جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

دارالترجمه ترجمه پارتی از رمان های کاربران

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته چالش توسط -pariya- با نام ترجمه پارتی از رمان های کاربران ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 73 بازدید, 8 پاسخ و 6 بار واکنش داشته است
نام دسته چالش
نام موضوع ترجمه پارتی از رمان های کاربران
نویسنده موضوع -pariya-
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط -pariya-
موضوع نویسنده

-pariya-

سطح
6
 
[ مدیر ارشد بخش علوم و فناوری ]
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
مترجم ارشد انجمن
آموزگار انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
26,858
56,725
مدال‌ها
11
تکنیک‌های ترجمهٔ ادبی و حرفه‌ای متون رمان‌نویسی

ترجمهٔ آثار داستانی و رمان‌ها، به‌ویژه متون ادبی که سرشار از ظرافت‌های زبانی و عناصر روایی هستند، نیازمند تلفیقی از **تسلط ادبی، خلاقیت زبانی** و **درک عمیق از فرهنگ‌های مبدأ و مقصد** است. در اینجا، اصول و تکنیک‌های کلیدی که در ترجمهٔ متون رمان به‌کار گرفته می‌شود را بررسی می‌کنیم:

---

۱. ترجمهٔ روایت‌محور (نه واژه‌به‌واژه)
- حفظ **جوهرهٔ داستان** و **سبک منحصربه‌فرد نویسنده** بدون تقید به ساختارهای لفظی زبان مبدأ.
- بازآفرینی **ریتم روایت** و **حس صحنه‌پردازی** با انتخاب معادل‌های طبیعی و جذاب در زبان مقصد.

۲. بازتاب لحن و صدای نویسنده
- تشخیص و انتقال **لحن خاص نویسنده** (طنز، دراماتیک، کلاسیک، مدرن، یا عامیانه).
- تطبیق **گویش‌ها و لهجه‌ها** (در صورت لزوم) برای حفظ شخصیت‌پردازی.

۳. بومی‌سازی هوشمند (بدون تخریب اصالت اثر)
- تبدیل **مفاهیم فرهنگی، ضرب‌المثل‌ها و اشاره‌های بومی** به معادل‌های طبیعی در زبان مقصد.
- حفظ **فضاسازی داستان** حتی در ترجمهٔ اسامی خاص یا مکان‌ها (در صورت نیاز، با توضیح مختصر).

۴. روان‌سازی و حفظ جذابیت روایی
- بازنویسی جملات با حفظ **کشش داستانی** و **طبیعی‌سازی دیالوگ‌ها**.
- ویرایش تخصصی برای جلوگیری از **افت روایی** یا **ابهام در پیرنگ**.

۵. توجه به عناصر داستان‌نویسی
- حفظ **شخصیت‌پردازی** و **حالت‌های عاطفی** در ترجمهٔ دیالوگ‌ها و توصیف‌ها.
- انتقال **تصویرسازی‌های ادبی** (تشبیهات، استعاره‌ها) با حفظ تأثیر هنری.

۶. اصول اخلاقی و حرفه‌ای
- **وفاداری به اثر اصلی**: بدون اضافه یا حذف خودسرانهٔ محتوا.
- **انعطاف در بازآفرینی**: تطبیق با سلیقهٔ مخاطب هدف (مثلاً تفاوت ترجمه برای نوجوانان vs بزرگسالان).


 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

-pariya-

سطح
6
 
[ مدیر ارشد بخش علوم و فناوری ]
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
مترجم ارشد انجمن
آموزگار انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
26,858
56,725
مدال‌ها
11
هر آنچه می‌اندیشیم لزوما درست نیست.
حتی آنهایی که یک عمر به صحتش ایمان داریم.
پذیرفتن خطا هم آسان نیست.
هر چه عقیده اشتباه قدمت بیشتری داشته باشد، پذیرفتن خطا هم سخت‌تر می‌شود.
تنها زمانی اشتباه را می‌پذیریم که چیزی قوی‌تر از آن عقیده، ما را آگاه کند.
عشق مصلح است اگر واقعی باشد.
بیشترین نیرو را برای پذیرش خطا و تغییر به انسان می‌دهد.
فقط کافیست صبر کنی.
خود عشق راهش را برای اصلاح پیدا می‌کند.


