هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایلهایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کردهاند حذف کنند.
بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود.
https://t.me/iromanbook
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly. You should upgrade or use an alternative browser.
نقد ادبیدلنوشته روزگار تلخ من | اثر ARALIYA کاربر رمانبوک
نویسنده عزیز ضمن درود و عرض وقتبخیری خدمت شما
سپاسگذاریم بابت اعتماد شما از نقد آثار خود در انجمن رمان بوک
*لطفا تا قبل از قرارگیری نقد توسط منتقد در این تایپک چیزی ارسال نکنید!
*همچنین پس از ارسال نقد این تایپک به مدت دو روز باز خواهد بود تا شما نظر خود را نسبت به نقد اعلام نمایید!
*در صورتی که از نقد خود ناراضی بودید یا شکایتی از تالار نقد داشتید، میتوانید شکایت خود را ثبت کنید تا مورد بررسی قرار گیرد!
عنوان : عنوان یک دلنوشته باید در نگاه اول طوری باشد که خواننده هرچند کم و ناچیز به موضوع و ژانر دلنوشته پی ببرد؛
روزگار تلخ من عنوان انتخابی است که در وهلهی اول یا توجه به کلمات انتخاب شده دلنوشتهای تراژدی به ذهن خواننده خطور میکند که در آن نویسنده به بیان آنچه در زندگی خود اتفاق افتاده است میپردازد، این اتفاقات با توجه به کلمه تلخ میتواند درد آور برای نویسنده باشد.
عنوان دلنوشته باید از ترکیب کلماتی که تشکیل شده باشد که علاوه بر تکراری نبودن، با یکدیگر ترکیب زیبایی ایجاد کرده و جذابیت داشته باشد
کلمات انتخاب شده در عنوان شامل روزگار + تلخ + من است که تمامی کلمات ان تکراری و کلیشه هستند و در بسیاری از دلنوشتهها مشاهده شده است؛
اما متاسفانه ترکیب این کلمات با يکديگر باعث جذابیت چندان دلنوشته نشده است؛ چه بهتر اگر نویسنده بتواند عنوان دلنوشته خود را عوض کند.
همچنین برای دلنوشته که یک اثر ادبی است بهتر است از عنوانهای نسبتا کوتاه استفاده کرد زیرا ماندگاری بیشتری در ذهن خواننده دارند؛
نامهای طولانی را به شرطی میتوانیم از اندازه انها چشم پوشی کنیم که کلمات ک ترکیب ایجاد شده جذابیت خاصی داشته باشد
روزگار تلخ من عنوانی است با اندازهای استاندارد و متشکل از سه قسمت که میتواند در ذهن خوانند ماندگار باشد به شرطی از کلیشه بودن کلمات صرف نظر کنیم.
ژانر :
ژانر یک دلنوشته در واقع بیانگر این موضوع است که دلنوشته در چه حیطه و سبکی نگارش شده و چه احساساتی را در بر میگیرد.
ژانرهای یک دلنوشته با یکدیگر ارتباط کامل برقرار کنند
همچنین دلنویس باید در انتخاب ژانر دقت کافی به خرج دهد، ژانر یا ژانرهای انتخابی باید همگی در دلنوشته به طور یکسان و یکدست استفاده شده باشند
برای مثال اگر نویسنده در یک پارت فقط غم و اندوه را بکار برده اما در بقیه پارتها نه نیازی نیست که ژانر تراژدی را جزو ژانرها قرار دهیم.
نویسنده ژانر عاشقانه را به عنوان ژانر دلنوشته خود قرار داده است که بیانگر موضوعی با حس و حال عاشقانه میباشد، اما انچه که عنوان، مقدمه و محتوای دلنوشته به ما نشان میدهند ژانر تراژدی میباشند
چرا که در عنوان همانطور که در بالا اشاره کردیم هیچ اثری از موضوع عاشقانه نبود
و در پارتها فقط پست #۱۱ و #۱۸ در خود موضوعی عاشقانه داشتند حتی پست ۱۸ هم فقط یک قسمت ان عاشقانه بود و تمام محتوای دلنوشته شما اعم از موضوع و نگارش به تراژدی میخورد
پیشنهاد میشود ژانر عاشقانه حذف و بجای ان تراژدی قرار دهید و ان دو پست مذکور ویرایش کنید تا به ژانر بخورند و تداخلی نباشد.
