جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

معرفی رمان تو را صدا می‌کنم

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته معرفی کتب نشر توسط Meliss با نام تو را صدا می‌کنم ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 196 بازدید, 1 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته معرفی کتب نشر
نام موضوع تو را صدا می‌کنم
نویسنده موضوع Meliss
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Meliss
موضوع نویسنده

Meliss

سطح
0
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Jan
956
3,349
مدال‌ها
2
معرفی کتاب تو را صدا می‌کنم
روایت جنگیدن برای زندگی... کتاب تو را صدا می‌کنم نوشته‌ی زهرا قلی پور داستان دختری است که نمی‌خواهد به قواعد سنتی و مردسالارانه‌ی خانواده تن دهد و با مردی ازدواج کند که دوستش ندارد. نسیم که بنا بر اجبار پدرش باید با پسرعمه‌اش ازدواج کند، با دلی شکسته توسل می‌کند و خداوند زندگی عاشقانه‌ی او را به شکل دیگری رقم می‌زند.
 
موضوع نویسنده

Meliss

سطح
0
 
کاربر ممتاز
کاربر ممتاز
Jan
956
3,349
مدال‌ها
2
درباره‌ی کتاب تو را صدا می‌کنم
نسیم دختری ساده و محجوب است که خواهر دوقلویش با یکی از پسرعمه‌هایش ازدواج کرده. بنا بر جبری که پدرش گذاشته، این بار او باید با سعید که آن هم یکی از پسرهای دوقلوی عمه‌اش است، ازدواج کند؛ اما او به هیچ عنوان به این وصلت راضی نیست و نمی‌خواهد زندگی مشترکش را با مردی که دوستش ندارد آغاز کند.

در روایت کتاب تو را صدا می‌کنم نوشته‌ی زهرا قلی پور، نگار خواهر دوقلوی نسیم که روزهای آخر زندگی در خانه‌ی پدر را تجربه می‌کند سعی دارد خواهرش را هم به ازدواج با برادر دوقلوی همسرش راضی کند و به او بگوید که نباید در روزهایی را که به عروسی او مانده تلخ باشد؛ اما نسیم به هیچ عنوان نمی‌تواند خود را راضی کند که به این ازدواج فامیلی رضایت دهد.

نسیم در جمع خانواده به پدر و عمه‌اش می‌گوید که قصد دارد تحصیلش را ادامه دهد و در حال حاضر آماده‌ی ازدواج نیست؛ او با خشم و اخم پدرش که فردی سنتی است روبه‌رو می‌شود اما باز هم تلاش می‌کند در جواب اصرارهای خانواده‌اش «نه» بگوید. اما نتیجه‌ی سماجت نسیم در مخالفت با اجبار پدرش، خشونت و زخمی شدن اوست.

کتاب تو را صدا می‌کنم نوشته‌ی زهرا قلی‌پور در ادامه ماجرای دل باختن نسیم به همسایه‌شان امیرمهدی را روایت می‌کند؛ عشقی که نسیم نمی‌تواند آن را به زبان بیاورد چون از خشونت پدرش هراس دارد. با این همه تلاش می‌کند به سعید بفهماند که آن دو برای یکدیگر ساخته نشده‌اند و این وصلت، یک ازدواج اجباری است که سرانجام خوشی نخواهد داشت.

سرانجام نسیم که همه‌ی درها را به روی خود بسته می‌بیند، با دلی شکسته به یک شهید گمنام که تابوت او را برای خاکسپاری به محل کارش آورده‌اند متوسل می‌شود تا سرنوشت خود را تغییر دهد...

کتاب تو را صدا می‌کنم برای چه کسانی مناسب است؟
کتاب تو را صدا می‌کنم برای علاقه‌مندان به داستان‌های عاشقانه و آن دسته افرادی که به کرامات شهدا نظر دارند، مناسب است.

در بخشی از کتاب تو را صدا می‌کنم می‌خوانیم
آب دهانم را قورت می‌دهم و پلک‌هایم را از هم باز می‌کنم. لبخند سعید را می‌بینم، غیضم می‌گیرد. هر چه آتش در زندگی من است از گور او بلند می‌شود. کینه و نفرتی که از او دارم تمام ذهنم را پر می‌کند و تمام شعاع جسمم را در برمی‌گیرد. کاش می‌توانستم از جایم خیز بردارم و پنجه‌هایم را دور گردنش بگذارم و با تمام قدرت بفشارم تا هوا برای زندگی او کم شود. مثل این چند سالی که هوا برای زندگی من کم بود. مثل این چند سال که من قطره‌قطره در حسرت چیزی که در دلم بود آب شدم و از من جز جسمی نباتی باقی نماند. سی*ن*ه‌ام به خس‌خس میفتد و سپس حس نفس تنگی به من دست می‌دهد. انگار عمه و بچه‌هایش پا روی خرخره‌ام گذاشته‌اند و راه نفسم را بسته‌اند. نفس عمیقی می‌کشم و با این که از حس خفگی رهایی نمیابم، اما این دم عمیق کمی به من جان می‌دهد تا بتوانم حرف خفته در ذهنم را بر زبان آورم و آن را در نطفه خفه‌اش نکنم.

- چی گفتم مگه باباجان؟ مگه زوره ازدواج؟ الان نمی‌خوام شوهر کنم.

عمه‌شاپری هین بلندی می‌کشد و من دیگر نمی‌فهمم چه اتفاقی میفتد. فقط حس کردم چیزی به هوا رفت، صدای شکستن چیزی آمد و من گرمایی را روی قسمت‌قسمت بدنم حس کردم.

- خفه‌شو گیس بریده!

دیگر نه نای تکان خوردن داشتم و نه نای نشستن. صدای مادر در هوا می‌پیچید و جیغ عمه‌ها بلند می‌شود و هیاهو خانه را می‌گیرد و من فقط صحنه‌های خاکستری می‌بینم...
 
بالا پایین