر کارگردان هم دارد
چطور بازیگر شدم
قبل از ورودم به عرصه بازیگری هیچ علاقه و تجربه ای در این حوزه نداشتم و اصلا بازیگری دغدغه ام نبود
اتفاقی سال 1378 وقتی 21 ساله و دانشجو طراحی صحنه بودم بود با مطرح شدن پیشنهادی از حسین کیانی با نمایش خویشخانه بروی صحنه رفتم
در جلوی دوربین
کنار بازیگری تئاتر ، سال 1380 در نمایش رژیستورها نمی میرند ، کار طراحی صحنه و لباس انجام داد تا اینکه سال 87 با فیلم برادر جلوی دوربین رفت
شهرت در تلویزیون
اولین بار سال 1388 با سریال وجدان آشفته وارد قاب تلویزیون شد سپس در سال 1390 با سریال حیرانی ، مردم شاهد بازیگری نوظهور شدند
او در سال 1391 با سریال زمانه درخشید اما اوج درخشش وی بازی در سریال شمعدونی به کارگردانی سروش صحت در سال 1394 بود
ازدواج
خانم رویا میرعلمی بعد بازی در تئاتر خویشخانه در سال 1378 با حسین کیانی کارگردان این آشنا و در نهایت با هم ازدواج کردند که ثمره اش یک پسر بنام کارن است
همسرم از زمانه جلوتر است
همیشه دلم می خواست فردی که قرار است سال ها با او زیر یک سقف زندگی کنم آگاه باشد و خوشبختانه حسین کیانی از زمانه خودش جلوتر و آگاه تر بود
دوره ای که تصمیم گرفتیم که می توانیم زوج خوبی باشیم خیلی زود باهم ازدواج کردیم
بیوگرافی حسین کیانی
حسین کیانی متولد 1353 در ملایر استان همدان ، نمایشنامه نویس و کارگردان است
فعالیت او در عرصه تئاتر با نویسندگی و کارگردانی است ، ایشان همچنین تجربه تالیف کتاب هم دارد و تابحال از وی سه جلد کتاب نیز منتشر شده است
چرا کارن
رویا میرعلمی : من اسم کارن را انتخاب کردم ، چون هم اسم کمیابی بود
سال ها پیش هم اجرای پیانویی از کارن همایونفر دیده بودم که هنوز بعد از سالها مجذوب هنرنمایی اش هستم و همین باعث شد اسم پسرم را کارن بگذارم
بیوگرافی کارن همایونفر
علاقه به فوتبال
هواداران استقلال هستم ، بخاطر پسرم که مانند پدرش استقلالی است و اگر تیمش ببازد در خانه ما فاجعه به بار می آید و دنیا را روی سرش می گذارد
کودکی و خواهر و برادر
دوران کودکی ام با تذکرات معلم برای حرف نزدن من و بغل دستی ام و تلاش های بی وقفه من و خواهرم برای اذیت کردن برادر کوچکمان گذشت
مثلا داداشمو در اتاق تاریک حبس میکردیم ، غذایش را می گرفتیم و نمی گذاشتیم هیچ چیز بخورد و خیلی اتفاقات دیگر که امروز از گفتن آن ها شرم دارم (خنده)
خصلت
اطرافیان لطف دارند و مرا مهربان می دانند ، من در زندگی فقط سعی می کنم خود را برتر از دیگران ندانم و این را وظیفه خود می دانم
آشپزی
تا به امروز محال بوده کسی دستپختم را تجربه کند و فرصت بعدی را از دست بدهد ، تخصصم در دست کردن قیمه نثار و خوردن قورمه سبزی است
اهل شعر و موسیقی
اشعار حافظ و سعدی را بسیار دوست دارم و سهراب سپهری ، احمد شاملو و فروغ فرخزاد نیز شاعران مورد علاقه من هستند
از شنیدن صدای استاد محمدرضا شجریان بسیار لذت می برم و از طرفداران ایشانم
سینمای مورد علاقه جهان
سینمای ایتالیا و آثار کارگردانانی چون میکل آنجلو آنتونیونی ، فدریکو فلینی و تئوآنجلوپولوس را دوست دارم و به شدت طرفدار سینمای به دور از تجملات هستم
