جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار حسنا محمد زاده

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط mobina01 با نام حسنا محمد زاده ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 289 بازدید, 9 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع حسنا محمد زاده
نویسنده موضوع mobina01
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط شاهدخت
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
اشعار حسنا محمدزاده
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
.
برگ ریزانم؛ بهارم را به یغما برده‌اند
بادها صبر و قرارم را به یغما برده‌اند

حال پاییز من از شور زمستان، بدتر است
باغ پر بار انارم را به یغما برده اند

سال ها چنگیز ها با اسب های یکه تاز
خانه ام ایلم تبارم را به یغما برده اند

مثل انسان نخستینم ولی آواره تر
سیل ها دیوار غارم را به یغما برده اند

چشم هایم را می آویزم به در، دیوانه وار
میخ ها دار و ندارم را به یغما برده

در دل انگشت هایم شور شادی مُرده است
تار تب دار ِ سه تارم را به یغما برده اند

جار می زد دوره گردی کوچه های شهر را
آی مردم روزگارم را به یغما برده اند
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
قلب مرا با خود ببر ، هر جا که می خواهی
حالا که نبض لحظه‌هایم می‌زند ، با تو

نه ... انتخاب سومی هرگز نخواهم کرد
یا مرگ را بر می‌گزینم بعد از این ... یا تو
 
موضوع نویسنده

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,700
27,711
مدال‌ها
9
در تمام نسخه‌اش قرص شفابخشی ندیدم
درد را دنیا فقط با درد درمان کرده شاید
 

شاهدخت

سطح
10
 
^Yalda.Sh^
ارشد بازنشسته
ناظر کیفی کتاب
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
12,806
40,325
مدال‌ها
25
وقتی بیایی سی*ن*ه را خانه تکانی می کنم

رنگ تمام پرده‌ها را آسمانی می کنم

وقتی بیایی روز و شب چون کودکان نو سخن

با ذوق ، در دنیای تو شیرین زبانی می کنم

آنقدر خیره مانده ام بر عکس‌های کهنه ات

انگار دارم قاب‌ها را هم روانی می کنم

طاقت نمی آرم کسی آیینه ات را بشکند

با قیل و قال سنگ‌ها هی مهربانی می کنم

من با تمام واژه‌ها اتمام حجت کرده ام

شعر تو را ، شور تو را روزی جهانی می‌کنم

یک جای دنیا ، شعر با هم آشتی‌مان می دهد

آن وقت هر شب در هوایت شعر خوانی می کنم

دیگر چه فرقی می کند من پیر باشم یا جوان؟

وقتی تو باشی تا ته دنیا جوانی می کنم
 

شاهدخت

سطح
10
 
^Yalda.Sh^
ارشد بازنشسته
ناظر کیفی کتاب
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
12,806
40,325
مدال‌ها
25
دیگر گره خورده وجودم با وجودش

محکم شده با ریشه هایم تار و پودش

روی تمام فرش های دست بافم

جا مانده رد پای رویای کبودش

سلول هایم را شبیه مشتی اسفند

پاشیده ام در آتش از بدو ورودش

باید به این آتش بسوزم یا بسازم؟

وقتی به چشمم می رود هر روز دودش

آیینه ام با شمعدان ها عهد بسته

حتی ترک هم بر ندارد در نبودش

از نارون های سر کوچه شنیدم:

می آید او،فرقی ندارد دیر و زودش

دل بر نخواهم داشت از این عشق معصوم

چون اصفهان از پاکی زاینده رودش
 

شاهدخت

سطح
10
 
^Yalda.Sh^
ارشد بازنشسته
ناظر کیفی کتاب
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
12,806
40,325
مدال‌ها
25
اردیبهشتم در تب ِ پاییز ، گم شد