***

**"Not all we believe is true,**
Not even convictions held a lifetime through.
Yet admitting fault is no easy art—
**The older the lie, the harder it parts.**

We yield only when a light brighter than belief
Strips the veil from our eyes, relief.

**Love is the reformer—if real it be—**
The mightiest force to bend the knee,
To unlearn the wrong, to embrace the right.
**Only wait…**
Love will carve its path through the darkest night."
***

مقدمه رمان چیناچین اثر دردانه عوض‌زاده
اثر:
@دردانه
 
موضوع نویسنده

-pariya-

سطح
6
 
[ مدیر ارشد بخش علوم و فناوری ]
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
مترجم ارشد انجمن
آموزگار انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
26,858
56,725
مدال‌ها
11

مقدمه: در آرگان، سرزمینی که حقیقت در مه جادو فرو رفته، آنان که خواهان قدرت‌اند، چیزی بیش از خود را وا می‌گذارند؛ آنچه تسلیم نمی‌شود، تسخیر می‌شود. پیمانی بی‌کلام میان انسان و موجودی بی‌نام، نه آغاز دارد و نه پایان. اما روایتی دیگر نیز است! روایتی که با انکار آغاز می‌شود. هنگامی که به‌جای تسلیم شدن، به بند کشیدن رخ دهد؛ هنگامی که فرمان‌برداری در سکوت محو شود و موجود، نه آزاد بلکه در اعماق خفته باشد
***

"In Argan, where truth drowns in enchanted mist,**
Those who crave power leave more than themselves behind—
**What refuses to yield is bound to be possessed.**

A wordless pact between man and nameless being,
Neither beginning nor end… yet another tale exists:
**One that starts with defiance.**

When shackles replace surrender,
When silent obedience fades into the void,
The creature slumbers—not free, but
buried in the deep."
****
مقدمه رمان اوگاریا اثر منصوره.م
اثر:
@؛)Lunika
 
موضوع نویسنده

-pariya-

سطح
6
 
[ مدیر ارشد بخش علوم و فناوری ]
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
مترجم ارشد انجمن
آموزگار انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
26,858
56,725
مدال‌ها
11

در پی سرگشتگی‌های عمر خاطره‌های کهنه‌ و مبهم را به یاد می‌آورم تا شاید انتظار به پایان رسد. ای معبود زخمی! به راستی ریشه این خوشبختی چه آفتی به پیکره‌اش افتاد که ناگاه به ورطه‌‌ی نابودی رسیدیم؟ این بخیه‌های خاک‌خورده را باز نکن که عفونتش، چون مجمری سوزان بینمان شعله افروخته‌است. هیزم‌های دورش چه بوی دود آشنایی دارند مگر نه؟!
***

**"Through life’s weary wanderings,**
I summon faded, half-lost memories—
Perhaps to hasten longing’s end.

O wounded Beloved!
What blight struck the root of this joy,
That we plunged, sudden, into ruin’s chasm?

**Leave these dust-clotted sutures unbroken—**
Their festering has already kindled
A pyre’s blaze between us.

And the scattered firewood…
Ah, does its smoke not smell of
? something familiar

***
مقدمه زخمه‌ی خُلقان اثر لیلا مرادی
اثر:
@Leila Moradi
 
موضوع نویسنده

-pariya-

سطح
6
 
[ مدیر ارشد بخش علوم و فناوری ]
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
مترجم ارشد انجمن
آموزگار انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
26,858
56,725
مدال‌ها
11