مقدمه :
مقدمه سراغاز دلنوشته است و باید چکیدهای از احساسات بکار رفته در دلنوشته باشد
مقدمه در قدم اول باید عنوان و ژانر تطابق داشته باشد
اگر ژانرهای انتخابی عاشقانه تراژدی هستند مقدمه میبایست با هردو ژانر ارتباط داشته باشد و هردو احساسات در ان بکار رفته باشد.
روزگار عجیبیست. سرد و تلخ!
دنیا برایت تیره و تار میشود؛ وقتی که...
نگاهت همیشه به پشت سرت باشد.
گذشته را رها کن؛ گذشته روزگاریست تلخ. سردی آن، تا مغز استخوانت نفوذ میکند.
مقدمه نویسنده به شکل بالا میباشد؛ مقدمه بیانگر احساسات نویسنده نسبت به اطراف ک زندگی و سختیهایی که تجربه شده ، است
و ژانر تراژدی را در بر میگیرد برخلاف ژانر انتخابی نویسنده که هیچ اثری از موضوعی عاشقانه نیست و حتی سرنخی از این عاشقانه پیدا نمیشود.
مقدمه باید جامع و کامل باشد، به بیانی دیگر اول و پایان حرفهای گفته شده در مقدمه مشخص باشد
البته نباید زیادی واضح و روشن باشد
اگر حرفی یا موضوعی در ابتدای مقدمه ذکر شده
دلیل ان و نتایجی که به دنبال دارد باید در سطرهای بعدی مقدمه روشن شود
حال مقدمه به سه قسمت { مقدمه، بدنه و نتیجه } تقسیم میکنیم.
نویسنده میبایست در قسمت مقدمه، مقدمهای از احساسات تلف شده بیان کند و در قسمت بدنه به شرح موضوع و دلالیل ان بپردازد و در قسمت اخر نتیجه و آخر موضوع را بیان کند.
این قسمت را به عنوان مقدمه در نظر میگیریم، نویسنده در این قسمت بیان داشته که روزگار و زندگی که داشته و دارد عجیب است!
حال چرا عجیب است؟! در خط بعد بیان داشته که سرد و تلخ است
و بازهم چرا سرد و تلخ؟
چیزی که از این قسمت بیان میشود اینکه روزگار به مخاطب یا نویسنده سختی و رنجهای زیادی وارد کرده است که هیچ جای رحم و روشنی دوباره نیست و دیگر هیچ شیرینی ندارد. این موضوع را نویسنده با دو کلمه عجیب و تلخ بیان کرده است
چه بهتر که قسمت مقدمه به توصیف بیشتر پرداخته میشد چون قطعا این دو حس بیان شده تمامی دلنوشته را در بر نمیگیرد.
دنیا برایت تیره و تار میشود؛ وقتی که... نگاهت همیشه به پشت سرت باشد.
این قسمت به عنوان بدنه مقدمه در نظر خواهیمگرفت؛
در این قسمت نویسنده بیان میدارد چرا روزگار برایش تلخ و سرد است که اینطور بیان کرده است.
در اینجا نویسنده گفته است وقتی به گذشته یا آنچه تمام شده است نگاه میکنی زندگی برای سخت و سرد میشود و نمیتوانی از گذشته دست بکشی و در نهایت دنیا برایت تیره و تار میشود
اما چیزی که ما به عنوان بدنه انتظار داشتیم چیزی تقریباً خلاف این بود چرا که در این قسمت انتظار دلالیل و احساسات حاصل را داریم.
چرا دنیا تیره و تار میشود؟
چرا اصلا به پشت سر نگاه میکنی؟
چه چیزی باعث شده که همچین احساساتی داشته باشی؟
و حال در قسمت نتیجه گیری نویسنده میبایست و نتیجه و انتهای موضوع را مشخص کند.
گذشته را رها کن؛ گذشته روزگاریست تلخ. سردی آن، تا مغز استخوانت نفوذ میکند.
در این قسمت درست است که نویسنده نتیجهگیری نرمال را بیان داشته اما نتیجهگیری مورد پسند برای بدنه نیست
چرا که در بدنه به بیان احساسات پرداخته شد و اینکه اگر به پشت سر نگاه کنی این طور خواهد شد
و سوالات بسیاری در ذهن خواننده شکل میگیرد.
