جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

درحال ترجمه داستان ارواح یونانی و رومی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته کتاب‌های در حال ترجمه توسط tie122 با نام داستان ارواح یونانی و رومی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 310 بازدید, 5 پاسخ و 3 بار واکنش داشته است
نام دسته کتاب‌های در حال ترجمه
نام موضوع داستان ارواح یونانی و رومی
نویسنده موضوع tie122
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Enisha
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

tie122

سطح
0
 
بازرس انجمن
بازرس انجمن
Nov
299
13,614
مدال‌ها
2
نام: Greek and Roman Ghost Stories
نام ترجمه شده: داستان ارواح یونانی و رومی
نویسنده: Lacy Collison-Morley
مترجم: رها.م
 
موضوع نویسنده

tie122

سطح
0
 
بازرس انجمن
بازرس انجمن
Nov
299
13,614
مدال‌ها
2
1
قدرت مردگان برای بازگشت به زمین


اگرچه هیچ دوره‌ای وجود ندارد که به‌نظر برسد قدیمی‌ها به آن اعتقاد نداشته‌اند، زندگی آینده بر سردرگمی مداوم زمانی‌ای، که آن‌ها به‌تصویر می‌کشند غالب می‌شود.
وجود رهبری انسان در جهان‌های دیگر. همان‌طور که در کتاب ششم آنید می‌بینیم، ما با ترکیب اساطیر پیچیده یونان روبرو هستیم. با اعتقاد بدوی ایتالیا، و بدون شک یونان نیز - یک باور توسط تمام آداب مذهبی در ارتباط با مردگان - که ارواح درگذشتگان با جسد در قبر زندگی می‌کردند، سوزاندن اجساد به‌تدریج جایگزین دفن شد؛ بنابراین، این ایده شکل گرفت که روح ممکن است وجود داشته باشد - کاملاً مستقل از بدن، و محل سکونت آن تعیین شد؛ سوراخی در مرکز زمین، جایی که در ابدیت با دیگر روح‌ها زندگی کند -

به نظر می‌رسد این دیدگاه اخیر، حداقل در ایتالیا، به نظریه رسمی در روزهای کلاسیک تبدیل شده‌اشت. در دین تاریک و وحشتناک اتروسکی، سایه‌ها قرار بود مسئول هدایت مردگان باشند.
شخصیتی نفرت انگیز، با بال و موهای بلند مات و چکشی که در لباس مردی که همیشه مرده‌ها را از عرصه خارج می‌‌کرد، ظاهر می‌شد.
مطمئناً ممکن است چیزی برای پیشنهاد «Gaston Boissier» بیان شود؛ او پیشنهاد می‌کرد که خون توسکانی دانته ممکن است تا حدی به‌دلیل تصاویر وحشتناک دوزخ باشد و با آن مرتبط باشد.

سیسرو به ما می‌گوید که عموماً اعتقاد بر این بود که مردگان در زیر زمین زندگی می‌کردند و تدارکات ویژه‌ای برای آن‌ها در هر شهر لاتین در آمریکا فراهم می‌شد.
«موندوس»،
خندق عمیقی که قبل از ردیابی «پومریوم» حفر شده بود و
به‌عنوان ورودی خاص به‌جهان پایین برای مردگان شهر در نظر گرفته شده بود.
سنگر طاق دار بود، به‌طوری که ممکن بود کم و بیش با آسمان مطابقت داشته باشد، شکافی در طاق باقی مانده بود که با سنگ آن را بستند.
«لاپیس مانالیس».
با انداختن ذرت درون سنگر، سنگر را پر کردند. در سه‌روز قربانگاهی بر آن بنا شد.
 
