جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

ادبیات کهن حکایت خودشناسی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات کهن توسط سلین با نام حکایت خودشناسی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 169 بازدید, 0 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات کهن
نام موضوع حکایت خودشناسی
نویسنده موضوع سلین
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط سلین
موضوع نویسنده

سلین

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Aug
3,253
8,648
مدال‌ها
6
این حکایت شرح حال امیر و وزیری است که وزیرش از بافندگی به مقام وزارت رسیده است، در ادامه ابتدا متن را می خوانیم و سپس حکایت را به زبان ساده و امروزی بر میگردانیم.
وقتی جولاهه‌ای به وزارت رسیده بود. هر روز بامداد برخاستی و کلید برداشتی و در خانه باز کردی و تنها در آنجا شدی و ساعتی در آنجا بودی. پس برون آمدی و به نزدیک امیر رفتی. امیر را خبر دادند که او چه می‌کند. امیر را خاطر به آن شد تا در آن خانه چیست؟

روزی ناگاه از پس وزیر بدان خانه در شد. گودالی دید که در آن خانه چنان‌که جولاهگان را باشد. وزیر را دید پای بدان گودال فرو کرده. امیر او را گفت که این چیست؟

وزیر گفت یا امیر، این همه دولت که مرا هست، همه از امیر است. ما ابتدای زندگی خویش فراموش نکرده ایم که ما این بودیم. هر روز زندگی گذشته خود را به یاد می‌آورم، تا خود به غلط نیفتم.

امیر انگشتری از انگشت بیرون کرد و گفت بگیر و در انگشت کن. تاکنون وزیر بودی، اکنون امیری!

از کتاب اسرار التوحید نوشته شده توسط محمد بن منور در سال ۵۷۰ هجری قمری درباره جد خویش
 
بالا پایین