و نویسنده از حس و حال تراژدی وارد حرفهای نصیحتطور میشود و به خواننده یا مخاطب توصیه میکند که گذشته را رها کند!
ولی چیزی که ما انتظار داشتیم
نتیجهگیری از انچه اتفاق افتاده است
یعنی نویسنده میبایست در این قسمت نتیجهی اینکه به پشت سر نگاه کرده است را علاوه بر نتیجه ارائه شده بیان کند.
اندازه مقدمه باید از اندازه مطلوبی برخوردار باشد تا خواننده از خواندن ان خسته نشود
اندازه پیشنهادی برای مقدمه بین ۵ تا ۱۰ خط میباشد.
متاسفانه اندازه مقدمه بسیار کوتاه است علاوه بر تعداد خطوط ظاهری از لحاظ محتوا میبایست بیشتر گفته شود در هر سه قسمت مقدمه، بدنه و نتیجه.
انسجام :
بین پارتهای یک دلنوشته ادبی میبایست انسجام کاملا برقرار باشد
انسجام از ۳ لحاظ ادبی، نگارشی و محتوایی بررسی خواهد شد
منظور از انسجام ادبی رعایت لحن دلنوشته و عدم پرش لحن است
دلنوشته یک اثر ادبی است، بهتر است لحن تمامی پارتها ادبی باشد زیرا خواننده با لحن ادبی بهتر میتواند احساسات را دریافت کند و به ژرف معنی و مفهوم دلنوشته پی ببرد.
لحن انتخابی نویسنده ادبی میباشد که لحن مورد توقع بوده و به خوبی از این لحن استفاده کرده است وهیچ گونه پرش لحنی در این دلنوشته مشاهده نشده است.
انسجام محتوایی باید به گونهای باشد که نویسنده در یک پارت ۳ خط قرار ندهد و در پارت بعدی ۶ یا ۷ خط
حجم پارتها هیچ تاکیدی نیست که شبیه به هم باشند اما باید حجم مشابه و نزدیک به همی داشته باشند.
این مورد چندان مطلوب بود چراکه درحالت عادی تعداد خطوط پارتها کوتاه بوده و نویسنده گاهی سه خط و گاهی ۶ خط به نگارش پرداخته است که باعث تداخل در خوانش و عدم انتقال احساسات به خوبی میشود.
همچنین در انسجام محتوایی باید موضوع و احساسات بکار رفته در تمامی پارتها یکسان و مشابه باشد
محتوا و فضای تمامی پارتها غمناک و تراژدی بود
اما پرش رو دراین دلنوشته داشتیم
اگر به طور مثال نویسنده قصد بیان احساسات خود را نسبت به موضوعی داشته ابتدا از اول موضوع سپس از انتها و بعد دوباره در میانهد
و همینطور ادامه داشت و ما انتظار داشتیم که پله پله این احساسات بیان شود.
همچنين در دو پست ۱۱ و ۱۸ ما شاهد احساسات عاشقانه بودیم چیزی که برخلاف موضوع و مقدمه و فضای ایجاد شده بود.
رعایت اصول نگارشی در زیبایی و ظاهر متن تاثیر بسیاری دارد
همچنین خوانش و انتقال مفهوم و احساسات را برای خواننده راحت میکند
علائم نگارشی خصوصا نقطه، نقطهویرگول، سه نقطه و نقطه باید به درستی رعایت شوند
نیم فاصلهها باید رعایت شوند و غلط املایی دیده نشود.
در این قسمت موردی دیده نشده و به خوبی رعایت شده است.
هدف و ایده :
هدف و ایده انتخابی نویسنده باید جدید و دور از کلیشه باشد اما اگر مانند بسیاری از دلنوشتهها هدف اصلی کلیشه بود نویسنده حتما باید با مواردی که باعث زیبایی دلنوشته میشوند همراه با قلم نويسنده این کلیشگی دور شود.
هدف و ایده اصلی نویسنده که در قالب سختی و رنجهایی است که احساس شده است، هدف و موضوعی کلیشه و تکراری است که در بسیاری در دلنوشتهها دیده میشود
اما متاسفانه نویسنده در حد نسبتا مطلوب عمل کرده است و چندان از ترکیبهای جدید و متنوع بهره نبرده است.