موضوع نویسنده

tie122

سطح
0
 
بازرس انجمن
بازرس انجمن
Nov
299
13,614
مدال‌ها
2
25 اوت، 5 اکتبر و 8 نوامبر - سنگر باز شد و سنگ برداشته شد، مردگان در نتیجه یک بار دیگر دسترسی آزاد به جهان بالا را پیدا کردند، جایی که هدایای معمول به آن‌ها داده می‌شد.[2]

این مقررات به وضوح یک باور رسمی را نشان می‌دهد که مرگ مانعی غیرقابل عبور بین مرده و زنده ایجاد نکرده است. ارواح درگذشتگان هنوز متعلق به شهر محل تولدشان بودند و به خانه قدیمی خود علاقه داشتند. آن‌ها حتی می‌توانستند در روزهایی که «خندق خدایان تاریکی باز بود و آرواره‌های جهنم خمیازه می‌کشید» به خانه قدیمی خودشان و شهر محل تولدشان، بازگردند.[3]

اگر قرار بود شرارت از دولت دفع شود، باید حقوق آن‌ها رعایت شود. در واقع، مردگان خدایی بودند که برای خود محراب داشتند،[4] و کورنلیا، مادر گراکی‌ها، می‌توانست برای پسرانش بنویسد، «تو برای من پیشکش‌هایی می‌آوری و برای پدر و مادرت مانند یک خدا دعا می‌کنی. »[5] فرقه آن‌ها ارتباط تنگاتنگی با آیین لاری‌ها -خدایان آتشگاه- داشت، که نمادی از یک اقامتگاه ثابت در تقابل با زندگی اولیه عشایر بود. در واقع، هیچ تمایزی بین «Lare» و «Mane» وجود ندارد -روح مردگان خوب- . اما مردگان جشن خاص خود را داشتند، «Dies Parentales» که از 13 تا 21 فوریه در رم برگزار می‌شد؛ [6] و در یونان «Genesi» در پنجم بئودرومیون جشن گرفته می‌شد، در اواخر سپتامبر، که ما خیلی کم درباره آن می‌دانیم.[7]

هیچ ویژگی بت پرستی بیشتر از اشتیاق پرشور وجود ندارد. انسان معمولی پس از مرگ خاطره خود را در جهان جاودانه می‌کند در حالی که تمام امیدها و آرزوهایش به هم متصل‌اند. سیسرو از آن به عنوان استدلالی برای جاودانگی استفاده می‌کند.[8]

بسیاری از انسان‌ها مبالغ هنگفتی را برای جشن گرفتن خاطرات خود به کالج‌هایی تأسیس کردند تا در مناسبت‌های مشخص شده بر سر مزار آن‌ها ضیافت کنند.[9] لوسیان وقتی به این رسم می‌خندد که روح یک انسان معمولی در جهان بعد را به‌عنوان یک بی‌جسم صرف نشان داده شود؛ سایه‌ای که با لمس کردن مانند دود ناپدید می‌شود. روح‌هایی که دوستان و خویشاوندانشان برایشان هدیه می‌آورند؛ سیر می‌شوند ولی کسانی که دوست یا خویشاوندی ندارند، گرسنه، گرسنه می‌مانند.[10] متخلفان مقبره‌ها با نفرین شدن مورد تهدید قرار می‌گرفتند؛ نفرین مردن آخرین نفر از نژادشان - نفرینی که با احساسات شدید خانوادگی، کسی که می تواند افتضاح‌ترین چیزی که می‌توان را ایجاد کند، یک ادم (مرد) است. و این حقیقت که مقبره‌ها در کنار جاده مرتفع ساخته شده‌اند، به‌طوری که مردگان ممکن است با سلام و احوالپرسی رهگذر تشویق شود، یک توضیح اضافی است. امروز در رم، غم و اندوه برای قدم‌زدن در میان ویرانه‌های فروریخته‌ای که راهی خارج از لاتین یا آپین را در بر می‌گیرد است.

هیچ‌یک از امروزی‌ها، احساس بت پرستی نسبت به مرگ را دریافت نکرده‌اند؛ بهتر از...
 
موضوع نویسنده

tie122

سطح
0
 
بازرس انجمن
بازرس انجمن
Nov
299
13,614
مدال‌ها
2
Giosuè Carducci، یک نواده معنوی واقعی، که تا به‌حال وجود داشته بود، از رومیان بزرگ قدیم، بود.
او می‌گوید که چگونه در یک روز خردادی باشکوه، در مدرسه نشسته بود و به سخنان کشیش گوش می‌داد، که چشمانش به پنجره افتاد شد و به درخت گیلاسی؛ قرمز و میوه‌دار توجه کرد، و سپس چشمانش را سمت تپه‌ها و آسمان و منحنی دوردست ساحل دریا سوق داد. تمام طبیعت سرشار از زندگی بود، و او هیجانی پاسخگو را احساس کرد، که ناگهان، گویی از همان چشمه‌های وجود درونش، آگاهی از مرگ، و همراه با آن چیزی بی‌شکل (نداشتن تصویری از مرگ)، و رویایی از خودش که سرد خوابیده بود، به دیوارهای تصورش کشیده شد (تصور کرد). بی‌حرکت، گنگ در زمین سیاه، در حالی که بالای سر او پرندگان آواز می‌خواندند، درختان در باد خش‌خش می‌کردند، رودخانه‌ها در مسیر خود جاری بودند، و زنده‌ها در آفتاب گرم شادی می‌کردند و در نور الهی آن غسل می‌کردند. اولین رؤیای مرگ اغلب در سال‌های بعد او را آزار می‌داد. و می‌فهمد که این احساس اغلب رومی‌ها و بیشتر اوقات یونانی‌ها باید بوده باشد، زیرا شادی یونانی ها در زندگی بیشتر از شادی رومی‌ها بود. صلح تنها موهبتی بود که مرگ می‌توانست برای یک بت پرست به ارمغان آورد. و "Pax tecum æterna" از رایج‌ترین کتیبه‌ها بود. زندگی آن سوی گور، در بهترین حالت کپی غیر واقعی و بی‌نشاطی از وجود خاکی بود، و آشیل به ادیسه گفت که او ترجیح می‌دهد نوکر یک مرد فقیر روی زمین باشد تا درد در میان سایه‌ها.

هنگامی که به بررسی ظاهر ارواح اجمالی، از ماه می‌پردازیم، همانطور که باید انتظار داشته باشیم، متوجه می‌شویم که آن‌ها نسخه‌ای مبهم و غیرقابل اساس از خود قبلی خود در زمین هستند. در هومر[12]، سایه پاتروکلوس، که آشیل را در رؤیایی ملاقات کرد، در حالی که او در کنار ساحل خوابیده بود، دقیقاً همانگونه بود که پاتروکلوس بر روی زمین به نظر می‌رسید. "animula vagula blandula" معروف هادریان همین ایده را ارائه می‌دهد، و تصور روح بی‌جسمی که شخصیت خود را حفظ می‌کند و دوباره به زمین بازمی‌گردد جز به‌عنوان نوعی تشبیه غیر مادی زمینی دشوار است. ما اغلب از رنگ پریدگی شدید ارواح می‌شنویم، که بدون شک به‌دلیل بی‌خونی آنها و به‌دلیل رنگ پریدگی خود مرگ بود. propertius آن‌ها را به‌عنوان اسکلت تصور کرد [13]؛ اما جنبه غیر اساسی و سایه تا حد زیادی رایج‌ترین است و بهترین هماهنگی را با زندگی‌ای که قرار بود داشته باشند دارد.

تاکنون ما با ارواح مردگانی سروکار داشته‌ایم که به درستی دفن شده‌اند و در آرامش هستند و تنها در فواصل زمانی مشخص در میان آدمیان ظاهر می‌شوند که توسط دین دولت تنظیم می‌شود. قرعه مردگانی که نعمت ناچیز مشتی خاکی که روی استخوان‌هایشان ریخته شده است، به آن‌ها داده نشده بود، بسیار سخت بود. آن‌ها هنوز به دنیای پایین پذیرفته نشده بودند و قبل از اینکه وارد قایق شارون شوند، مجبور شدند صد سال سرگردان شوند. آنیاس آن‌ها را در سواحل استیکس دید و دستشان را دراز کرد.
 
