جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

متفرقه تبیین در حاشیه تفسیر

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته جامعه شناسی توسط حیفآ؛ با نام تبیین در حاشیه تفسیر ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 143 بازدید, 1 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته جامعه شناسی
نام موضوع تبیین در حاشیه تفسیر
نویسنده موضوع حیفآ؛
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط حیفآ؛
موضوع نویسنده

حیفآ؛

سطح
1
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Feb
1,023
4,587
مدال‌ها
3
در قرن نوزدهم میلادی برخی از متفکران اجتماعی آلمانی از جمله ویلهلم دیلتای و ماکس
وبر، مدعی شدند که هرچند جهان اجتماعی همانند جهان طبیعی، نظم و قواعد خاصی دارد امّا
انسان ها مانند موجودات طبیعی نیستند و پدیده های اجتماعی نیز با پدیده های طبیعی تفاوت
دارد. ماکس وبر معتقد بود کنش اجتماعی، معنادار است و پدیده های معنادار را نمی توان همانند
پدیده های طبیعی، از طریق حواس مطالعه کرد، بلکه باید معنای آنها را فهمید. وبر با اینکه
فهمیدن را برای درک معنای پدیده های اجتماعی ضروری می دانست، امّا از آنجا که هنوز علم را
به علم تجربی محدود می دانست، معتقد بود آنچه جامعه شناسان از مطالعه پدیده ها می فهمند
باید با روش تجربی اثبات شود وگرنه ارزش علمی ندارد. از این رو تفهم را روش مستقلی برای
علوم انسانی نمی دانست بلکه آن را مقدمه و پیش نیازی برای روش علمی که همان روش تجربی
بود، می انگاشت. به همین دلیل، وبر جامعه شناسی خود را تفهمی تبیینی معرفی می کرد. از
نظر او جامعه شناس، فقط می تواند آرمان ها و ارزش های اجتماعی را توصیف کند؛ امّا نمی تواند
دربارۀ آرمان ها و ارزش ها که پدیده های نامحسوس و غیرتجربی اند، داوری علمی کند. مثلاً
جامعه شناس می تواند برای مدتی با اعضای یک گروه سیاسی زندگی کند و از این راه، عقاید
و ارزش های آنها را بفهمد و توصیف کند، امّا نمی تواند درباره درست یا غلط بودن این عقاید و
ارزش ها داوری کند و به نقد یا اصلاح آنها بپردازد؛ زیرا از نظر وبر با این کار جامعه شناس از دایره
علم خارج می شود یا با نام علم، کار غیرعلمی می کند.
 
موضوع نویسنده

حیفآ؛

سطح
1
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Feb
1,023
4,587
مدال‌ها
3
امّا در قرن بیستم نتایج این باور که مرز علم و غیرعلم را تجربه و تبیین تجربی تعیین می کند،
فراهم شد. اگر تبیین » رویکرد تفسیری « و » تفسیر « مورد تردید قرار گرفت و زمینۀ رونق و غلبه
را دانش جهان شمول )قوانین همه جایی و همیشگی( بدانیم؛ تفسیر، دانش محلی )اینجایی و
اکنونی( است؛ به این معنا که همه دانش ها، تولیداتی اجتماعی و فرهنگی هستند. فرهنگ های
گوناگون، تفسیرهای مختلفی از زندگی دارند و هرکدام دانش های خاص خود را تولید می کنند.
انسان ها همان گونه که در سرما لباس گرم و در گرما لباس سبک تر می پوشند یا وسیله سرمایش
و گرمایش می سازند، برای رابطه با یکدیگر زبان را و برای معنا دادن به جهان، دانش های خاص
خود را پدید می آورند. با غلبۀ رویکرد تفسیری، این بار تبیین در حاشیۀ تفسیر قرار می گیرد،
علوم انسانی و اجتماعی دیگر دغدغه نزدیک شدن به علوم طبیعی را ندارند و تفسیر به عنوان
روش مستقل و ویژۀ علوم انسانی و اجتماعی به رسمیت شناخته می شود.
رویکرد تفسیری در تقابل با رویکرد تبیینی بر این باور است که کنشگران بر اساس معنایی
که در ذهن دارند، دست به عمل می زنند. بنابراین برای فهم زندگی اجتماعی باید از ظاهر
پدیده های اجتماعی عبور کرد و به معانی نهفته در کنش ها راه یافت.
 
بالا پایین