دستور زبان : همانطور که در بالا هم اشاره کردیم
دلنوشته یک اثر ادبی است و بهتر است که به لحن ادبی نگارش شود زیرا باعث زیبایی هرچه بیشتر متن میشود و در انتقال احساسات کمک میکند
که لحن ادبی انتخاب شده است و هیچ موردی دیده نشده طبق مورد بالا که گفته شده است
قسمت بعدی در این رکن مورد بررسی قرار میگیرد ساختمان دلنوشته است.
نویسنده گاهی میتواند برای زیبایی بیشتر دلنوشته خود جای ارکان جمله را جابه جا کند ( جابهجایی فاعل و مفعول )
اما این جابهجایی نباید به صورتی باشد که ساختمان جمله بهم بریزد و خواننده متوجه منظور نشود.
نویسنده در حد خیلی اندک از این پوئن استفاده کرده است و به شیوه عادی جملات را به نگارس دراورده، پیشنهاد میشود درصورت تمایل از این پوئن بهره ببرید.
دستور ادبی : استفاده از ارایههای ادبی و کلمات جدید متنوع در یک دلنوشته کاملا اجباری هستند
این ارایههای ادبی هستند که یک متن ساده را تبدیل به متن ادبی میکنند
هرچه بیشتر از ارایههای ادبی در دلنوشته استفاده شود بهتر و زیباتر خواهد بود
نویسنده باید سعی کند از ارایههای متنوعی بهره بگیرد و میزان استفاده را بالا ببرد نه اینکه در کل دلنوشته شاید یک یا دو ارایهی تکراری استفاده شود.
متاسفانه در این دلنوشته نویسنده از ارایههای ادبی چندان بهرهای نبرده است ولی در حد مطلوب عمل کرده است
بهتر از ارایههای متنوعی بهره بگیرید که چرا حتی دلنوشته شما موضوع کلیشه داشته باشد میتوانید با ارایههای ادبی به دلنوشته خود زینت ببخشید و بر این کلیشگی پوششی قرار دهید.
استفاده از کلمات جدید و متنوع به دلنوشته روح تازهای میبخشند و باعث زینت دلنوشته میشوند
اما این کلمات نباید طوری گنگ و عجیب باشند که نویسنده برای فهمیدن معنای ان چندین لغتنامه را زیر و رو کند!
کلمات متنوع در این دلنوشته به وضوح دیده میشد و خوب عمل شده بود
همچنین دارای مفاهیم سخت نبودند و به سادگی قابل درک هستند
اما درمقابل بازهم کلمات تکراری و کلیشه دیده میشود
پیشنهاد میشود که از کلمات متنوع تری بهره ببرید.
نویسنده عزیز این نقد صرفا جهت بهبود قلم شما انجام شده است.
اهورا تابش @ARALIYA
عنوان : عنوان یک دلنوشته باید در نگاه اول طوری باشد که خواننده هرچند کم و ناچیز به موضوع و ژانر دلنوشته پی ببرد؛
روزگار تلخ من عنوان انتخابی است که در وهلهی اول یا توجه به کلمات انتخاب شده دلنوشتهای تراژدی به ذهن خواننده خطور میکند که در آن نویسنده به بیان آنچه در زندگی خود اتفاق افتاده است میپردازد، این اتفاقات با توجه به کلمه تلخ میتواند درد آور برای نویسنده باشد.
عنوان دلنوشته باید از ترکیب کلماتی که تشکیل شده باشد که علاوه بر تکراری نبودن، با یکدیگر ترکیب زیبایی ایجاد کرده و جذابیت داشته باشد
کلمات انتخاب شده در عنوان شامل روزگار + تلخ + من است که تمامی کلمات ان تکراری و کلیشه هستند و در بسیاری از دلنوشتهها مشاهده شده است؛
اما متاسفانه ترکیب این کلمات با يکديگر باعث جذابیت چندان دلنوشته نشده است؛ چه بهتر اگر نویسنده بتواند عنوان دلنوشته خود را عوض کند.