در برگ ریزان های وهم آمیز، گم شد

هی دانه دانه دانه گل های انارم

در بادهای وحشی و یک ریز، گم شد

انگورهای آبدار ِ تاک هامان

در خمره های از تهی لبریز، گم شد

تاریخ من با آخرین اسطوره هایش

بین غبار لشگر چنگیز گم شد

فریادهای ِ سی*ن*ه ی مشروطه خواهم

پشت سکوت ممتد تبریز ، گم شد

من ماندم و ماه و شبی یلدایی اما

ابری رسید از راه – ماهم نیز- گم شد

دیوانه ای با کفش های وصله دارش

در کوچه ی عشقی خیال انگیز گم شد
 

شاهدخت

سطح
10
 
^Yalda.Sh^
ارشد بازنشسته
ناظر کیفی کتاب
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
12,806
40,325
مدال‌ها
25
شعرهایم شدند خاکستر ، واژه های تغزلم دودی

تو همان شمع شعله ور در من، تو همان عصر اشک آلودی

دختری پا برهنه راه افتاد ، تا تو را جستجو کند در باد

هر طرف رفت دید آن جایی ، صخره ای، کوهپایه ای،رودی

رفت شاید سفر بهانه شود ، تا تو از خاطرش رها بشوی

چمدانش که باز شد ناگاه ، دید بین لباس ها بودی

سر به زیر و نجیب و محجوب است ، این که در من نشسته اما نه!

این همه راه را عزیز دلم ! با نگاهت چگونه پیمودی ؟

از تمام مداد رنگی ها ، سهم من زرد کهربایی شد

هی گل سرخ می کشم اما ، می شود شاخه شاخه داوودی

دختران قبیله می بافند ، صبح تا عصر طرح چشمت را

بین انگشت هایشان تاری ، روی قالیچه هایشان پودی

ببر وحشی هجوم کن در من ! رَم بده دسته ی گوزنان را

آن طرف رد پای آهوهاست، پس کجا میروی به این زودی ؟
 

شاهدخت

سطح
10
 
^Yalda.Sh^
ارشد بازنشسته
ناظر کیفی کتاب
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
12,806
40,325
مدال‌ها
25
آغاز دنیایم تویی ، پایان دنیا تو

دیروزهای دور تو ، امروز و فردا تو

با واژه های ناب ، خلقت می کنم هر شب

شعری که دارد می شود ورد زبان ها ، تو

من، مثل قایقران پیری خسته از امواج

این سوی دریا ماندم و آن سوی دریا ، تو

گنجشک های خیس را از گونه ام بردار

در من زمستان است اما شور گرما تو

دنیای من ، یخ بسته روی بندهای رخت

دستی که بر می چیندش از هول سرما ، تو

یک دسته آهوی فراری از هجوم شیر

از جنگل آشوب روحم می دود تا ، تو

قلب مرا با خود ببر، هر جا که می خواهی

حالا که نبض لحظه هایم می زند ، با تو

در شیب تند شانه هایت کلبه می سازم

تنها تویی آرامشم ،تنهای تنها تو

نه ! انتخاب سومی هرگز نخواهم کرد

یا مرگ را بر می گزینم بعد از این یا تو !
 

شاهدخت

سطح
10
 
^Yalda.Sh^
ارشد بازنشسته
ناظر کیفی کتاب
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Jun
12,806
40,325
مدال‌ها
25
نترس از شب و طوفان که در پناه همیم

اگرچه زرد و زمین خورده ، تکیه گاه همیم

به سیب ، لب نزدیم از سر هوس ، اما

شریک بار غم و تلخیِ گناه همیم

چه مُهرها که به پیشانی من و تو زدند

چه روزها شد و درگیر اشتباه همیم

بگو زمین و زمان را به هم بدوزد عشق

که لحظه لحظه در آیینه ی نگاه همیم

هوایمان که بگیرد کسی چه می داند

بهانه ی شب بی خواب و اشک و آه همیم

نگاه ِ پنجره ها،ابری و مه آلود است

چه غم که ماه نتابیده ! ما که ماه همیم !

اگر جدا شده راه من و تو از آغاز

غمت مباد که در انتهای راه همیم !
 
بالا پایین