وقتی جسدی در خانه‌ی هلن هندرسون پیدا می‌شود، همه نگاه‌ها به او دوخته می‌شود. زنی با گذشته‌ای گمشده و خاطراتی که بیشتر شبیه سایه‌اند تا واقعیت. کارآگاه مالکوم هریس مأمور رسیدگی به پرونده‌ای می‌شود که در آن نه قاتل مشخص است، نه قربانی.
با پیشروی تحقیقات، خطوط مرز میان بی‌گناهی و گناه در هم می‌پیچد. هر پاسخ، سؤالی تازه می‌سازد؛ هر حقیقت، پرده‌ای دیگر از فریب را کنار می‌زند.
چه چیزی پشت سکوت هلن پنهان شده؟ چرا پسرش جان از گفتن حقیقت واهمه دارد؟
و مهم‌تر از همه در بازی تاریک ذهن و خاطره، چه کسی واقعاً دروغ می‌گوید؟
در حتف فریبنده، هیچ‌چیز آن‌گونه نیست که به نظر می‌رسد… و گاهی، خطرناک‌ترین حقیقت، همان چیزی‌ست که باورش کرده‌ای
***
When a body is found in Helen Henderson's house, all eyes turn to her. A woman with a lost past and memories more like shadows than reality. Detective Malcolm Harris is assigned to a case where neither the killer nor the victim is clear.

As the investigation progresses, the lines between innocence and guilt become entangled. Every answer breeds a new question; every truth reveals another layer of deception.

**What lies hidden behind Helen's silence? Why is her son John afraid to speak the truth?
And most importantly, in this dark game of mind and memory, who is really lying?

**In this deceptive murder, nothing is as it seems... and sometimes, the most dangerous truth is the one you've chosen to believe
***
خلاصه رمان حتف فریبنده اثر زهرا
اثر:
@SOLEMN
 
موضوع نویسنده

-pariya-

سطح
6
 
[ مدیر ارشد بخش علوم و فناوری ]
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
مترجم ارشد انجمن
آموزگار انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
26,858
56,725
مدال‌ها
11
بانوی من! چشم‌هایت، این جنگل‌های بارانی را
از خواب مرگ بر عاشقان دوزخیت باز نکن!
اگر همه‌ی مُردن‌هایت را دوباره زنده شوی؛
قسم بر آتش! آنقدر با همه‌ی مرگ‌ها خواهم زیست، آنقدر دوباره و دوباره تو را خواهم کُشت؛
تا مگر یک‌ روز صرفاً، برای من زندگی کنی!
من چون بُتی از معابد اساطیری بر تن خاکی تو سجده کردم تا اولین ابلیسی باشم که خدای کوچکی دارد. تا تاریکی بداند دخترک را باد برد!

****

My Lady! Let not your eyes – those fevered rainforests –**
**Wake death’s sleep for the lovers in your hell!**
Should all your dyings surge to life anew,
**By fire I swear:** I’ll court each death you brew,
Kill you again, again… until the day
You choose – at last – **to live for me
I knelt, an idol from myth-worn shrines,
To worship flesh-clay divinity…
**Now darkness knows:**
*The storm takes its child.*"
***
مقدمه رمان در حصار ابلیس اثر ساناز هموطن
اثر:
@ساناز هموطن
 
موضوع نویسنده

-pariya-

سطح
6
 
[ مدیر ارشد بخش علوم و فناوری ]
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
مترجم ارشد انجمن
آموزگار انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
26,858
56,725
مدال‌ها
11
خلاصه:
من به کسی تکیه کرده بودم که خرابه‌ای بیش نبود؛ مأمن آرامش، معشوقه‌ی زیبایم، کسی که به من حس پرواز و رهایی را می‌داد؛ تنها یک تصور پوچ و تو خالی بود!
شادترین لحظات زندگی من به منفورترین لحظات مبدل شده بود و من در این ویرانه‌‌ی احساسات بودم.
به این باور رسیده ام که تنها و خسته‌‌تر از همیشه هستم و... زندگی من به خاطر یک شیطان فرشته‌نما به جهنمی دلگیر تبدیل شده بود.
به روزهای بارانی با آسمانی تار..‌‌. و بابت روزهایی که برایم ساختی از تو یک خواهش دارم:
- تو مرا دفن کن...