همچنین برای دلنوشته که یک اثر ادبی است بهتر است از عنوانهای نسبتا کوتاه استفاده کرد زیرا ماندگاری بیشتری در ذهن خواننده دارند؛
نامهای طولانی را به شرطی میتوانیم از اندازه انها چشم پوشی کنیم که کلمات ک ترکیب ایجاد شده جذابیت خاصی داشته باشد
روزگار تلخ من عنوانی است با اندازهای استاندارد و متشکل از سه قسمت که میتواند در ذهن خوانند ماندگار باشد به شرطی از کلیشه بودن کلمات صرف نظر کنیم.
ژانر :
ژانر یک دلنوشته در واقع بیانگر این موضوع است که دلنوشته در چه حیطه و سبکی نگارش شده و چه احساساتی را در بر میگیرد.
ژانرهای یک دلنوشته با یکدیگر ارتباط کامل برقرار کنند
همچنین دلنویس باید در انتخاب ژانر دقت کافی به خرج دهد، ژانر یا ژانرهای انتخابی باید همگی در دلنوشته به طور یکسان و یکدست استفاده شده باشند
برای مثال اگر نویسنده در یک پارت فقط غم و اندوه را بکار برده اما در بقیه پارتها نه نیازی نیست که ژانر تراژدی را جزو ژانرها قرار دهیم.
نویسنده ژانر عاشقانه را به عنوان ژانر دلنوشته خود قرار داده است که بیانگر موضوعی با حس و حال عاشقانه میباشد، اما انچه که عنوان، مقدمه و محتوای دلنوشته به ما نشان میدهند ژانر تراژدی میباشند
چرا که در عنوان همانطور که در بالا اشاره کردیم هیچ اثری از موضوع عاشقانه نبود
و در پارتها فقط پست #۱۱ و #۱۸ در خود موضوعی عاشقانه داشتند حتی پست ۱۸ هم فقط یک قسمت ان عاشقانه بود و تمام محتوای دلنوشته شما اعم از موضوع و نگارش به تراژدی میخورد
پیشنهاد میشود ژانر عاشقانه حذف و بجای ان تراژدی قرار دهید و ان دو پست مذکور ویرایش کنید تا به ژانر بخورند و تداخلی نباشد.
مقدمه :
مقدمه سراغاز دلنوشته است و باید چکیدهای از احساسات بکار رفته در دلنوشته باشد
مقدمه در قدم اول باید عنوان و ژانر تطابق داشته باشد
اگر ژانرهای انتخابی عاشقانه تراژدی هستند مقدمه میبایست با هردو ژانر ارتباط داشته باشد و هردو احساسات در ان بکار رفته باشد.
مقدمه نویسنده به شکل بالا میباشد؛ مقدمه بیانگر احساسات نویسنده نسبت به اطراف ک زندگی و سختیهایی که تجربه شده ، است
و ژانر تراژدی را در بر میگیرد برخلاف ژانر انتخابی نویسنده که هیچ اثری از موضوعی عاشقانه نیست و حتی سرنخی از این عاشقانه پیدا نمیشود.
مقدمه باید جامع و کامل باشد، به بیانی دیگر اول و پایان حرفهای گفته شده در مقدمه مشخص باشد
البته نباید زیادی واضح و روشن باشد
اگر حرفی یا موضوعی در ابتدای مقدمه ذکر شده
دلیل ان و نتایجی که به دنبال دارد باید در سطرهای بعدی مقدمه روشن شود
حال مقدمه به سه قسمت { مقدمه، بدنه و نتیجه } تقسیم میکنیم.
نویسنده میبایست در قسمت مقدمه، مقدمهای از احساسات تلف شده بیان کند و در قسمت بدنه به شرح موضوع و دلالیل ان بپردازد و در قسمت اخر نتیجه و آخر موضوع را بیان کند.
این قسمت را به عنوان مقدمه در نظر میگیریم، نویسنده در این قسمت بیان داشته که روزگار و زندگی که داشته و دارد عجیب است!
حال چرا عجیب است؟! در خط بعد بیان داشته که سرد و تلخ است
و بازهم چرا سرد و تلخ؟
چیزی که از این قسمت بیان میشود اینکه روزگار به مخاطب یا نویسنده سختی و رنجهای زیادی وارد کرده است که هیچ جای رحم و روشنی دوباره نیست و دیگر هیچ شیرینی ندارد. این موضوع را نویسنده با دو کلمه عجیب و تلخ بیان کرده است
چه بهتر که قسمت مقدمه به توصیف بیشتر پرداخته میشد چون قطعا این دو حس بیان شده تمامی دلنوشته را در بر نمیگیرد.
