«عنوان»
عنوان یک دلنوشته باید در نگاه اول طوری باشد که خواننده هرچند کم و ناچیز به موضوع و ژانر دلنوشته پی ببرد.
دلنوشته یک اثر ادبی است و بهتر است از انتخاب عنوانهای طولانی پرهیز شود چرا که ماندگاری در ذهن خواننده ندارد. نامهای طولانی را به شرطی میتوانیم از اندازه آنها چشم فروشی کنیم که کلمات ترکیب شده، جذابیت خاصی را بخشیده باشند.
عنوان از دو بخش تشکیل شده که اندازه آن استاندارد است و ماندگاری خوبی در ذهن خواننده خواهد داشت. کلمه دژم کالبد که عنوان انتخابی نویسنده میباشد در نگاه اول تراژدی را به ذهن میآورد که با ژانر انتخاب شده توسط نویسنده همخوانی دارد.
عنوان دلنوشته باید از ترکیب کلماتی تشکیل شده باشد که علاوه بر تکراری نبودن، با یکدیگر ترکیب زیبایی ایجاد کرده و جذابیت داشته باشد.
عنوان کلیشه زیادی ندارد و از نظر جذب و کشش میتوان گفت نسبتاً خوب است. همچنین با توجه به اینکه عنوان از دو کلمه تشکیل شده باید به بررسی کلیشه بودن یا نبودن آن هم پرداخته شود که در این صورت باید گفت عنوان تقریباً نوین است و کلیشه بالایی ندارد.
با خواندن عنوان برای بار اول مخاطب تقریباً به سادگی میتواند معنی آن را درک کند هرچند کلمات انتخاب شده و به طور خاص کلمه دژم کلمهای به زبان پهلوی است و گاهی اوقات خواننده متوجه معنی آن نمیشود.
احساسی که در بدنه دلنوشته ک میشود عنوان را توصیف میکند و با آن همخوانی دارد.
«ژانر»
ژانر یک دلنوشته در واقع بیانگر این موضوع است که دلنوشته در چه حیطه و سبکی نگارش شده و چه احساساتی را در بر میگیرد.
ژانرهای یک دلنوشته باید با یکدیگر ارتباط کامل برقرار کنند و بنابراین دلنویس باید در انتخاب ژانر دقت کافی را به خرج دهد. ژانر یا ژانرهای انتخابی باید همگی در دل نوشته به طور یکسان و یکدست استفاده شده باشند.
برای مثال اگر نویسنده در یک پارت فقط غم و اندوه را به کار برده اما در بقیه پارتها نه، نیازی نیست که شارژ تراژدی را جزو ژانرها قرار دهیم.
ژانر انتخابی نویسنده همانطور که بالاتر به آن اشاره شد، ژانر تراژدی بود. این ژانر در دلنوشته دلنویس طبق انتخاب خودش و همچنین طبق بررسیهای منتقد ژانر قالب این اثر بود.
ترتیب ژانرها نیز در دل نوشته باید حفظ شود. برای مثال اگر موضوع اصلی عاشقانه است اما همراه خود، موضوعات غمگین را دارد اول ژانر عاشقانه قرار میدهیم بعد تراژدی نه برعکس!
نویسنده تک ژانر تراژدی را انتخاب کرده بود و این قسمت شامل حال وی نمیشود.
«مقدمه»
مقدمه سرآغاز دلنوشته است و باید چکیدهای از احساسات به کار رفته در دل نوشته باشد.
مقدمه در قدم اول باید عنوان و ژانر مطابق یکدیگر داشته باشد. اگر ژانرهای انتخابی عاشقانه تراژدی هستند مقدمه میبایست با هر دو ژانر ارتباط داشته باشد و هر دو احساسات در آن به کار رفته باشد.
نویسنده به دلیل انتخاب ژانر تراژدی تنها باید این ژانر را در مقدمه قرار دهد که وی به خوبی این کار را کرده بود و خواننده با حس و حال مقدمه ارتباط برقرار میکرد.
مقدمه باید جامع و کامل باشد. به بیانی دیگر اول و پایان حرفهای گفته شده در مقدمه مشخص باشد و البته نباید زیادی واضح و روشن بیان شود.
