- Mar
- 3,431
- 12,574
- مدالها
- 6
زندگی حس عمیقی است که در تک تک سلول های تن جریان دارد، چیزی فراتر از هر آن چه تاکنون واژه ای برای آن خلق شده و واژه ای عمیق تر از هر آن چه بتوان توصیف دقیقی برایش نوشت.
زندگی را نه در قالب کلمات و نه با وصف و توضیحات نمی توان تعریف کرد بلکه آن را تنها باید زندگی کرد و جام آن را تا آخرین جرعه ای که می توان نوشید.
زندگی زیباست، زیباترین و با ارزش ترین تحفه ای که خداوند به همه مخلوقاتش از بشر گرفته تا نباتات و جانداران بخشیده است، هدیه ای گرامی که فقیر و غنی، زن و مرد، کودک و جوان و پیر، زیبا و زشت نمی شناسد و همه به یک اندازه از آن بهره برده اند.
اما همین زندگی وقتی به جان انسان های مختلف دمیده می شود به گونه متفاوتی ظهور پیدا می کند. یکی آن را بی ارزش می داند و در پوچی و بیهودگی هدرش می دهد، آن یکی با دو دستش به آن چنگ می زند که مبادا از دستش بدهد و در عدم و نیستی غرق شود، حال آن که دیگری گرامی اش می دارد و آن را نه هدف که وسیله ای می داند که با آن می تواند هرچه بیشتر و بیشتر به اصل خود نزدیک تر شود.
زندگی نه جواهری گرانقیمت است که از ترس خش افتادن و گم شدن بی استفاده در صندوقچه ای رهایش کنیم و نه بی ارزش و پوچ که زیر دست و پا انداخته و بی هدف و بیهوده آن را سر کنیم.
زندگی را باید زندگی کرد، از اولین طلوع تا آخرین لحظه اش و همیشه به خاطر داشته باشیم که:
زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود
تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست
آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
فرصت بازی این پنجره را دریابیم
در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم
پرده از ساحت دل برگیریم
رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم
زندگی را نه در قالب کلمات و نه با وصف و توضیحات نمی توان تعریف کرد بلکه آن را تنها باید زندگی کرد و جام آن را تا آخرین جرعه ای که می توان نوشید.
زندگی زیباست، زیباترین و با ارزش ترین تحفه ای که خداوند به همه مخلوقاتش از بشر گرفته تا نباتات و جانداران بخشیده است، هدیه ای گرامی که فقیر و غنی، زن و مرد، کودک و جوان و پیر، زیبا و زشت نمی شناسد و همه به یک اندازه از آن بهره برده اند.
اما همین زندگی وقتی به جان انسان های مختلف دمیده می شود به گونه متفاوتی ظهور پیدا می کند. یکی آن را بی ارزش می داند و در پوچی و بیهودگی هدرش می دهد، آن یکی با دو دستش به آن چنگ می زند که مبادا از دستش بدهد و در عدم و نیستی غرق شود، حال آن که دیگری گرامی اش می دارد و آن را نه هدف که وسیله ای می داند که با آن می تواند هرچه بیشتر و بیشتر به اصل خود نزدیک تر شود.
زندگی نه جواهری گرانقیمت است که از ترس خش افتادن و گم شدن بی استفاده در صندوقچه ای رهایش کنیم و نه بی ارزش و پوچ که زیر دست و پا انداخته و بی هدف و بیهوده آن را سر کنیم.
زندگی را باید زندگی کرد، از اولین طلوع تا آخرین لحظه اش و همیشه به خاطر داشته باشیم که:
زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود
تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست
آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
فرصت بازی این پنجره را دریابیم
در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم
پرده از ساحت دل برگیریم
رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم