به طفلی که خون از گلویش چکید ستم را به صلابه خواهم کشید
بر این غم مگر میشود صبر کرد مگر میشود خون حق را ندید
به جانت قسم جان به لب آمده به والله تب پشت تب آمده
چه داغیست بر جان عالم ببین بدون تو شب پشت شب امده
به رب دو عالم به جانی که نیست به وقت نماز و امانی که نیست
من ام المصائب شدم بعد تو چه گویم ز درد جهانی که نیست
به رب دو عالم به جانی که نیست به وقت نماز و امانی که نیست
من ام المصائب شدم بعد تو چه گویم ز درد جهانی که نیست