- Mar
- 3,431
- 12,574
- مدالها
- 6
بر همگان واضح است که چیپس و پفک و پیتزا و ساندویج خیلی خیلی خوشمزه تر از شیر و سبزیجات است. من که خودم عاشق غذاهای بیرونم، مخصوصا همبرگر… اما هروقت به خانه مادربزرگم میرویم، و مادربزرگم بسته ی چیپس را دستان من میبیند، شروع میکند به نصیحت کردن و یک جمله تکراری هم دارد که همیشه آن را به انتهای نصیحتهایش ضمیمه میکند: «ما که روغن حیوانی میخوردیم اینه وضع دست و پا و سلامتیمون، وای به حال شما جوونای روغن نباتی…»
خلاصه با اینکه حرفش منطقی است، اما نمیشود دل از ساندویچ و سیب زمینی سرخ کرده کند، بوی سوسیس و کالباس آدم را دیوانه میکند. مخصوصاً وقتی سس قرمز هم روی آن بریزی، وای که دیوانه کننده است.
حدوداً یکسالی بود که هر روز در راه برگشت به خانه یا چیپس و پفک میخوردم یا از احمد آقا یک ساندویچ کاباس با گوجه و خیار شور میخریدم تا خانه میخوردم، اما یک روز وقتی به خانه برگشتم احساس کردم که حالت تهوع دارم و دل پیچه امانم را بریده بود، به مادرم گفتم و او یک لیوان آب لیمو به من داد، تا شاید حالم بهتر شود. اما همینطوری حالم رو به خراب شدن بود تا اینکه حالم بهم خورد.
مادرم مرا به دکتر برد و بعد از کلی آزمایش دردناک و عقب ماندن از درسهای مدرسه به دلیل غیبت، آقای دکتر به مادرم گفت، پسرتان آنقدر خوراکیهای مضر و ناسالم مصرف کرده که معده و و رودههایش دچار بیماری و عفونت شده است. تا شش ماه به هیچ عنوان نباید غذای بیرون و تنقلات مضر مصرف کند، چون دوباره به همین حال و روز میافتد.
خلاصه آنجا به حرفهای مادربزرگم رسیدم و مجبور شدم غذاهای سالم مصرف کنم، از آن روز حدوداً دو ماه میگذرد و از حق نگذریم واقعاً حالم خیلی بهتر است و خیلی بیشتر احساس شادابی میکنم. اما طعم آن خوراکیهای بد را هم نمیشود فراموش کرد.
خلاصه با اینکه حرفش منطقی است، اما نمیشود دل از ساندویچ و سیب زمینی سرخ کرده کند، بوی سوسیس و کالباس آدم را دیوانه میکند. مخصوصاً وقتی سس قرمز هم روی آن بریزی، وای که دیوانه کننده است.
حدوداً یکسالی بود که هر روز در راه برگشت به خانه یا چیپس و پفک میخوردم یا از احمد آقا یک ساندویچ کاباس با گوجه و خیار شور میخریدم تا خانه میخوردم، اما یک روز وقتی به خانه برگشتم احساس کردم که حالت تهوع دارم و دل پیچه امانم را بریده بود، به مادرم گفتم و او یک لیوان آب لیمو به من داد، تا شاید حالم بهتر شود. اما همینطوری حالم رو به خراب شدن بود تا اینکه حالم بهم خورد.
مادرم مرا به دکتر برد و بعد از کلی آزمایش دردناک و عقب ماندن از درسهای مدرسه به دلیل غیبت، آقای دکتر به مادرم گفت، پسرتان آنقدر خوراکیهای مضر و ناسالم مصرف کرده که معده و و رودههایش دچار بیماری و عفونت شده است. تا شش ماه به هیچ عنوان نباید غذای بیرون و تنقلات مضر مصرف کند، چون دوباره به همین حال و روز میافتد.
خلاصه آنجا به حرفهای مادربزرگم رسیدم و مجبور شدم غذاهای سالم مصرف کنم، از آن روز حدوداً دو ماه میگذرد و از حق نگذریم واقعاً حالم خیلی بهتر است و خیلی بیشتر احساس شادابی میکنم. اما طعم آن خوراکیهای بد را هم نمیشود فراموش کرد.