معرفی کتاب دختر خوب

[رازآفرین]

​

 

[رازآفرین]

کتاب صوتی دختر خوب اثری از ماری کوبیکا، نویسنده‌ی رمان‌های پرفروش نیویورک تایمز است. کوبیکا در این کتاب، راوی ماجراهای پیچیده‌ی یک آدم‌ربایی است و فضایی معمایی - جنایی و سرشار از تعلیق و هیجان را خلق کرده است که تاثیر آن تا مدت‌ها همراه شما خواهد ماند. گفتنی‌ست که این اثر در سال 2014 و در دو بخش نامزد دریافت جایزه‌ی گودریدز شده است.

 

[رازآفرین]

ماری کوبیکا (Mary Kubica) در کتاب دختر خوب (The Good Girl) راوی ماجراهای عجیب و دلهره‌آوری است که برای میا دنت اتفاق می‌افتد. شب‌هنگام میا وارد یک بار می‌شود. او با دوست‌پسر قدیمی خود قرار ملاقات دارد اما وقتی خبری از او نمی‌شود، میا نابخردانه و از روی سهل‌انگاری، بار را با مردی غریبه و رازآلود به نام کالین تاچر ترک می‌کند؛ تصمیمی که شاید در ابتدا بی‌خطر به‌نظر برسد اما به بزرگ‌ترین خطای میا در زندگی تبدیل می‌شود، به درگیری‌های عاطفی در خانواده‌اش می‌انجامد و در نهایت ازهم‌پاشیدگیِ دنیای این خانواده را به دنبال دارد.

 

[رازآفرین]

میا که دختر یک قاضیِ برجسته و سرشناس است، از آن شب به بعد، ناپدید می‌شود. او و خانواده‌اش از ثروت سرشاری بهره‌مند هستند و شاید همین موضوع، او را به هدفی مناسب برای اخاذی تبدیل کرده است؛ اما نه، برای هر نوع نتیجه‌گیری خیلی زود است. مادر میا و کارآگاه گیب هافمن، هر کاری را که بتوانند برای پیدا کردنِ او انجام می‌دهند. میا پیدا می‌شود اما دیگر هیچ‌چیز شبیه قبل نیست. او هیچ‌یک از اتفاقاتی را که از سر گذرانده، به خاطر نمی‌آورد و حتی باور دارد که نامش کلوئی است...

 

[رازآفرین]

از مشخصه‌ها و نکات جالب‌توجهِ کتاب دختر خوب، نوسان روایت میان زمان‌های گذشته و حال است که نویسنده آن را با عناوین «قبل» و «بعد» در ابتدای هر فصل مشخص کرده است. رمان از زبان سه راویِ متفاوت بیان شده است: مادر میا، رباینده‌ی او و کارآگاهی که مسئول رسیدگی به پرونده است. میا پس از ماه‌ها زندگی در اسارت، در جایی میان جنگل‌های مینه‌سوتا، به نوعی فراموشی دچار شده است.

 

[رازآفرین]

این فراموشی به گفته‌ی روانپزشک، سازوکار دفاعی و تا حدودی طبیعیِ ذهن است و به فرد کمک می‌کند تا با مسدود کردنِ خاطرات ناگوار و آزاردهنده، بتواند به زندگی ادامه دهد. در طول روایت، نشانه‌هایی از سندروم استکهلم هم در میا دیده می‌شود؛ پدیده‌ای روانشناختی که در آن، قربانی نسبت به آزارگر خود، احساس همدلی و همدردی می‌کند و دیگر خود را قربانی نمی‌داند و با رضایت و به اختیار خود، خودش را تسلیمِ شرایط می‌کند.

 

[رازآفرین]

در این کتاب، از یک سو، روایتِ مادرِ دختر و کارآگاه را می‌‌شنویم که قصد دارند از ماجرا سر در بیاورند و میای گذشته و همیشگی را از آن موجود بی‌تفاوت و عجیبی که به آن تبدیل شده، بیرون بکشند و از سوی دیگر، از رباینده‌ی او می‌شنویم که ماجرا را از نگاه خود شرح می‌دهد. ماری کوبیکا در کتاب دختر خوب، ماجرایِ چندصداییِ پُر از ابهام و تعلیقی را برای مخاطب خود تعریف کرده و او را با این ابهام تنها گذاشته است که «قربانی واقعی در این میان چه کسی است؟»