اگر حرفی یا موضوعی در ابتدای مقدمه ذکر شده، دلیل و نتایجی که به دنبال دارد باید در سطرهای بعدی مقدمه روشن شود.
(در تلالوی آفتاب سوزان، سرمای سوزناکِ اندوه بیپایانم، کالبد سخطم را خدشهدار کرد؛
دژم قلبم، جویای شوق است!
اما کجاست آن شادی بی کرانم؟
کجاست، آن خاطرات دور گشته از یادگارم؟
کجاست سهم من از زندگی بیانتهایم؟!)
مقدمه شامل جملات فردی است که شادی و احساسات خوبی که فراموش کرده است را جستجو میکند و سعی در پیدا کردن آن دارد. هرچند ما نتیجهای جز جستجوهای بیفایده مشاهده نمیکنیم که بهتر است زمان بیشتری روی اصلاح آن گذاشته شود. در ادامه بررسی بیشتری روی مقدمه و اجزای آن انجام میدهیم.
مقدمه باید از اندازه مطلوبی برخوردار باشد تا خواننده از خواندن آن خسته نشود. اندازه پیشنهادی برای مقدمه بین ۵ تا ۱۰ خط است که با توجه به مقدمه بررسی شده، میتوان به این موضوع پی برد که مقدمه از اندازه مطلوبی برخوردار است.
خود متن مقدمه را به سه قسمت (مقدمه + بدنه + نتیجه) تقسیم بندی میکنیم. در قسمت مقدمه نویسنده میبایست مقدمهای از آنچه که اتفاق افتاده و یا مقدمهای از احساسات اتلاف شده را بیان کند و در قسمت بدنه به شرح احساسات بپردازد و در آخر از آن نتیجهای خارج کند.
در قسمت مقدمه این دلنوشته، ما شاهد احساسات نویسنده که گویی اتلاف شدهاند و دیگر شوق سابق را ندارند هستیم. لازم به ذکر است که در ین قسمت مقدمه و بدنه تفاوتی دیده نمیشود و همچنین نتیجه قابل قبولی هم استخراج نمیشود.
به نویسنده پیشنهاد میشود طبق محتویاتی که برای هر یک از سه بخش ذکر شد، مقدمه خود را اصلاح کند.
«انسجام»
بین پارتهای یک دلنوشته ادبی میبایست انسجام کاملاً برقرار باشد.
انسجام از چه لحاظ ادبی، نگارشی و محتوایی بررسی خواهد شد.
منظور از انسجام ادبی، رعایت لحن دلنوشته و عدم پرش لحن است. دلنوشته یک اثر ادبی است بنابراین بهتر است لحن تمامی پارتها ادبی باشد زیرا خواننده با لحن ادبی بهتر میتواند احساسات را دریافت کند و به ژرف معنی و مفهوم دلنوشته پی ببرد.
نویسنده این انسجام را رعایت کرده و تمامی دلنوشته خود را با لحن ادبی نوشته است. هر چند لازم به ذکر است استفاده از کلمات سنگین و دشوار ر عین حال که میتواند باعث زیبایی متن شود اما استفاده بیش از حد از آن، میتواند باعث سردرگمی و دلزدگی خواننده شود.
انسجام محتوایی باید به گونهای باشد که نویسنده در یک پارت سه خط قرار ندهد و در پارت بعدی هفت خط!
حجم پارتهای نویسنده تقریباً برابر بود و مشکلی از نظر انسجام محتوایی نداشت و به طور میانگین بین ۷ تا ۹ و گاهاً ۱۰ خط بود.
هیچ تاکیدی برای یکسان بودن حجم پارتها نیست اما بهتر است مشابه هم باشند.
البته لازم به ذکر است در پارت آخر دلنوشته که هجدهمین پارت است در ابتدا یک کلمه قرار گرفته بود که گویی نویسنده به طور اشتباه آن را آپلود کرده بود هرچند که چند روز پس از آن اصلاح شد.
همچنین در انسجام محتوایی باید موضوع و احساسات به کار رفته در تمامی پارتهای یکسان و مشابه باشند که این مورد در این دلنوشته رعایت شده بود.
رعایت اصول نگارشی در زیبایی و ظاهر متن تاثیر بسیاری دارد؛ همچنین خوانش و انتقال مفهوم و احساسات ا برای خواننده راحت میکند.
علائم نگارشی خصوصاً نقطه، نقطه ویرگول، سه نقطه و... باید به درستی رعایت شوند. نیم فاصلهها باید رعایت شوند و غلط املایی دیده نشود.
تعدادی غلط املایی و نگارشی به چشم میخورد که مثالهایی از آن را بیان میکنیم.
سخط__ سخت
شرینش__ شیرینش
حقیقشاش___حقیقیاش
طنابی را که مرهم جانش بود را، بر گردنش انداخت و به درازنای سفر پرداخت. ___ طنابی که مرهم جانش بود را بر گرنش انداخت و به درازنای سفر پرداخت.
نم نمک__ نمنمک
«هدف»
هدف و ایده انتخابی نویسنده باید جدید و دور از کلیشه باشد ما اگر مانند بسیاری از دلنوشتهها هدف اصلی کلیشه بود، نویسنده حتماً باید مواردی که باعث زیبایی دلنوشته میشود همراه با قلم نوین و زیبای خود ذکر کند و از این کلیشگی دور شود.
ایده اصلی شامل کلیشه دوری و غم از معشوق و یا کسی که به او علاقه داشته بود. البته لازم به ذکر است که نویسنده با آرایهها و قلم خود توانسته این کلیشه را کمتر کند هرچند باید به موردی که در مورد کلمات در بالاتر ذکر شد توجه کند.
«دستور زبانی»
همانطور که در بالا اشاره کردیم دلنوشته یک اثر ادبی است و بهتر است که به لحن ادبی نگارش شود زیرا باعث زیبایی هرچه بیشتر متن میشود و به انتقال احساسات کمک میکند که نویسنده این موضوع را رعایت کرده است و به قلم ادبی نوشته است.
در قسمت بعدی رکن مورد بررسی، ساختمان نوشته است.
نویسنده گاهی میتواند برای زیبایی بیشتر دلنوشته خود جای ارکان جمله را جابجا کند. برای مثال جابجایی فاعل و مفعول. اما این جابجایی نباید به صورتی باشد که ساختمان جمله به هم بریزد و خواننده متوجه موضوع نشود.
نویسنده از این موضوع و این جابجایی خیلی کم استفاده کرده و گویی ترجیح داده است با استفاده از توصیفات ادبی کمتر به گوش رسیده این کمبود را جبران کند. پیشنهاد میشود به این موضوع توجه کند با این جابهجاییها و بازی با ارکان و ساختمان کلمات جذابیت دلنوشته خود را بالا ببرد.
«دستور ادبی»
استفاده از آرایههای ادبی و کلمات جدید متنوع در یک نوشته کاملاً اجباری هستند زیرا این آرایههای ادبیاند که یک متن ساده را تبدیل به متن ادبی میکنند.
هرچی بیشتر از آرایههای ادبی در دل نوشته استفاده شود بهتر به زیباتر خواهد بود.
نویسنده باید سعی کند از آرایههای متنوعی بهره ببرد و میزان استفاده را بالا ببرد نه اینکه در کل دل نوشته شاید یک یا دو آرایه تکراری استفاده شود.
نویسنده خوشبختانه از توصیفات و کلمات توصیفی و یا تشبیهی خوب و زیبایی استفاده کرده بود که باعث جذابیت دلنوشته شد. هرچند باید تمرکزش را روی آرایههای دیگر مانند تضاد، استعاره و غیره بیشتر کند.
استفاده از کلمات جدید و متنوع به دلنوشته روح تازه میبخشد و باعث زینت دل نوشته میشود اما این کلمات نباید طوری گنگ و عجیب باشد که نویسنده برای فهمیدن معنای آن چندین لغتنامه را زیر و رو کند!
همانطور که در بالاتر اشاره کردیم، نویسنده از کلمات ادبی استفاده کرده بود اما توازن و تناسب را در نظر نگرفته بود و تقریباً ۷۰ درصد دلنوشتهاش از کلمات سنگین و کمتر به گوش خورده بود.
نویسنده عزیز،
دلنوشته شما اثری زیبا بود که با خواندن آن لذت بردم. امیدوارم با نقد خود کمکی به بهتر شدن قلم شما کرده باشم.
به امید خواندن آثار بیشتر از شما