دنبال کننده سینمای هالیوود هستم اما تماشای آثار فردی چون کریشتف کیشلوفسکی را به استیون اسپیلبرگ ترجیح می دهم
علاقه زیادی نیز به سینمای روسیه و آثار آندری تارکوفسکی و سرگئی پاراجانف هم دارم
دستگیری دزد با جیغ
با خودروی شخصی ام در محدوده فاطمی در حال تردد بودم که در یک لحظه مرد جوانی به سمت خودرو ام یورش برد
او با کاغذی را که روی آن نوشته بود اگر جیغ بزنی با کارد می زنمت را به شیشه خودرو چسبانده و تلاش کرد تا با ترساندن من لوازم مرا به سرقت ببرد
اما جیغ های من این دزد را غافلگیر کرد و در حالی که دستپاچه قصد فرار داشت توسط پلیس که در همان نزدیکی بود دستگیر شد
تئاتر همه جای زندگی من است
خوستگاه من تئاتر بوده و با تئاتر متولد شدم و با آن از روی صحنه شروع کردم و فکر می کنم زندگی شخصی ام هم تحت تاثیر کار تئاتر قرار گرفته است
هر چیزی که الان هستم را از تئاتر دارم و هر اتفاقی برای من افتاده از صحنه تئاتر شروع شده است
تجربه دوبله
بازیگر باید اصولا روی صدای خود کار کند ، من خودم سعی کردم روی صدایم کار کنم و حرف زدن و بیانم خوب باشد
صداپیشگی را دوست دارم و یک کار با هومن خیاط بنام زندگی مخفی حیوانات داشتم و جای یک شخصیت انیمیشنی حرف زده ام
فراغت با پسر
اوقاتی که خیلی بیکار باشم کتاب می خوانم و فیلم می بینم اما بیشتر با پسرم هستم و زمان هایی که وقت خالی دارم ترجیح می دهم با پسرم باشم
کارت تلویزیونی
● سینما شهر قصه – 1398
● خواب زده ها – 1392
● آقا یوسف – 1389
● بیداری – 1387
● صبح روز هفتم – 1387
● برادر – 1387
فارغ التحصیل لیسانس رشته طراحی صحنه از دانشگاه تهران می باشد که از تئاتر شروع کرد و حالا از طرفداران تیم استقلالی بوده و یک همسر کارگردان هم دارد

چطور بازیگر شدم
قبل از ورودم به عرصه بازیگری هیچ علاقه و تجربه ای در این حوزه نداشتم و اصلا بازیگری دغدغه ام نبود
اتفاقی سال 1378 وقتی 21 ساله و دانشجو طراحی صحنه بودم بود با مطرح شدن پیشنهادی از حسین کیانی با نمایش خویشخانه بروی صحنه رفتم
در جلوی دوربین
کنار بازیگری تئاتر ، سال 1380 در نمایش رژیستورها نمی میرند ، کار طراحی صحنه و لباس انجام داد تا اینکه سال 87 با فیلم برادر جلوی دوربین رفت
شهرت در تلویزیون
اولین بار سال 1388 با سریال وجدان آشفته وارد قاب تلویزیون شد سپس در سال 1390 با سریال حیرانی ، مردم شاهد بازیگری نوظهور شدند
او در سال 1391 با سریال زمانه درخشید اما اوج درخشش وی بازی در سریال شمعدونی به کارگردانی سروش صحت در سال 1394 بود
ازدواج
خانم رویا میرعلمی بعد بازی در تئاتر خویشخانه در سال 1378 با حسین کیانی کارگردان این آشنا و در نهایت با هم ازدواج کردند که ثمره اش یک پسر بنام کارن است
همسرم از زمانه جلوتر است
همیشه دلم می خواست فردی که قرار است سال ها با او زیر یک سقف زندگی کنم آگاه باشد و خوشبختانه حسین کیانی از زمانه خودش جلوتر و آگاه تر بود
دوره ای که تصمیم گرفتیم که می توانیم زوج خوبی باشیم خیلی زود باهم ازدواج کردیم
بیوگرافی حسین کیانی
حسین کیانی متولد 1353 در ملایر استان همدان ، نمایشنامه نویس و کارگردان است
فعالیت او در عرصه تئاتر با نویسندگی و کارگردانی است ، ایشان همچنین تجربه تالیف کتاب هم دارد و تابحال از وی سه جلد کتاب نیز منتشر شده است
