- Feb
- 1,023
- 4,587
- مدالها
- 3
مدن اسلام كه وارث فرهنگ قدیم شرق و غرب شد، نه تقلیدكنندة صرف از فرهنگ های سابق بود، نه «ادامه دهندة محض: تركیبك ننده و تکمیل کننده بود. دورة كمال آن، دورة سازندگی بود؛ ساختن یك فرهنگجهانی و انسانی. در قلمرو چنین تمدن قاهری، عناصر مختلفی راه داشت: یونانی، هندی، ایرانی و حتی چینی، امّا اهمیت در تركیب این تمدن است و اساس اسلامی آن، كه ارزش جهانی و انسانی دارد. به علاوه، آنچه این تمدن را جهانی كرده، شوق و ارادة كسانی است كه خود از هر قوم و ملتی كه بوده اند، به هرحال منادی اسلام بوده اند و اسلام، انسانی بود و الهی. نه شرقی بود و نه غربی. جامعة اسلامی هم كه وارث این تمدن عظیم بود، جامعه ای بود كه مركز آن قرآن بود، نه شام و نه عراق، و با وجود درگیری هایی كه طی اعصار بین فرمانروایان آن روی می داد، در سراسر آن یك قانون اساسی وجود داشت: قرآن. در قلمرو جهان اسلام نه مرزی موجود بود نه نژادی، نه شرقی در كار بود و نه غربی. در مصر یك خراسانی حكومت میك رد و در هند یك ترك. غزالی در بغداد كتاب در رد فلسفه می نوشت و ابن رشد در اندلس به آن جواب می داد. تا وقتی جامعة اسلامی در داخل به سبب مدارا و وحدت، از همكاری تمام عناصر جامعه بهره داشت و در خارج با دنیای غیر اسلامی مرتبط بود، با قدرت و بنیة قوی از نظر جسم و روح می توانست هر چیز تازه و مطبوع را جذب و هضم کند.