- Mar
- 1,841
- 23,174
- مدالها
- 7
مرد-ماهی لیِرگانیس
این نیممرد-نیمماهیِ غمگین، بخشی از افسانههای بومی کانتربریا است. میگویند وی یکی از چهار پسر خانوادهای در روستای ساحلی ”لیِرگانیس“ بود که پس از مرگ پدر، مادرش وی را برای آموختن درودگری به بیلبائو فرستاد. روزی وی، که شناگری ماهر نیز بود، برای شنا به خلیج بیلبائو رفت اما جریان آب وی را با خود به دریا برد و دیگر کسی وی را ندید.
پنج سال بعد، ماهیگیران موجود دریایی عجیبی را به تور انداختند که پس از چندین بار فرار از تور ماهیگیران، سرانجام به دام افتاد: او مردی بود نیم انسان و نیم ماهی. ماهیگیران وی را به شهر آوردند اما تنها چیزی که از او شنیدند، نام لیِرگانس بود. سرانجام، آنها پسر جوان را به روستای خویش آوردند و مادر وی، پسر غرقشدۀ خویش را شناخت. وی نه سال در کنار خانوادهاش زندگی کرد، نه لباسی پوشید و نه حرفی زد. سرانجام روزی برای شنا به دریا رفت و دیگر هرگز بازنگشت
این نیممرد-نیمماهیِ غمگین، بخشی از افسانههای بومی کانتربریا است. میگویند وی یکی از چهار پسر خانوادهای در روستای ساحلی ”لیِرگانیس“ بود که پس از مرگ پدر، مادرش وی را برای آموختن درودگری به بیلبائو فرستاد. روزی وی، که شناگری ماهر نیز بود، برای شنا به خلیج بیلبائو رفت اما جریان آب وی را با خود به دریا برد و دیگر کسی وی را ندید.
پنج سال بعد، ماهیگیران موجود دریایی عجیبی را به تور انداختند که پس از چندین بار فرار از تور ماهیگیران، سرانجام به دام افتاد: او مردی بود نیم انسان و نیم ماهی. ماهیگیران وی را به شهر آوردند اما تنها چیزی که از او شنیدند، نام لیِرگانس بود. سرانجام، آنها پسر جوان را به روستای خویش آوردند و مادر وی، پسر غرقشدۀ خویش را شناخت. وی نه سال در کنار خانوادهاش زندگی کرد، نه لباسی پوشید و نه حرفی زد. سرانجام روزی برای شنا به دریا رفت و دیگر هرگز بازنگشت
