- Feb
- 125
- 209
- مدالها
- 2
در کوچه ای سه دختر همسایه بودند. دو دختر با هم دوست بودند و با دختر سوم زینب دوست نبودند و با هم لج داشتند دو دختری که با هم دوست بودند یکی زرنگ و آن یکی نادان بود همیشه دوست، دختر زرنگ سحر او را بد راهنمایی می کرد و باعث نادانی سحر می شود اما از آن طرف دشمن او زینب زرنگ بود و سحر در قرار گرفتن در برابر او زرنگ تر و دانا تر می شود