دیالوگ نویسی [جنونی دل انگیز] اثر «آیناز کاربر انجمن رمان بوک»

[آیناز]

نام نویسنده: Aynaz_Evil girl
ژانر: تراژدی، تنهایی
مقدمه:
ـ من خودم تکه تکه شده است احساسم
+من هم مانند تو هستم
ـ اما تو می توانی برنده شوی در بازی که بازنده اش منم
+ دیگر حال ندارم که فاز منفی بگیرم و الان من کنارت شادم و من تکه تکه احساست را ........

 

[آیناز]

ـ دیگر نمی توانم ، بیخیال من باختم، قبول میکنم من بازنده ام
من در عشق تو بازنده ام و کسی هم نمی تواند من را پیروز کند .

+ چگونه به تو بگویم که بفهمی عشق این نیست اگر من را می خواستی برای نگه داشتنم تلاش می کردی .

ـ من وجود خیلی از ادم ها را شکستم و یا نابود کردم .

+می خواهی رهایم کنی میان آن آدم هایی که فقط باعث اندوه من هستند؟ می خواهی باز هم ، صدایم را بگیرند و در نهایت قاتلم بشوند . تو اگر همین را می خواهی من مشکلی ندارم ، همین الان برو و من را با همان تنهایی که هیچ گاه رهایم نمیکند ، باز هم تنها بگذار .

 

[آیناز]

ـ دریغا، یارم که تو مدت هاست تنهایی
+ اگر تنهایی من را قبول داری چرا من را از حصار تنهایی رها نمی کنی و به کمکم نمیایی
ـ من امدم ولی در راه امدنم کسی با یک چشمک دلم را به اسارت چشمانش دراورد
+ مثل تو برایم زیاد و مثل من برایت زیادتر من بعد تو شاید بتوانم نفس بکشم تو یارم نبودی شاید یک هوسی زودگذر برایم بودی که به اشتباه خواستمت

 

[آیناز]

- نگاه کن به اون دوردست‌ها شاید روزی ما هم با فاصلهٔ زیاد ولی نزدیک به‌نظر برسیم من هرگز نمی‌توانم چشم‌هایش را فراموش کنم ولی تو فراموش کن که من چنین حرفی زده‌ام
+ حرفی که نباید می‌گفتی را گفتی و راه برگشتی نیست و خیال با من بودن را نداشته باش که آرزویی محال است

 

[NIRI]

«نویسنده تایپ این اثر را موکول کرده»
تاپیک تا اطلاع ثانوی بسته خواهد بود.
[..کادر مدیریت بخش کتاب..]​