متفرقه جملات معروف از کتاب‌ها

[شاهین وثوقی]

ما تا زمانی در باب این یا آن مطلب حق اظهار نظر داریم که خود نیز احساسش کرده باشیم.

کتاب رنج‌های ورتر جوان

 

[شاهین وثوقی]

بیشتر مردم به ترس‌ها و حماقت‌هایشان زنجیر شده‌اند و جرات ندارند بی‌طرفانه قضاوت کنند که مشکل زندگی‌شان چیست. بیشتر آدم‌ها همین‌طور زندگی‌شان را بی‌هیچ رضایتی ادامه می‌دهند بدون این که تلاش کنند تا بفهمند سرچشمه نارضایتی‌شان از کجاست یا بخواهند تغییری در زندگی‌شان ایجاد کنند. سر آخر می‌میرند در حالی که هیچ‌چیز در قلبشان نیست.

کتاب برادران سیسترز

 

[شاهین وثوقی]

دست از شلاق زدن روستایی‌هامان برداشته‌ایم، اما آن‌ها خودشان به شلاق زدن خودشان ادامه می‌دهند.

کتاب برادران کارامازوف

 

[شاهین وثوقی]

نمی‌شود به عقب برگشت و گذشته را از نو ساخت، فقط می‌شود با آن کنار آمد.

کتاب در رویای بابل

 

[شاهین وثوقی]

پیوسته در تاریخ ساعتی فرا می‌رسد که در آن، آنکه جرئت کند و بگوید دو دوتا چهارتا می‌شود مجازاتش مرگ است.

کتاب طاعون

 

[شاهین وثوقی]

کتاب مهم همیشه زنده می‌ماند، با ما بزرگ می‌شود و با ما پیر می‌شود و هرگز نمی‌میرد. زمان بارورش می‌سازد و تغییرش می‌دهد، در حالی که کتاب‌های بی‌اهمیت به حاشیه تاریخ می‌روند و محو می‌شوند.

کتاب از کتاب رهایی نداریم

 

[شاهین وثوقی]

هیچ چیزی رو به اندازه‌ی خوشبختی جدی نگیر.

کتاب مرگ خوش

 

[شاهین وثوقی]

بدی کار این است که دروغ‌های خودم را باور می‌کنم.

کتاب شیاطین

 

[شاهین وثوقی]

آیا اصلا زندگی‌ای که در آن هیچ‌چیز ارزش مردن نداشته باشد، ارزش زیستن دارد؟

کتاب فلسفه‌ای برای زندگی

 

[شاهین وثوقی]

انسان همیشه عاشق همان کسی است که هرگز از رویاهایش بیرون نمی‌آید.

کتاب غرور پروانه