به نام آنکه تن را نور جان داد.
نقد دلنوشته: بلندگوهای سوخته
اثر:
@itszari.
《عنوان》
عنوان یک دلنوشته باید در نگاه اول طوری باشد که خواننده هر چند کم و ناچیز به موضوع و ژانر دلنوشته پی ببرد؛ دلنوشته یک اثر ادبی است و بهتر است از انتخاب عنوانهای طولانی پرهیز شود چرا که ماندگاری در ذهن خواننده ندارند.
عنوان یک دلنوشته باید در نگاه اول طوری باشد که خواننده هرچند کم و ناچیز به موضوع و ژانر دلنوشته پی ببرد
عنوان انتخابی: بلندگوهای سوخته.
متشکل از بلندگو(جمع)+سوخته.
عنوان با موضوع در ارتباط است اما تا حدودی! زیرا عنوان بیشتر مفهوم تراژدی یعنی ژانر را میرساند و نهایت دربارهی موضوع، این را به خواننده بگوید که داستان غمگین است و قرار است دربارهی احساسات تلف شده و بیثمر صحبت شود. یا آرزویی که به سرانجام روشنی نرسیده و از این قبیل موضوعات. اما موضوع روشنی را نمیرساند.
عنوان با ژانر در ارتباط است و میشود با دیدن آن به تراژدی پی برد.
دلنوشته یک اثر ادبی است. بهتر است از عناوین ادبی استفاده شود. اما این عنوان بازهم جذب لازم و قابل و قبول را دارد.
عنوان طولانی نیست و اندازهی آن قابل استاندارد میباشد.
عنوان دلنوشته باید از ترکیب کلماتی که تشکیل شده باشد که علاوه بر تکراری نبودن، با یکدیگر ترکیب زیبایی ایجاد کرده و جذابیت داشته باشد. کلمات انتخاب شده در عنوان نباید تکراری و کلیشه باشند و نویسنده میبایست از کلمات جدید و متنوع برای جذابیت و گیرایی بیشتر دلنوشته استفاده کند.
عنوان کلمهی جدید و دارای کلیشه کم ندارد. اما ترکیب جالبی که دارد عنوان را قابل قبول کردهاست و به طور نامحسوس میشود گفت دارای جذابیت و بار ادبی است.
در کل احساسی که در بدنهی دلنوشته دیده میشود عنوان را توصیف میکند و در کل عنوان با محتوای دلنوشته مرتبط است. عنوان با ژانر ارتباط دارد و در کل دلنویس انتخاب خوبی را در عنوان انجام داده است.
عنوان باید جامعیت دلنوشته را در بر بگیرد و با تمامی پارتها ارتباط داشته باشد. عنوان از این نظر که ژانر تراژدی را نشان دهد با پارتها درارتباط بود ولی اینکه ارتباط کاملی با محتوا داشته باشد خیر.
از لحاظ بار ادبی با محتوای کلی دلنوشته در ارتباط بود
《ژانر》
ژانر یک دلنوشته در واقع بیانگر این موضوع است که دلنوشته در چه حیطه و سبکی نگارش شده و چه احساساتی را در بر میگیرد.
ژانرهای یک دلنوشته با یکدیگر ارتباط کامل برقرار کنند همچنین دلنویس باید در انتخاب ژانر دقت کافی به خرج دهد، ژانر یا ژانرهای انتخابی باید همگی در دلنوشته به طور یکسان و یکدست استفاده شده باشند.
برای مثال اگر نویسنده در یک پارت فقط غم و اندوه را بکار برده اما در بقیه پارتها نه نیازی نیست که ژانر تراژدی را جزو ژانرها قرار دهیم.
ژانر انتخابی: تراژدی. انتخاب درستی است. هرچند میشد از ژانر عاشقانه حداقل در رتبه دوم هم استفاده کرد با توجه به نوشته که دربارهی عشق بین دو نفر است.
《مقدمه》
مقدمه سرآغاز دلنوشته است و باید چکیدهای از احساسات بکار رفته در دلنوشته باشد و مقدمه باید به گونهای باشد که تمامی احساسات و موضوعات را در بربگیرد به بیانی دیگر جامع و کامل باشد.
مقدمه باید جامع و کامل باشد به بیانی دیگر اول و پایان حرفهای گفته شده در مقدمه مشخص باشد البته نباید مقدمه زیادی واضح و روشن باشد. اگر حرفی یا موضوعی در ابتدای مقدمه ذکر شده، دلیل آن و نتایجی که به دنبال دارد باید در سطرهای بعدی مقدمه روشن شود.