چرا کارن
رویا میرعلمی : من اسم کارن را انتخاب کردم ، چون هم اسم کمیابی بود
سال ها پیش هم اجرای پیانویی از کارن همایونفر دیده بودم که هنوز بعد از سالها مجذوب هنرنمایی اش هستم و همین باعث شد اسم پسرم را کارن بگذارم
بیوگرافی کارن همایونفر
علاقه به فوتبال
هواداران استقلال هستم ، بخاطر پسرم که مانند پدرش استقلالی است و اگر تیمش ببازد در خانه ما فاجعه به بار می آید و دنیا را روی سرش می گذارد
کودکی و خواهر و برادر
دوران کودکی ام با تذکرات معلم برای حرف نزدن من و بغل دستی ام و تلاش های بی وقفه من و خواهرم برای اذیت کردن برادر کوچکمان گذشت
مثلا داداشمو در اتاق تاریک حبس میکردیم ، غذایش را می گرفتیم و نمی گذاشتیم هیچ چیز بخورد و خیلی اتفاقات دیگر که امروز از گفتن آن ها شرم دارم (خنده)
خصلت
اطرافیان لطف دارند و مرا مهربان می دانند ، من در زندگی فقط سعی می کنم خود را برتر از دیگران ندانم و این را وظیفه خود می دانم

آشپزی
تا به امروز محال بوده کسی دستپختم را تجربه کند و فرصت بعدی را از دست بدهد ، تخصصم در دست کردن قیمه نثار و خوردن قورمه سبزی است
اهل شعر و موسیقی
اشعار حافظ و سعدی را بسیار دوست دارم و سهراب سپهری ، احمد شاملو و فروغ فرخزاد نیز شاعران مورد علاقه من هستند
از شنیدن صدای استاد محمدرضا شجریان بسیار لذت می برم و از طرفداران ایشانم
سینمای مورد علاقه جهان
سینمای ایتالیا و آثار کارگردانانی چون میکل آنجلو آنتونیونی ، فدریکو فلینی و تئوآنجلوپولوس را دوست دارم و به شدت طرفدار سینمای به دور از تجملات هستم
دنبال کننده سینمای هالیوود هستم اما تماشای آثار فردی چون کریشتف کیشلوفسکی را به استیون اسپیلبرگ ترجیح می دهم
علاقه زیادی نیز به سینمای روسیه و آثار آندری تارکوفسکی و سرگئی پاراجانف هم دارم
دستگیری دزد با جیغ
با خودروی شخصی ام در محدوده فاطمی در حال تردد بودم که در یک لحظه مرد جوانی به سمت خودرو ام یورش برد
او با کاغذی را که روی آن نوشته بود اگر جیغ بزنی با کارد می زنمت را به شیشه خودرو چسبانده و تلاش کرد تا با ترساندن من لوازم مرا به سرقت ببرد
اما جیغ های من این دزد را غافلگیر کرد و در حالی که دستپاچه قصد فرار داشت توسط پلیس که در همان نزدیکی بود دستگیر شد
تئاتر همه جای زندگی من است
خوستگاه من تئاتر بوده و با تئاتر متولد شدم و با آن از روی صحنه شروع کردم و فکر می کنم زندگی شخصی ام هم تحت تاثیر کار تئاتر قرار گرفته است
هر چیزی که الان هستم را از تئاتر دارم و هر اتفاقی برای من افتاده از صحنه تئاتر شروع شده است
تجربه دوبله
بازیگر باید اصولا روی صدای خود کار کند ، من خودم سعی کردم روی صدایم کار کنم و حرف زدن و بیانم خوب باشد
صداپیشگی را دوست دارم و یک کار با هومن خیاط بنام زندگی مخفی حیوانات داشتم و جای یک شخصیت انیمیشنی حرف زده ام
فراغت با پسر
اوقاتی که خیلی بیکار باشم کتاب می خوانم و فیلم می بینم اما بیشتر با پسرم هستم و زمان هایی که وقت خالی دارم ترجیح می دهم با پسرم باشم
کارت تلویزیونی
● سینما شهر قصه – 1398
● خواب زده ها – 1392
● آقا یوسف – 1389
● بیداری – 1387
● صبح روز هفتم – 1387
● برادر – 1387