موضوع نویسنده

tie122

سطح
0
 
بازرس انجمن
بازرس انجمن
Nov
299
13,614
مدال‌ها
2
دستان خود را دراز می‌کنند "ripæ
ulterioris amore." سایه پاتروکلوس وضعیت ناگوار خود را برای آشیل توصیف می کند
همانطور که الپنور به اودیسه، زمانی که آن‌ها در جهان پایین ملاقات می‌کنند.
جای تعجب است که گذشتگان بیشترین اهمیت را برای وظیفه دفن مردگان قائل بودند
فیلوکلس و چهار هزار کشته در Ægospotami، با دیدن اینکه
آتنیان حتی مردگان ایرانی را بعد از ماراتن دفن می‌کردند، پاوسانیاس لیساندر را به خاطر دفن نکردن اجساد سرزنش می‌کرد.

معمولاً ارواح دفن نشده‌ها، کم و بیش به آن‌ها مقید می‌شدند جایی که بدن آنها در آن قرار دارد و بتوانند با آنها ارتباط برقرار کنند و با سهولت نسبی زندگی کنند، حتی اگر واقعاً آنها را آزار ندهند. آنها در واقع ارواح شیطانی بودند که باید به طور خاص مورد تمجید و تجلیل قرار می‌گرفتند
مناسک ظاهر آنها در میان زندگان توسط دین تنظیم نمی‌شد.
آنها به میل خود در زمین سرگردان شدند، نه متعلق به این دنیا بودند و نه به آن دنیا،
بی‌قرار و بدخیم، ناتوان از فرار از لکه‌های زندگی فانی، در شادی‌هایی که هیچ نقشی در آن نداشتند. بنابراین، در Phædo [15] از روح‌ها می‌خوانیم:
«در اطراف مقبره‌ها و مقبره‌هایی که در نزدیکی آن‌ها می‌گویند، می‌گردند
برخی از مظاهر ارواحی که پاک نرفته‌اند... اینها باید
ارواح خوبان نباشند، بلکه از شر هستند که مجبور به سرگردانی هستند
در مورد چنین مکان‌هایی در پرداخت جریمه شیوه زندگی شیطانی سابق خود مشغول هستند.»

آپولیوس[16] ارواح درگذشتگان را برای ما طبقه بندی می‌کند. لاروها خوب هستند
مردم، تا زمانی که مناسک آنها به درستی انجام شود، نباید ازشان بترسند.
قبلا دیده شده؛ لمورها ارواح بی‌جسم هستند. در حالی که Larvæ ارواحی هستند که خانه‌های خالی از سکنه دارند با این حال، آپولیوس کاملاً غیرانتقادی است می‌گوید این تمایز است و بین Larvæ و Lemures مطمئناً با حقایق تأیید نمی‌شود.

Larvæ دارای ویژگی‌های متمایز بود و تصور می‌شد که باعث صرع یا جنون عموماً کم و بیش به عنوان شوخی با آنها برخورد می‌شد[17] و گفته می‌شود به اندازه‌ای که ما از یک ابله صحبت می کنیم، به نظر می‌رسد که به آنها اعتماد شده شکنجه مردگان است.
همانطور که از ضرب المثل می‌بینیم: "فقط لاروها با مرگ جنگ می‌کنند.»[18]
در آپوکولوسینتوزیس سنکا، [19] هنگامی که مسئله خدایی شدن امپراتور فقید کلودیوس در برابر ملاقات خدایان، پدر یانوس نظر خود را می‌دهد که با هیچ فانی دیگر نباید این گونه رفتار شود و «هرکس بر خلاف این حکم از این پس ساخته، خطاب یا به عنوان یک خدا نقاشی شده، باید به لارو تحویل داده شود و در مرحله بعدی بازی‌ها شلاق زده شود.
لاروا نیز به معنای اسکلت است و تریمالکیو به رسم مصریان، یکی را در جشن معروف خود آورد و روی میز گذاشته بود...
 

Enisha

سطح
6
 
ارشد بازنشسته
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
Jan
2,172
16,689
مدال‌ها
13

به علت ادامه ندادن کار توسط مترجم
تاپیک بسته خواهد شد
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین