- Jul
- 1,274
- 3,390
- مدالها
- 7
#نماد در واقع عبارت است از کلمات و یا اشیا که به جای چیزی دیگر (شخص/مکان/کنش و یا شی) در داستان قرار می گیرند. و در طول داستان نیز تکرار می شوند. نمادها معماهای کوچک داستان هستند که معنای خود را در زیر سطح ظاهری به کار می اندازند. در واقع یک زبان پنهان و دوم در اختیار نویسنده قرار می دهند.
نمادها تصاویری هستند که برای مخاطب ایجاد معنا می کنند. همانطور که می دانیم شخصیت های داستان با مقایسه کردن و در تضاد قرار گرفتن با افراد به حقیقت اشکارتری می رسند و شبکه نماد از طریق ارجاع دادن اشیا، ادم ها و کنش ها به اشیا ادم ها و کنش های دیگر، واقعیت های عمیق تری را برای مخاطب اشکار می کنند. به طوری که وقتی مخاطب اقدام به این مقایسه کند ذات عمیق تر دو چیزی را که با هم مقایسه شده اند، می بیند.
بر همین اساس برای خلق یک شبکه نمادین در داستان (تنها اوردن کلمه نمادین کافی نیست و معنایی ایجاد نمی کند) باید نمادها با حداقل بعضی از عناصر داستان پیوند زده شوند.
میشه با یک #مثال ساده، مطلب رو ساده تر کنید.
مثلا داستان "بیگانه" عبارت است از یک غریبه نمادین و به عنوان ساختار داستان از "دیگر" بدیع و ناشناخته پا به درون شخصیت می گذارد.
یا داستان هاکلبرفین
نماد داستان "کلک" است و متعلق به یک پسر سیاهپوست و سفید پوست که می توانند روی ان با دوستی و برابری زندگی کنند.
آیا این از کارکردهای نماد است؟
مخاطب چیزی سطحی برداشت کند ودر نگاه دقیق تر با نماد ها به درون مایه ای خلاف انچه در ظاهر داستان دید برسد
یا انکه نماد همیشه ابزاری ست برای درونمایه ی واحد؟
🔻هر دو گزینه ای که فرمودید از کارکردهای نماد در داستان هستند. در طول داستان نماد کم کم از زیر ظاهر سطحی خود، خواننده را به معنایی عمیق تر می رساند که در نهایت به معنای واحدی در مباحثه و نتیجه گیری اخلاقی بروز می کند. البته مورد دوم باید بسیار ماهرانه انجام شود چون اگر بصورت برجسته و آشکار نمایان شود، پند و اندرز وار به نظر می رسد.
نماد تا پایان #داستان باید حفظ بشه یا یک جاهایی رونمایی می شه و مشخص می شه که هدف ازایجادنماد چی بوده در داستان؟
نمادها در داستان بارها و بارها تکرار می شوند اما با تغییر. در هر مرحله که شخصیت چهره ی جدیدی از خود نشان می دهد و به اصطلاح متحول می شود، نماد داستان هم تغییر می کند.(البته منظور همان یک نماد هست که به شکل های مختلف تغییر می کند)
حضور نماد در داستان احساس خاصی را در مخاطب می افریند و تغییر ان، همان احساس را قوی تر و عمبق تر می کند.
نمادها برای تعریف کردن #شخصیت و دست پیدا کردن به منظور اصلی داستان ابزار بسیار خوبی هستند. وقتی نمادی را به یک شخصیت ربط می دهید. شخصیت را به صورت بسیار ظریفی تعریف می کنید. و بهتر است در داستان از یک یا دو نماد استفاده شود چون هر چه تعداد نمادها بیشتر باشد از جذابت انها کم می شود.
محل مرجع نمادهای داستان چیست؟ ایا تمام خواننده های داستان متوجه مقصود نماد در داستان من می شود؟ خیر
بهتره نماد نویسی در داستان ها نداشته باشیم. چرا؟ به فرض فاکنر داستان نمادین می نویسند و مردم می فهمند منظور از نماد در داستانهایش به چه بر می گردد. چون بیوگرافی فاکنر در دسترس خواننده هاست و با جهانبینی او اشنایی دارند. توصیه می کنم در داستان به نماد نویسی دچار نشویم . چرا؟ چون ما نویسنده های نوقلم خواننده نداریم و کسی با بیوگرافی ما اشنا نیست.
هدف اشنایی با داستان نمادین به عنوان یک #ژانر #داستان_نویسی ست. چه بسا نویسندگانی که خوانندگان اخص دارند که از طریق همین تفاوت در دریافت ها به کشف و لذت ذهنی می رسند.
به گمانم درک مفهوم نمادها ارتباط چندانی به ایگو و یا بیوگرافی نویسنده ندارد. چون نمادها معمولا در قالب طبیعت، اشیا، نام خدایان و اسطوره ها و حتی حیوانات در داستان حضور پیدا می کنند. که اغلب شناخته شده اند. و تنها مهارت نویسنده است که درصد موفقیت چنین داستان هایی را رقم می زند.
نمادها تصاویری هستند که برای مخاطب ایجاد معنا می کنند. همانطور که می دانیم شخصیت های داستان با مقایسه کردن و در تضاد قرار گرفتن با افراد به حقیقت اشکارتری می رسند و شبکه نماد از طریق ارجاع دادن اشیا، ادم ها و کنش ها به اشیا ادم ها و کنش های دیگر، واقعیت های عمیق تری را برای مخاطب اشکار می کنند. به طوری که وقتی مخاطب اقدام به این مقایسه کند ذات عمیق تر دو چیزی را که با هم مقایسه شده اند، می بیند.
بر همین اساس برای خلق یک شبکه نمادین در داستان (تنها اوردن کلمه نمادین کافی نیست و معنایی ایجاد نمی کند) باید نمادها با حداقل بعضی از عناصر داستان پیوند زده شوند.
میشه با یک #مثال ساده، مطلب رو ساده تر کنید.
مثلا داستان "بیگانه" عبارت است از یک غریبه نمادین و به عنوان ساختار داستان از "دیگر" بدیع و ناشناخته پا به درون شخصیت می گذارد.
یا داستان هاکلبرفین
نماد داستان "کلک" است و متعلق به یک پسر سیاهپوست و سفید پوست که می توانند روی ان با دوستی و برابری زندگی کنند.
آیا این از کارکردهای نماد است؟
مخاطب چیزی سطحی برداشت کند ودر نگاه دقیق تر با نماد ها به درون مایه ای خلاف انچه در ظاهر داستان دید برسد
یا انکه نماد همیشه ابزاری ست برای درونمایه ی واحد؟
🔻هر دو گزینه ای که فرمودید از کارکردهای نماد در داستان هستند. در طول داستان نماد کم کم از زیر ظاهر سطحی خود، خواننده را به معنایی عمیق تر می رساند که در نهایت به معنای واحدی در مباحثه و نتیجه گیری اخلاقی بروز می کند. البته مورد دوم باید بسیار ماهرانه انجام شود چون اگر بصورت برجسته و آشکار نمایان شود، پند و اندرز وار به نظر می رسد.
نماد تا پایان #داستان باید حفظ بشه یا یک جاهایی رونمایی می شه و مشخص می شه که هدف ازایجادنماد چی بوده در داستان؟
نمادها در داستان بارها و بارها تکرار می شوند اما با تغییر. در هر مرحله که شخصیت چهره ی جدیدی از خود نشان می دهد و به اصطلاح متحول می شود، نماد داستان هم تغییر می کند.(البته منظور همان یک نماد هست که به شکل های مختلف تغییر می کند)
حضور نماد در داستان احساس خاصی را در مخاطب می افریند و تغییر ان، همان احساس را قوی تر و عمبق تر می کند.
نمادها برای تعریف کردن #شخصیت و دست پیدا کردن به منظور اصلی داستان ابزار بسیار خوبی هستند. وقتی نمادی را به یک شخصیت ربط می دهید. شخصیت را به صورت بسیار ظریفی تعریف می کنید. و بهتر است در داستان از یک یا دو نماد استفاده شود چون هر چه تعداد نمادها بیشتر باشد از جذابت انها کم می شود.
محل مرجع نمادهای داستان چیست؟ ایا تمام خواننده های داستان متوجه مقصود نماد در داستان من می شود؟ خیر
بهتره نماد نویسی در داستان ها نداشته باشیم. چرا؟ به فرض فاکنر داستان نمادین می نویسند و مردم می فهمند منظور از نماد در داستانهایش به چه بر می گردد. چون بیوگرافی فاکنر در دسترس خواننده هاست و با جهانبینی او اشنایی دارند. توصیه می کنم در داستان به نماد نویسی دچار نشویم . چرا؟ چون ما نویسنده های نوقلم خواننده نداریم و کسی با بیوگرافی ما اشنا نیست.
هدف اشنایی با داستان نمادین به عنوان یک #ژانر #داستان_نویسی ست. چه بسا نویسندگانی که خوانندگان اخص دارند که از طریق همین تفاوت در دریافت ها به کشف و لذت ذهنی می رسند.
به گمانم درک مفهوم نمادها ارتباط چندانی به ایگو و یا بیوگرافی نویسنده ندارد. چون نمادها معمولا در قالب طبیعت، اشیا، نام خدایان و اسطوره ها و حتی حیوانات در داستان حضور پیدا می کنند. که اغلب شناخته شده اند. و تنها مهارت نویسنده است که درصد موفقیت چنین داستان هایی را رقم می زند.