- Jan
- 6,423
- 11,237
- مدالها
- 11

تصویرگر: ویرا برازگُل
نویسنده/نویسندگان: ویرا برازگُل
مترجم: آناهیتا حضرتی
سایر مشخصات
موضوع
مادربزرگ
خانواده نیاز
احساسات انعطافپذیری
دستهبندی موضوعی
من و دوستانم
ژانر
کتاب تصویریفانتزی
دستهبندی کلی
کتاب تصویری
سال انتشار
۱۳۹۶
مادربزرگ پیر قصهی ما با کلی نوهی قد و نیمقد و بازیگوش در یک خانهی کوچک زندگی میکند. زمستان در راه است و مادربزرگ میخواهد یک عالمه ژاکت ببافد. اما نوهها با کامواها بازی میکنند و نمیگذارند او به کارش برسد. مادربزرگ وسایلش را جمع میکند و به جنگل میرود، آنجا هم خرسها با کامواها بازی میکنند. مادربزرگ بعد به کوه میرود، اما بزها کامواهایش را میخورند. بعد به ماه میرود، ولی آدم فضاییها میخواهند با دستگاههایشان شناساییاش کنند. مادربزرگ از این شلوغیها خسته است و میگوید: دست از سرم بردارید!
این کتاب، قصهی بامزهی یک مادربزرگ پیر و ظاهراً بی حوصله است که فقط دوست دارد تنها باشد و ژاکت ببافد، اما هر جا که میرود دور و برش شلوغ است. او بالاخره یک جای ساکت پیدا میکند، ولی وقتی کارش تمام میشود خیلی زود احساس تنهایی میکند و برمیگردد پیش نوههایش. بله، مادربزرگ داستان ما متوجه میشود که تنهایی همیشه هم خوب نیست و گاهی بهتر است از حضور خانواده و دوستان دیگرمان لذت ببریم و خوش بگذرانیم.