جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

امام شناسی حضرت یوسف

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات مذهبی توسط BARAN_KH_Z با نام حضرت یوسف ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 244 بازدید, 11 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات مذهبی
نام موضوع حضرت یوسف
نویسنده موضوع BARAN_KH_Z
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط BARAN_KH_Z
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
همیار سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
همیار علوم و فناوری
مدیر تالار پانسیون مطالعاتی
کاربر ممتاز
Jan
6,585
12,721
مدال‌ها
5
بسم الله الرحمن الرحیم
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
همیار سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
همیار علوم و فناوری
مدیر تالار پانسیون مطالعاتی
کاربر ممتاز
Jan
6,585
12,721
مدال‌ها
5
یعقوب نبی(ع) دوتزده پسر داشت که یکی از آن ها یوسف بود. یوسف(ع) بر برادران خود برتری یافت و یکی از پیامبران بنی‌اسرائیل شد و حتی تعداد زیادی از عزیز مصر بود.
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
همیار سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
همیار علوم و فناوری
مدیر تالار پانسیون مطالعاتی
کاربر ممتاز
Jan
6,585
12,721
مدال‌ها
5
ولادت حضرت یوسف
حضرت یعقوب(ع) چهار همسر داشت و از هرکدام پسران زیادی داشت و در بین آنها بشدت علاقه‌مند به راحیل بود چرا که بسیار زیبا و اهل کمال بود. یعقوب نبی همیشه از خدا می‌خواست تا از راحیل پسری زیبا و اهل کمالات راحیل داشته باشد. به خواست خداوند یوسف(ع) در کنعان بدنیا آمد. یوسف(ع) کودک بود هنگام تولد برادرش حضرت بنیامین(ع) مادرش را از دست داد و خاله اش که همسر دیگر یعقوب نبی(ع) او و برادرش بنیامین را بزرگ کرد. یعقوب به دلیل شباهت و زیبایی یوسف به مادرش او را دوست می‌داشت و مواظب او بود و همین امر باعث شد که برادران بزرگ‌تر یوسف شوند.
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
همیار سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
همیار علوم و فناوری
مدیر تالار پانسیون مطالعاتی
کاربر ممتاز
Jan
6,585
12,721
مدال‌ها
5
به چاه افتادن یوسف
شبی یوسف(ع) در عالم خواب و رویا می‌بیند ماه و خورشید و ۱۱ ستاره به او سجده کردند. صبح خوابش را برای پدرش تعریف کرد، یعقوب نبی(ع) به او گفت درباره خوابش اصلا حرفی به برادرانش نزند، ممکن است اتفاقات بدی برای یوسف(ع) رخ بدهد. بعد از آن روزیعقوب(ع) تاش نسبت به یوسف بیشتر شد جایی که اجازه نمیداد یوسف بدون حضور او با برادرانش بازی کند یا به صحرا روند. این مسائل بیش از بیش از حسادت و نفرت برادران یوسف را برمی‌انگیزد و یک روزهمگی نقشه می‌کشند و یعقوب(ع) راضی می‌کنند تا یوسف هم‌همراهانشان صحرا برود باشد. اما زمانی که به صحرا رفتند یوسف را بشدت کتک زدند و به چاه انداختند و یک گوسفند را کشتند و پیراهن یوسف را خونی کرده و گریه کنان برای پدرشان بردند.
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
همیار سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
همیار علوم و فناوری
مدیر تالار پانسیون مطالعاتی
کاربر ممتاز
Jan
6,585
12,721
مدال‌ها
5
به مصر رفتن یوسف
وقتی یعقوب نبی(ع) داستان را شنید داستان را باور نکرد و به پسرانش گفت تا روزی که یوسف برنگردد با شما حرفی ندارم سپس بر بلندی رفت و یک کلبه برای خودش ساخت و نام آن را کلبه احزان گذاشت. وقتی برادران یوسف وضعیت را این چنین دیدند پیش چاه آمدند اما دیدند یک کاروان نزدیک چاه هستند. یوسف در چاه بسیار گریه کرد و خدای بزرگ را صدا کرد در این هنگام جبرئیل بر او نازل شد و آزادی و رسیدن به پیامبری و بزرگی و احترام زا به او داد. یوسف از خواب بیدار شد و صدای کاروانیان را شنید آن‌ها وقتی صدای یوسف را شنیدند او را از چاه درآوردند. درهمین حین برادرانش نزد رئیس کاروان آمدند و گفتند یوسف ماست و بسیار شرور است و برای تنبیه او را در چاه انداختند و اگر می‌خواهد یوسف را به او می‌فروشند. رئیس کاروان یوسف را خرید و آو را به مصر برد تا به عزیز مصر پیشکش کند.
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
همیار سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
همیار علوم و فناوری
مدیر تالار پانسیون مطالعاتی
کاربر ممتاز
Jan
6,585
12,721
مدال‌ها
5
عشق زلیخا به یوسف
وقتی کاروان به مصر رسید، رئیس کاروان لباس فاخر تن یوسف کرد و او را آراست و به قصر عزیز مصر برد. بوتیفار عزیز مصر فرزندی نداشت اما وقتی یوسف را دید و از او خوشش آمد و او را به همراه خود به اندرونی قصر نزد همسرش زلیخا برد. زلیخا زنی بسیار زیبا بود و تمام زنان مصر حسرت او را همیشه در حسرت فرزندی بود. عزیز مصر یوسف را نزد زلیخا برد تا همدم همسرش شود و زلیخا او را بزرگ کند.
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
همیار سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
همیار علوم و فناوری
مدیر تالار پانسیون مطالعاتی
کاربر ممتاز
Jan
6,585
12,721
مدال‌ها
5
سال‌ها گذشت و یوسف به جوانی زیبا و با هیبت شد تا جایی که زلیخا دیوانه وار عاشق یوسف می‌شود و سعی می‌کرد یوسف را به خود جلب کند و یوسف از گناه به خداوند پناه می‌برد. یک روز زلیخا خود را می‌آراید و یوسف را به اتاق شخصی خود فرا می‌خواند و دستور می‌دهد تمام درها بسته می‌شوند تا کسی متوجه حضور یوسف در اتاقش شود. زلیخا خودش را به یوسف می‌کند و یوسف باز هم به خدا پناه می‌برد که فرشته حق دوباره می‌شود و می‌گوید: «به سمت درها بدو». یوسف به سمت درها می‌دود و فرار می‌کند و زلیخا به دنبال او و از پشت لباس یوسف را پاره می‌کند. وقتی از درب آخر بیرون می‌آیند عزیزمصر و تمام کسانی که در سالن بودند آن‌ها را می‌بینند. زلیخا خودش را به گریه و زاری می‌زند و می‌گوید: «یوسف قصد دست درازی به من داشته» اما فرشته حق دوباره ظاهر می‌شود و به یوسف می‌گوید: «بی‌گناهی تو را کودکی که از اقوام زلیخاست برملا می‌کند». عزیزمصر که شخصیت یوسف را می‌شناخت درباره حقیقت پرسید. یوسف به کودک اشاره کرد و به اذن خدا کودک شش ماهه به سخن آمد و به بیگناهی یوسف و پاره شدن لباس او از پشت سرش شهادت داد. خبر این ماجرا در مصر چرخید و زنان مصر بدخواه زلیخا بودند او را به باد بدگویی کردند. زلیخا که زنی زیرک بود مجلسی برپا کرد و همه را دعوت کرد. وقتی که آن‌ها در حال خوردن نارنج بودند یوسف را به تالار احضار کرد و همه آن‌ها دستانشان را بریدند. اما عزیز مصر به این موضوع راضی نشد و یوسف را به زندان انداخت.
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
همیار سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
همیار علوم و فناوری
مدیر تالار پانسیون مطالعاتی
کاربر ممتاز
Jan
6,585
12,721
مدال‌ها
5
تعبیر خواب پادشاه مصر
یوسف سال‌ها در زندان بود و به خداوند یکتا پناه برد. خداوند علم تعبیر رویا را به او عنایت کرده بود و او خواب دوتن از زندانیان را ارزیابی کرد که یکی کشته می‌شود و از خادم پادشاه مصر می‌شود. بعد از گذشت سال‌ها عزیزمصر درگذشت و در همان حین پادشاه جوان که به تازگی به تخت رسیده بود، خوابی می‌بیند که تمام خواب را می‌بینند و معبران مصر از تعبیر آن عاجز می‌شوند. خداوند به یوسف مجدد خبر آزادی او را می دهد. خادم پادشاه وقتي پادشاه را مي‌بيند به ناگاه ياد يوسف مي‌افتد و پيشنهاد مي‌دهد تعبير خواب پادشاه را از اين برده عبراني بپرسند. پادشاه دستور می‌دهد چنین شود و یوسف خواب را تعبیر می‌کند و پادشاه جوان که دل خوشی از بزرگان معبد خوش‌نود نداشت از تعبیر خوابش یوسف را فرا می‌خواند و چاره کار را می‌پرسد.
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
همیار سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
همیار علوم و فناوری
مدیر تالار پانسیون مطالعاتی
کاربر ممتاز
Jan
6,585
12,721
مدال‌ها
5
عزیز مصر شدن یوسف
یوسف(ع) به کمک خادم آراسته می‌شود و نزد پادشاه جوان می‌آید. یوسف (ع) درباره تعبیر خواب پادشاه و راه‌های رویارویی با آن را به پادشاه می‌گوید. او میگوید هفت خوشه گندم سالم به معنای هفت سال برکت و رونق مصر و هفت گاوی است که از نیل درآمد و آن گندم‌ها به معنای هفت سال قحطی است و به پادشاه می‌گویند: باید هفت سال بکاریم و ذخیره کنیم و هفت سال از آن‌ها استفاده کنیم. کنیم. پادشاهی که از هوش و ذکاوت یوسف خوشش آمده بود او را عزیزمصر کرد و فرمان داد همه اهالی مصر باید فرمان نبر او باشند. یوسف که رسالتش را از زندان شروع کرده بود با رسیدن به مقام عزیزی مصر مردم را به یکتا پرستی دعوت می‌کرد و هر روز عزیزتر از قبل می‌شد.
 
