جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

معرفی تقدیر شیرین از زهرا اسدی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته کتاب الکترونیک توسط SHAHDOKHT با نام تقدیر شیرین از زهرا اسدی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 585 بازدید, 0 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته کتاب الکترونیک
نام موضوع تقدیر شیرین از زهرا اسدی
نویسنده موضوع SHAHDOKHT
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط SHAHDOKHT
موضوع نویسنده

SHAHDOKHT

سطح
10
 
دستیار معاونت
پرسنل مدیریت
دستیار معاونت
مدیر ارشد
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,818
39,051
مدال‌ها
25
image-7-1-2.jpg
عنوان: تقدیر شیرین
نویسنده: زهرا اسدی
ژانر: عاشقانه، اجتماعی
خلاصه: شیرین دختری مهربان و زیبا و خوش رو که محض این صفات شخصیتی خوب مورد توجه همگان است ، شیرین در خانواده ای پر جمعیت و تنگدستی زندگی میکند که تفاوت ظاهری بالایی با افراد خانواده دارد ، برادری بزرگتر از خود به نام علی دارد که بیشترین محبت را از او می بیند و در جریان تلاشهای علی خانواده از فقر بیرون می آید …
تکه‌ای از اثر: شاید باورت نشه ولی در هر صورت خوشحالم كه به ايران برگشتي، بخصوص كه حالا مادر تنهاست … وجود تو در اين خانه واقعا نعمتي است … از او تشكر كردم و گفتم: من تا آخرين لحظه ي زندگيم ، مواظب مادر خواهم بود محمود تحت تاثير گفته ي منبا خشنودي گفت: تو خيلي مهرباني ، تو براي مادر حتي از دختر واقعيش مهربانتري

در يك لحظه متوجه اشتباهش شد و رنگ از رويش پريد … همزمان همه با حالتي نگران به هم نگاه كردند … علي مات و مبهوت مرا مي نگريست و مادر حيران بود كه چه بگويد … چون فضاي موجود را ناراحت كننده ديدم ، لبخندي زدم و گفتم: نگران نباشيد پدر همه چيز را به من گفته است و مدتيست كه مي دانم دختر واقعي شما نيستم....
دانلود
 
بالا پایین