خود متن مقدمه را به سه قسمت( مقدمه + بدنه + نتیجه )
تقسیم بندی میکنیم؛ در قسمت مقدمه نویسنده میبایست مقدمهای از آنچه که اتفاق افتاده است یا مقدمهای از احساسات اتلاف شده بیان کند همچنین در قسمت مقدمه هرچه که بیان شده دلایل آن و اینکه چه احساساتی را در بر میگیرد میبایست در قسمت بدنه شرح داده شود.
مقدمه نوشته شده:
حال به بررسی قسمت مقدمه میپردازیم :
اندازهی مقدمه یک خط است که با توجه به زیاد مبهم بودن آن، بهتر بود نویسنده بیشتر به قسمت اول مقدمه خود میپرداخت. همچنین جمله اول (من این نیستم) برای خواننده مبهم است. اگرچه نویسنده در جملهی بعد میگوید من به دنبال غم نمیروم اما باید این منظور خود را دربارهی جمله اول برساند که منظور چه کسی و چه چیزی است زیرا ذهن خواننده زیادی برای درک درگیر میشود.
در ادامهی مقدمه نویسنده میبایست متنی به عنوان بدنه قرار دهد که دلایل و احساسات متن فوق را بیان کند.
در قسمت بدنه نویسنده دلیل اینکه دیگر در غم وجود ندارد را میگوید و اینکه دیگر درگیر عشق خود نیست.
در قسمت اخر که به عنوان نتیجهگیری تلقی میشود نویسنده میبایست نتایج و یا دلایل آن احساسات خود و حال و روز زندگیاش را بیان کند.
این نتیجه زیاد جامعیت و کامل بودن را ندارد. همچنین اندازهی کمی دارد و نویسنده باید بیشتر دربارهی نتیجهی احساسات خود صحبت کند. در نتیجه نویسنده بیشتر دلیل چند خط آخر بدنه خود را نتیجه گرفته است و نتیجهی واضحی از مقدمه و اوایل بدنه دیده نمیشود.
در کل، مقدمه و نتیجه کوتاه بود. نتیجه دلایل احساسات را بیان نکرده است و صرفا حرفی برای پایان زده است. جمله اول مقدمه با توجه به داشتن ویرگول زیادی مبهم است. و نکته مثبتی که دارد ارتباط آن با ژانر است که البته با توجه با جمله اول و دو خط اول بدنه، ژانر تراژدی دیده نمیشود و در اوایل آن این ژانر هویدا است.
مقدمه در قدم اول باید با عنوان و ژانر تطابق داشته باشد که در اینجا با توجه با آوردن عنوان در پایان ارتباط پیداست ولی اوایل مقدمه با عنوان و ژانر مرتبط نیست.
اندازه مقدمه باید از اندازه مطلوبی برخوردار باشد تا خواننده از خواندن آن خسته نشود.
اندازه پیشنهادی برای مقدمه بین ۵ تا ۱۰ خط میباشد. این مقدمه ده خط کامل است و قابل قبول میباشد.
تاکید بر مقدمهی یک دلنوشته بسیار مهم است زیرا مقدمه باعث میشود ارتباط گرفتن خواننده با دلنوشته بیشترشود.
《انسجام》
بین پارتهای یک دلنوشته ادبی میبایست انسجام کاملا برقرار باشد.
انسجام از ۳ لحاظ ادبی، نگارشی و محتوایی بررسی خواهد شد.
انسجام ادبی: منظور از انسجام ادبی رعایت لحن دلنوشته و عدم پرش لحن است.
دلنوشته دارای یک لحن یکسان بود.
دلنوشته یک اثر ادبی است، بهتر است لحن تمامی پارتها ادبی باشد زیرا خواننده با لحن ادبی بهتر میتواند احساسات را دریافت کند و به ژرف معنی و مفهوم دلنوشته پی ببرد.
لحن نوشته شده بسیار ادبی یا کاملا محاوره نبود. لحن یکدست و تقریبا بدون پرش و کاملا ادبی نبود. همچنین دلنوشته دارای مواردی بود که از لحن ادبی آن کاسته بود. مثل تکرار بیش از حد یکسری کلمات همانند : آن، زن، مرد، و...
برای مثال : سلامتی زنی که ازش پرسیدند❌ سلامتی آن زنی که از او پرسیدند✔ گرچه استفاده از کلمهی سلامتی... بار ادبی را کم میکند.
انسجام نگارشی: انسجام نگارشی باید به گونهای باشد که نویسنده در یک پارت ۳ خط قرار ندهد و در پارت بعدی ۶ یا ۷ خط.
حجم پارتها هیچ تاکیدی نیست که شبیه به هم باشند اما باید حجم مشابه و نزدیک به همی داشته باشند.