موضوع نویسنده

BARAN_KH_Z

سطح
4
 
همیار سرپرست علوم و فناوری
پرسنل مدیریت
همیار علوم و فناوری
مدیر تالار پانسیون مطالعاتی
کاربر ممتاز
Jan
6,585
12,721
مدال‌ها
5
ازدواج یوسف
به دستور پادشاه یوسف(ع) با دختر یکتاپرستان مصر «آسنات» ازدواج کرد و از صاحب دو فرزند به نام «منسه» و «افراهیم» شد. زلیخا سالیانی را به عشق یوسف ماند و تمام ثروت خود را به پای آورد یوسف خرج کرد اما دریغ از وصل تا اینکه در پیری و ناتوانی به قصر پادشاه فراخوانده شده بود، به امر الهی یوسف(ع) باید با زلیخای پیر و فرطوت ازدواج کرد. می‌کرد وقتی یوسف پذیرفت و اعلام می‌کند، فرشته حق بر او نازل می‌شود و به او دعایی می‌آموزد تا برای زلیخا بخواند و به آن بپردازد. معجزه الهی زلیخا جوان و زیبا می‌شود و این امر باعث می‌شود نه تنها زلیخا، بلکه کسانی هستند که هنوز به خدای یکتا ایمان ندارند او ایمان بیاورند. در برخی کتب گفته شده زلیخا از یوسف هم بچه‌دار نشد و در برخی کتب گفته شده او یک دختر از یوسف است که بعدها با پسر حضرت بنیامین(ع) ازدواج می‌کند.
 
بالا پایین