- Feb
- 1,023
- 4,587
- مدالها
- 3
در قرن نوزدهم میلادی برخی از متفکران اجتماعی آلمانی از جمله ویلهلم دیلتای و ماکس
وبر، مدعی شدند که هرچند جهان اجتماعی همانند جهان طبیعی، نظم و قواعد خاصی دارد امّا
انسان ها مانند موجودات طبیعی نیستند و پدیده های اجتماعی نیز با پدیده های طبیعی تفاوت
دارد. ماکس وبر معتقد بود کنش اجتماعی، معنادار است و پدیده های معنادار را نمی توان همانند
پدیده های طبیعی، از طریق حواس مطالعه کرد، بلکه باید معنای آنها را فهمید. وبر با اینکه
فهمیدن را برای درک معنای پدیده های اجتماعی ضروری می دانست، امّا از آنجا که هنوز علم را
به علم تجربی محدود می دانست، معتقد بود آنچه جامعه شناسان از مطالعه پدیده ها می فهمند
باید با روش تجربی اثبات شود وگرنه ارزش علمی ندارد. از این رو تفهم را روش مستقلی برای
علوم انسانی نمی دانست بلکه آن را مقدمه و پیش نیازی برای روش علمی که همان روش تجربی
بود، می انگاشت. به همین دلیل، وبر جامعه شناسی خود را تفهمی تبیینی معرفی می کرد. از
نظر او جامعه شناس، فقط می تواند آرمان ها و ارزش های اجتماعی را توصیف کند؛ امّا نمی تواند
دربارۀ آرمان ها و ارزش ها که پدیده های نامحسوس و غیرتجربی اند، داوری علمی کند. مثلاً
جامعه شناس می تواند برای مدتی با اعضای یک گروه سیاسی زندگی کند و از این راه، عقاید
و ارزش های آنها را بفهمد و توصیف کند، امّا نمی تواند درباره درست یا غلط بودن این عقاید و
ارزش ها داوری کند و به نقد یا اصلاح آنها بپردازد؛ زیرا از نظر وبر با این کار جامعه شناس از دایره
علم خارج می شود یا با نام علم، کار غیرعلمی می کند.
وبر، مدعی شدند که هرچند جهان اجتماعی همانند جهان طبیعی، نظم و قواعد خاصی دارد امّا
انسان ها مانند موجودات طبیعی نیستند و پدیده های اجتماعی نیز با پدیده های طبیعی تفاوت
دارد. ماکس وبر معتقد بود کنش اجتماعی، معنادار است و پدیده های معنادار را نمی توان همانند
پدیده های طبیعی، از طریق حواس مطالعه کرد، بلکه باید معنای آنها را فهمید. وبر با اینکه
فهمیدن را برای درک معنای پدیده های اجتماعی ضروری می دانست، امّا از آنجا که هنوز علم را
به علم تجربی محدود می دانست، معتقد بود آنچه جامعه شناسان از مطالعه پدیده ها می فهمند
باید با روش تجربی اثبات شود وگرنه ارزش علمی ندارد. از این رو تفهم را روش مستقلی برای
علوم انسانی نمی دانست بلکه آن را مقدمه و پیش نیازی برای روش علمی که همان روش تجربی
بود، می انگاشت. به همین دلیل، وبر جامعه شناسی خود را تفهمی تبیینی معرفی می کرد. از
نظر او جامعه شناس، فقط می تواند آرمان ها و ارزش های اجتماعی را توصیف کند؛ امّا نمی تواند
دربارۀ آرمان ها و ارزش ها که پدیده های نامحسوس و غیرتجربی اند، داوری علمی کند. مثلاً
جامعه شناس می تواند برای مدتی با اعضای یک گروه سیاسی زندگی کند و از این راه، عقاید
و ارزش های آنها را بفهمد و توصیف کند، امّا نمی تواند درباره درست یا غلط بودن این عقاید و
ارزش ها داوری کند و به نقد یا اصلاح آنها بپردازد؛ زیرا از نظر وبر با این کار جامعه شناس از دایره
علم خارج می شود یا با نام علم، کار غیرعلمی می کند.