***
had leaned on someone who was but ruins -**
My sanctuary, my beautiful beloved,
The one who made me feel weightless and free...
Was nothing more than a hollow illusion.

The happiest moments of my life
Have twisted into the most wretched,
And here I stand -
Amidst this emotional wasteland.

Now I know:
I am alone, more exhausted than ever...
My life, because of an angel-faced devil,
Has become a desolate hell.

To the rainy days with charcoal skies...
I have one final plea for the days you built for me:
***
خلاصه رمان کالویت اثر هستی جباری
اثر:
@DELVAN.
 
موضوع نویسنده

-pariya-

سطح
6
 
[ مدیر ارشد بخش علوم و فناوری ]
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
مترجم ارشد انجمن
آموزگار انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
26,858
56,725
مدال‌ها
11
دیبا، دختری در آستانه‌ی دگرگونی‌های درونی، ناخواسته در مسیرهایی گام می‌گذارد که مرزهای آشنای ذهنش را به چالش می‌کشند. آنچه آغاز می‌شود، سفری آرام و خاموش است به سوی کشف خود، در جهانی که همه‌چیز، از آدم‌ها تا احساسات، گاه ناشناخته‌تر از آنی‌ست که می‌نمایند.
این داستان، روایتی‌ست از رشد تدریجی در دل تجربه‌هایی که شاید ساده به‌نظر برسند، اما ردشان تا همیشه در جان می‌ماند.
***
Diba, a girl on the precipice of inner transformation,**
**finds herself treading unwitting paths**
that unravel the familiar borders of her mind.
What begins is a quiet, unassuming voyage -
a pilgrimage to the self,
through a world where everything,
from people to emotions,
often proves stranger than it appears.
This is the story of gradual blooming
amidst seemingly ordinary experiences -
**experiences whose imprints**
**linger in the soul forever.**"
***
خلاصه رمان وداع جان اثر زینب باقری

اثر:
@zeinab bagheri
 
موضوع نویسنده

-pariya-

سطح
6
 
[ مدیر ارشد بخش علوم و فناوری ]
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
مترجم ارشد انجمن
آموزگار انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
26,858
56,725
مدال‌ها
11

به راستی پروایی در به دار کشیدن آمال و آرزوهای خود تنها راهی‌ست که هرگز در این لایزالی دنیای خاکستری به خدا نمی‌رسد. وقتی نهایت زورت را می‌زنی تا تک‌به‌تک تارهای زندگانی نوبرانه و فلاکت‌بارت را روی نوت بنوازی. گاهی قصه‌ای عاشقانه و برگرفته از خواستن و نرسیدن و همچنان خواستن و پشت پا زدن به رنج‌های رنگ و رو رفته‌ی گذشته نوشته می‌شود و می‌گوید که ای حوری، ای ساکن بهشت، آدم‌های آزاد نامی هستند که در میان غربت دیارهایشان و دل‌هایی که در گروی هم جای می‌گذارند، سرچشمه‌ای گم شده از زندگی را باز‌ می‌گردانند و از سوختن هیچ هراسی ندارند.
***
To truly hang your hopes and dreams upon the gallows**
**is the one path that never leads to God**
in this fleeting, ashen world.
When you summon all your strength
to pluck, one by one,
the fragile, sorrow-laden strings
of your nascent existence—
Sometimes a love story is written,
born of yearning and not attaining,
yet yearning still,
while spurning the faded pains of yesterday.
It whispers: *"O celestial nymph, O heaven's dweller,*
free souls are those who—
amidst the estrangement of their homelands
and hearts mortgaged to one another—
**rediscover some lost wellspring of
life and fear not the burning
***
خلاصه رمان جان نواز اثر رها
اثر:
@نیهان
 
بالا پایین