این نکته در دلنوشته رعایت نشده بود. زیرا یک پارت ۳ خط و دیگری ۱۱ خط بود. گرچه بیشتر پارتها حدود ۵ الی ۷ خط بود اما پارتهایی با اندازهی کاملا متفاوت از میانگین، وجود داشت.
همچنین در دلنوشته املای صحیح واژگان به کار گرفته شده بود.
رعایت اصول نگارشی تا حدود وجود داشت ولی موارد مثل:
انسجام محتوایی: همچنین در انسجام محتوایی باید موضوع و احساسات بکار رفته در تمامی پارتها یکسان و مشابه باشد که این مورد تا حدودی نویسنده توانسته بود رعایت کند و در بیشتر پارتها موضوع را نگه دارد و دربارهی همان صحبت کند.
《هدف》
هدف و ایده انتخابی نویسنده باید جدید و دور از کلیشه باشد.
اما اگر مانند بسیاری از دلنوشتهها هدف اصلی کلیشهای بود نویسنده حتما باید با مواردی که باعث زیبایی دلنوشته میشوند همراه با قلم نويسنده این کلیشگی دور شود.
در اینجا به این نکته اشاره میکنیم که دلنوشته باید صحبت دربارهی احساسات نویسنده باشد. در کل ویژگیهای یک دلنوشته باید موارد زیر باشد که یا در این دلنوشته وجودنداشت یا خیلی کم بود:
ساختار مشخصی ندارد و بیشتر به صورت پراکنده و آزاد نوشته میشود. ممکن است شامل افکار، احساسات، و تجربیات شخصی نویسنده باشد و نیازی به پیروی از یک ساختار روایی ندارد.دلنوشتهها بیشتر برای ابراز احساسات یا افکار شخصی نوشته میشوند و هدف آنها ممکن است تنها تخلیه احساسی نویسنده یا به اشتراک گذاشتن تجربهای خاص با دیگران باشد.معمولاً از زبان ساده، صمیمی و مستقیم استفاده میکند. تمرکز دلنوشتهها بیشتر بر احساسات و افکار نویسنده است تا بر روایت یک داستان یا ایجاد یک دنیای داستانی.
دلنوشتهی شما بیشتر یک داستان بود تا دلنوشته. دلنوشته میبایست کلمات و جملات رو به نحوی بنویسه که چشم اندازی از احساسات باشد.
تفاوتهای اصلی بین داستان و دلنوشته به ساختار، هدف و شیوه بیان آنها بازمیگردد.
《دستور زبانی》
همانطور که در بالا هم اشاره کردیم
دلنوشته یک اثر ادبی است و بهتر است که به لحن ادبی نگارش شود زیرا باعث زیبایی هرچه بیشتر متن میشود و در انتقال احساسات کمک میکند که لحن این دلنوشته ادبی است و در طول تمام پارتها یکسان بوده است اما دلنویس میتواند از لحن عامیانه استفاده کند و یا لحن ادبی و عامیانه را با هم استفاده کند ولی در این حالت دلنویس باید با قلم خود در لحن دلنوشته توازن برقرار کند.
قسمت بعدی در این رکن مورد بررسی قرار میگیرد ساختمان دلنوشته است.
نویسنده گاهی میتواند برای زیبایی بیشتر دلنوشته خود جای ارکان جمله را جابه جا کند(جابهجایی فاعل و مفعول)
اما این جابهجایی نباید به صورتی باشد که ساختمان جمله بهم بریزد و خواننده متوجه منظور نشود که این مورد در دلنوشته دیده نشد. و رعایت شده بود.
《دستور ادبی》:
استفاده از آرایههای ادبی و کلمات جدید متنوع در یک دلنوشته کاملا اجباری هستند.
این آرایههای ادبی هستند که یک متن ساده را تبدیل به متن ادبی میکنند. هرچه بیشتر از آرایههای ادبی در دلنوشته استفاده شود بهتر و زیباتر خواهد بود.
نویسنده باید سعی کند از آرایههای متنوعی بهره بگیرد و میزان استفاده را بالا ببرد نه اینکه در کل دلنوشته شاید یک یا دو آرایهی تکراری استفاده شود.
در دلنوشته هر چه تعداد آرایههای ادبی بیشتر باشد دلنوشتهی زیباتری خواهیم داشت.
از آنجا لحن دلنوشته ادبی است، دلنویس میتوانست از آرایههای بیشتر و متنوع تری بهره ببرد.
در دلنوشته از آرایهیهای:
استفاده از کلمات جدید و متنع و همچنین آرایه خیلی کم بود و همچنین آرایههای استفاده شده خیلی محدود بود و بیشتر تشبیه دیده میشد.
با آرزوی موفقیت برای نویسندهی عزیز🌹