این قسمت به عنوان بدنه مقدمه در نظر خواهیمگرفت؛
در این قسمت نویسنده بیان میدارد چرا روزگار برایش تلخ و سرد است که اینطور بیان کرده است.
در اینجا نویسنده گفته است وقتی به گذشته یا آنچه تمام شده است نگاه میکنی زندگی برای سخت و سرد میشود و نمیتوانی از گذشته دست بکشی و در نهایت دنیا برایت تیره و تار میشود
اما چیزی که ما به عنوان بدنه انتظار داشتیم چیزی تقریباً خلاف این بود چرا که در این قسمت انتظار دلالیل و احساسات حاصل را داریم.
چرا دنیا تیره و تار میشود؟
چرا اصلا به پشت سر نگاه میکنی؟
چه چیزی باعث شده که همچین احساساتی داشته باشی؟
و حال در قسمت نتیجه گیری نویسنده میبایست و نتیجه و انتهای موضوع را مشخص کند.
در این قسمت درست است که نویسنده نتیجهگیری نرمال را بیان داشته اما نتیجهگیری مورد پسند برای بدنه نیست
چرا که در بدنه به بیان احساسات پرداخته شد و اینکه اگر به پشت سر نگاه کنی این طور خواهد شد
و سوالات بسیاری در ذهن خواننده شکل میگیرد.
و نویسنده از حس و حال تراژدی وارد حرفهای نصیحتطور میشود و به خواننده یا مخاطب توصیه میکند که گذشته را رها کند!
ولی چیزی که ما انتظار داشتیم
نتیجهگیری از انچه اتفاق افتاده است
یعنی نویسنده میبایست در این قسمت نتیجهی اینکه به پشت سر نگاه کرده است را علاوه بر نتیجه ارائه شده بیان کند.
اندازه مقدمه باید از اندازه مطلوبی برخوردار باشد تا خواننده از خواندن ان خسته نشود
اندازه پیشنهادی برای مقدمه بین ۵ تا ۱۰ خط میباشد.
متاسفانه اندازه مقدمه بسیار کوتاه است علاوه بر تعداد خطوط ظاهری از لحاظ محتوا میبایست بیشتر گفته شود در هر سه قسمت مقدمه، بدنه و نتیجه.
انسجام :
بین پارتهای یک دلنوشته ادبی میبایست انسجام کاملا برقرار باشد
انسجام از ۳ لحاظ ادبی، نگارشی و محتوایی بررسی خواهد شد
منظور از انسجام ادبی رعایت لحن دلنوشته و عدم پرش لحن است
دلنوشته یک اثر ادبی است، بهتر است لحن تمامی پارتها ادبی باشد زیرا خواننده با لحن ادبی بهتر میتواند احساسات را دریافت کند و به ژرف معنی و مفهوم دلنوشته پی ببرد.
لحن انتخابی نویسنده ادبی میباشد که لحن مورد توقع بوده و به خوبی از این لحن استفاده کرده است وهیچ گونه پرش لحنی در این دلنوشته مشاهده نشده است.
انسجام محتوایی باید به گونهای باشد که نویسنده در یک پارت ۳ خط قرار ندهد و در پارت بعدی ۶ یا ۷ خط
حجم پارتها هیچ تاکیدی نیست که شبیه به هم باشند اما باید حجم مشابه و نزدیک به همی داشته باشند.
این مورد چندان مطلوب بود چراکه درحالت عادی تعداد خطوط پارتها کوتاه بوده و نویسنده گاهی سه خط و گاهی ۶ خط به نگارش پرداخته است که باعث تداخل در خوانش و عدم انتقال احساسات به خوبی میشود.
همچنین در انسجام محتوایی باید موضوع و احساسات بکار رفته در تمامی پارتها یکسان و مشابه باشد
محتوا و فضای تمامی پارتها غمناک و تراژدی بود
اما پرش رو دراین دلنوشته داشتیم
اگر به طور مثال نویسنده قصد بیان احساسات خود را نسبت به موضوعی داشته ابتدا از اول موضوع سپس از انتها و بعد دوباره در میانهد
و همینطور ادامه داشت و ما انتظار داشتیم که پله پله این احساسات بیان شود.
همچنين در دو پست ۱۱ و ۱۸ ما شاهد احساسات عاشقانه بودیم چیزی که برخلاف موضوع و مقدمه و فضای ایجاد شده بود.
رعایت اصول نگارشی در زیبایی و ظاهر متن تاثیر بسیاری دارد
همچنین خوانش و انتقال مفهوم و احساسات را برای خواننده راحت میکند
علائم نگارشی خصوصا نقطه، نقطهویرگول، سه نقطه و نقطه باید به درستی رعایت شوند
نیم فاصلهها باید رعایت شوند و غلط املایی دیده نشود.
در این قسمت موردی دیده نشده و به خوبی رعایت شده است.
هدف و ایده :
هدف و ایده انتخابی نویسنده باید جدید و دور از کلیشه باشد اما اگر مانند بسیاری از دلنوشتهها هدف اصلی کلیشه بود نویسنده حتما باید با مواردی که باعث زیبایی دلنوشته میشوند همراه با قلم نويسنده این کلیشگی دور شود.
هدف و ایده اصلی نویسنده که در قالب سختی و رنجهایی است که احساس شده است، هدف و موضوعی کلیشه و تکراری است که در بسیاری در دلنوشتهها دیده میشود
اما متاسفانه نویسنده در حد نسبتا مطلوب عمل کرده است و چندان از ترکیبهای جدید و متنوع بهره نبرده است.
دستور زبان : همانطور که در بالا هم اشاره کردیم
دلنوشته یک اثر ادبی است و بهتر است که به لحن ادبی نگارش شود زیرا باعث زیبایی هرچه بیشتر متن میشود و در انتقال احساسات کمک میکند
که لحن ادبی انتخاب شده است و هیچ موردی دیده نشده طبق مورد بالا که گفته شده است
قسمت بعدی در این رکن مورد بررسی قرار میگیرد ساختمان دلنوشته است.
نویسنده گاهی میتواند برای زیبایی بیشتر دلنوشته خود جای ارکان جمله را جابه جا کند ( جابهجایی فاعل و مفعول )
اما این جابهجایی نباید به صورتی باشد که ساختمان جمله بهم بریزد و خواننده متوجه منظور نشود.
نویسنده در حد خیلی اندک از این پوئن استفاده کرده است و به شیوه عادی جملات را به نگارس دراورده، پیشنهاد میشود درصورت تمایل از این پوئن بهره ببرید.
دستور ادبی : استفاده از ارایههای ادبی و کلمات جدید متنوع در یک دلنوشته کاملا اجباری هستند
این ارایههای ادبی هستند که یک متن ساده را تبدیل به متن ادبی میکنند
هرچه بیشتر از ارایههای ادبی در دلنوشته استفاده شود بهتر و زیباتر خواهد بود
نویسنده باید سعی کند از ارایههای متنوعی بهره بگیرد و میزان استفاده را بالا ببرد نه اینکه در کل دلنوشته شاید یک یا دو ارایهی تکراری استفاده شود.
متاسفانه در این دلنوشته نویسنده از ارایههای ادبی چندان بهرهای نبرده است ولی در حد مطلوب عمل کرده است
بهتر از ارایههای متنوعی بهره بگیرید که چرا حتی دلنوشته شما موضوع کلیشه داشته باشد میتوانید با ارایههای ادبی به دلنوشته خود زینت ببخشید و بر این کلیشگی پوششی قرار دهید.
استفاده از کلمات جدید و متنوع به دلنوشته روح تازهای میبخشند و باعث زینت دلنوشته میشوند
اما این کلمات نباید طوری گنگ و عجیب باشند که نویسنده برای فهمیدن معنای ان چندین لغتنامه را زیر و رو کند!
کلمات متنوع در این دلنوشته به وضوح دیده میشد و خوب عمل شده بود
همچنین دارای مفاهیم سخت نبودند و به سادگی قابل درک هستند
اما درمقابل بازهم کلمات تکراری و کلیشه دیده میشود
پیشنهاد میشود که از کلمات متنوع تری بهره ببرید.
نویسنده عزیز این نقد صرفا بهبود قلم شما انجام شده است.
اهورا تابش @ARALIYA