جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

دلنوشته [دلنوشته دلتنگی]اثر م.م.ر(shahbaz)کاربر انجمن رمان بوک

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط Shahbaz با نام [دلنوشته دلتنگی]اثر م.م.ر(shahbaz)کاربر انجمن رمان بوک ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 291 بازدید, 25 پاسخ و 9 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع [دلنوشته دلتنگی]اثر م.م.ر(shahbaz)کاربر انجمن رمان بوک
نویسنده موضوع Shahbaz
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Shahbaz
موضوع نویسنده

Shahbaz

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Dec
40
156
مدال‌ها
2
نام دلنوشته: دلتنگی

اثر: م.م.ر (shahbaz)
عضو گپ نظارت ادبی سوم
ژانر: عاشقانه

خلاصه:

آن روز که کوله‌بار عشقمان را برداشتی و بی‌سروصدا تنهایم گذاشتی، خبر نداشتی نیمی از قلب سنگی‌ات را کش رفته بودم. می‌دانستم اگر برای من هم دلتنگ نشوی، دلتنگ قلب نصفه مانده‌ات خواهی شد. برخواهی گشت و من باز با دیدنت دلتنگی‌ام را برطرف خواهم کرد... .
 
آخرین ویرایش:

STARLET

سطح
4
 
⁦⁦୧⁠(⁠ارشد بخش ادبیات)⁠୨⁩
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
طراح آزمایشی
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Feb
3,606
16,734
مدال‌ها
10
1000009583 (1).png
بسمه تعالی

عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.
حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[قوانین تایپ دلنوشته کاربران]

پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
[تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]

بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست تگ بدهید:
[درخواست تگ دلنوشته | انجمن رمان‌بوک]

پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:
[تاپیک جامع درخواست جلد دلنوشته و اشعار]

و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[اعلام پایان - دلنوشته کاربران]

دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانید در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]

با آرزوی موفقیت برای شما،
[تیم مدیریت تالار ادبیات]
 
موضوع نویسنده

Shahbaz

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Dec
40
156
مدال‌ها
2
گاهی به خود می‌گویم، عاشق چه چیز این قلب سنگی شدم؟! اویی که این‌گونه زخم می‌زند و می‌رود؛ حتی نیم‌نگاهی هم به خرده‌شکسته‌هایی که خود باعثش بوده، نمی‌اندازد.
و دوباره و دوباره به مغزم تلنگری زده، این‌گونه صورت مسئله را پاک می‌کنم، در راه عشق و دوست‌داشتن نیازی به چون و چرا ندارم.

دوستش دارم و بی‌بهانه دوستش خواهم داشت... .
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

Shahbaz

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Dec
40
156
مدال‌ها
2
اگر روزی به قلبی که خود با دستانت شکستی و تکه‌هایش را هم جمع نکردی، رجوع کردی و دیدی خود من تکه‌ها را به سختی به‌هم بند زده چسبانده، تعجب نکن!

حتی امید به بازگشت خشم دوباره‌ات هم کافی‌است؛ تا انگیزه‌ای برایم شود و خود را مجدد برایت از نو بسازم... .
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

Shahbaz

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Dec
40
156
مدال‌ها
2
امروز صدای وانتی را از داخل خانه شنیدم:

آهن‌پاره، وسایل منزل شکسته، روحی قراضه، ملامین خریداریم.

پنجره را باز کرده، صدایش زدم.

- آقا، قلب شکسته هم خریدارید؟!

داد زد:

- نه، خانم! قلبش اگه خوب بود که نمی‌شکست!

امروز فهمیدم چرا قلبم را شکستی؛ قلب خوبی برایت نبودم. پس چشمم کور، با قلب شکسته‌ی بدون ترمیم ادامه خواهم داد... .
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

Shahbaz

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Dec
40
156
مدال‌ها
2
من هنوز در چین و شکن فری موهایم

دنبال قلب گم‌شده‌ی یار می‌گردم؛

در میان تارهای پیچیده‌ی موهایم،

عشقی فریاد می‌زند و خود را به در و دیوار قلبم می‌کوبد!

تو را درخواست می‌کند و عطش خواستنت او را به کویر می‌رساند.

من در بیابان دلتنگی و تنهایی‌ام اسیر شده‌ام، گم گشته‌ام.

ای عشق، مرا دریاب... .
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

Shahbaz

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Dec
40
156
مدال‌ها
2
در دوران کودکی‌ام سقف آرزوهایم بلند بود و هر شب، دانه‌دانه ستاره‌ها را می‌چیدم،
اکنون که زنی هستم، به دنبال همان ستاره‌ها، دانه‌دانه روزگار را جست‌وجو می‌کنم و تنها اثری که از آرزوها و ستاره‌ها می‌بینم، اندوهی و خاکستری از گذشته‌ است.
کاش کودکی می‌ماندم که هیچ‌گاه سقف آرزوهایش کوچک نمی‌شد.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

Shahbaz

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Dec
40
156
مدال‌ها
2
من در زمانه‌ای زندگی می‌کنم که در برابر دل‌گیری‌ها و دل‌خوری‌ها، یاد گرفته‌ام سکوت کنم.

سکوتِ من از رضایت نیست! باورِ حرف‌هایم را کسی نپذیرفت؛ پس به خلوتِ تنهایی سکوت روی آوردم و غم‌هایم را در دل، تنها برای قلبم بازگوکردم. هر چه باشد غرورم را حفظ کرده‌ام؛ باقی، هر چه بادا باد... .
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

Shahbaz

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Dec
40
156
مدال‌ها
2
شب را دوست دارم، سکوت و تنهایی‌اش را،

آن‌گاه که در تاریکیِ فضایش خاطره‌ی چشمانت برایم تداعی می‌شود و رویِ هر چه سیاهی است را کم می‌کند.

شب را به یادِ چشمانِ سیاهت، دوست دارم. حاضرم به خاطر داشتنش، روزگارم هم سیاه شود... .
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

Shahbaz

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Dec
40
156
مدال‌ها
2
کاش در کنار آشیانه‌ی دلم، خانه‌ی قلبِ دوست همسایه می‌کرد، تا هر شب بعد از دید زدنِ خانه‌ی همسایه، چشم می‌بستم.

اگر شبی، چشمانم به دیدنِ رویت منوّر شود دیگر، چشم به روی هیچ مهتابی باز نمی‌کنم.
 
آخرین ویرایش:
بالا پایین