- Apr
- 9,798
- 15,545
- مدالها
- 6
عنوان: تجملاتِ بیروح
ژانر: تراژدی
مقدمه:
از پنجره به پیادهرویِ مملو از جمعیت چشم دوخت و سپس گفت:
- میبینی؟
+ چیرو؟
غمگین لبخندی بر لبآورد و پاسخ داد:
- انسانهایی که با بارهای تلنبار شده بر روی شانههایشان راه میروند، دروغ میگویند، عاشق میشوند و سپس...
+ سپس چی؟
- در آخر میمیرند!
+ برای همه همینطوره! همه در آخر میمیرند.
- اما کمتر کسی در آن بیرون هست که درونش نشانهای از ‹انسان› بودن باشد و به زندگیاش معنا ببخشد.
ژانر: تراژدی
مقدمه:
از پنجره به پیادهرویِ مملو از جمعیت چشم دوخت و سپس گفت:
- میبینی؟
+ چیرو؟
غمگین لبخندی بر لبآورد و پاسخ داد:
- انسانهایی که با بارهای تلنبار شده بر روی شانههایشان راه میروند، دروغ میگویند، عاشق میشوند و سپس...
+ سپس چی؟
- در آخر میمیرند!
+ برای همه همینطوره! همه در آخر میمیرند.
- اما کمتر کسی در آن بیرون هست که درونش نشانهای از ‹انسان› بودن باشد و به زندگیاش معنا ببخشد.