بسماللهالرحمنالرحیم
به نام خدا
نقد دلنوشتهی "سیسسیزلیک"
Kamtar az hich
« عنوان »
عنوان یک دلنوشته باید در نگاه اول، طوری باشد که خواننده هر چند کم و ناچیز به موضوع و ژانر دلنوشته پی ببرد.
دلنوشته یک اثر ادبی است و بهتر است از انتخاب عنوانهای طولانی پرهیز شود زیرا ماندگاری کمی در ذهن خواننده دارند.
عنوان انتخابی نویسنده (سیسسیزلیک) است؛ اندازه مناسب است و به دلیل نوبودن، ماندگاری در ذهن خواننده را دارد. جذابیت نسبی نیز دارد و موضوع کلی از اثر را ارائه میدهد.
با سبک درام ارتباط دارد زیرا مراعاتالنظیرهایی همچون تاریکی، غم، آرامش، خفگی و بغض را در خود جای میدهد. ژانر دلنوشته بهنظر تراژدی و اجتماعی میآید و عنوان با این دو ژانر ارتباط دارد؛ اما رابطهشان کم است. هرچند اندازهی (سیسسیزلیک) مناسب است؛ ولی بهتر بود که عنوان بهجای یک کلمه با یک مفهوم، ترکیبی ادبی باشد که ژانر را واضحتر نشان بدهد.
ارتباط عنوان با حالات و احساسات و پارتهای متن، در این دلنوشته برقرار بود، بهتر میشد که عنوان بیشتر از فضای دلنوشته خبر دهد.
خود کلمهی سکوت، کلیشهای است؛ اما انتخاب معادل ترکی آن این کلیشه را پنهان کردهاست. مفهوم کلیشهی سکوت با توصیف نویسنده در پارتها مشهود نیست و دارد به نسبت دید نویی نشان میدهد.
ارتباط با موضوع دلنوشته: موضوع دلنوشته از سکوت میگوید که لازم است و حضورش حتی مفید هم هست. این سکوت که به سرکوب و دوری از من منجر میشود عذاب میدهد و سکوتهای تلخ ترسناک، سکوتهای بعد از اندوه دردآور است و البته سکوتی که به اجبار باشد (آخر متن، سکوت کودکیها) خفگی و بغض است. عنوان (سیسسیزلیک) با مفهوم سکوت نمیتواند همهی اینها را در خود جای بدهد. پیشنهاد بنده ترکیب زیبا و ادبیست که بتواند با متن ارتباط بیشتری بگیرد.
از لحاظ ادبی با متن ارتباط دارد و عنوان با نگاه اول کمی تواناست که تراژدی، اجتماعیبودن و حالت کلی متن و سیر کلی دلنوشته را نشان بدهد.
« ژانر»
ژانر یک دلنوشته در واقع بیانگر این موضوع است که دلنوشته در چه حیطه و سبکی نگارش شده و چه احساساتی را در بر میگیرد.
ژانرهای یک دلنوشته با یکدیگر ارتباط کامل برقرار کنند همچنین دلنویس باید در انتخاب ژانر دقت کافی به خرج دهد، ژانر یا ژانرهای انتخابی باید همگی در دلنوشته به طور یکسان و یکدست استفاده شده باشند.
سبک و حیطهی کلی این دلنوشته تراژدی، اجتماعی به نظر میرسد. نویسنده توجه داشته باشد که سورئال و درام سبک هستند و از ژانر به حساب نمیآیند.
ژانرها عاشقانه، تراژدی، کمدی سیاه، سیاسی، اجتماعی و... هستند.
ژانر انتخابی نویسنده اشتباه است. در انتخاب ژانر باید توجه داشت بیشتر از سه ژانر انتخاب نکرد و ترتیب نوشتن ژانرها از کلی به جزئی رعایت شود.
« مقدمه »
باید چکیدهای از کل اثر باشد. احساسات و ژانر اثر در آن نمایان باشد. مقدار مناسبی داشتهباشد. علائم نگارشی مناسب و بجا، لحن و سبک همراه با ژانر و متن نیز در آن جا دارد.
بصورت کلی مقدمه را به سه بخش مقدمه، بدنه و نتیجه تقسیم می کنیم:
در قسمت مقدمه نویسنده میبایست مقدمهای از آنچه که اتفاق افتاده است یا مقدمهای از احساسات اتلاف شده بیان کند و در قسمت بدنه به شرح احساسات بپردازد.
"هیش! خاموشش کنید! هیش! ساکتش کنید!" را مقدمه خلاصه(مقدمهی مقدمه) در نظر میگیریم. این بخش باید توصیفی از احساسات نویسنده بصورت کلی بدهد. این دو جملهی امری، از شخصی خبر میدهد که فریاد میزند و باید ساکت شود. در متن دلنوشته به سکوت اول شخص اشاره شدهبود؛ اما همهی موضوعات همین نبودند. مطالب دیگری مثل احساسات نویسنده در مورد دوست، تنهایی، ترس و... وجود داشت که میشد اینجا به آنها اشارهای کوچک نمود. باید بیشتر به این بخش پرداختهشود.
در بدنهی مقدمه میبایست دلیلها و احساساتی که پیشتر بیان شدند بازتر شوند، که نویسنده همان چیزی که در مقدمه به آن اشاره نموده بازتر کردهاست؛ اما باید بیشتر پرداختهشود.
در نتیجهگیری مقدمه یعنی" هیش! مگر نمیشنوید که فردی عربده میزند: سیسسیزلیک هیش!" میتوان گفت که با نتیجهی اثر ارتباط گرفته و از بخشهای دیگر مقدمه بهتر است.
بصورت کلی تعداد خطوط مقدمه کافی نیست، مقدمه بین ۵ تا ۱۰ خط است. بهتر بود از کلمهی "هیس" که مشهورتر است استفاده شود. بندنویسی میبایست رعایت شده و تا بحث تمام نشده به خط بعد نرود. مقدمه با عنوان ارتباط برقرار کردهاست. جا دارد آرایههای بیشتری مثل حسآمیزی، مراعاتالنظیر و... در مقدمه بیشتر استفاده شود.
مقدمه کشش دارد چون در ذهن خواننده علامت سوال ایجاد میکند. نویسنده در عین اینکه از گنگی آن میکاهد باید این علامت سوال را با جذابیت و زیبایی نگه دارد. نویسنده مواظب باشد که علیرغم مرتبتبودن، دلنوشته در مقدمه لو نرود.
« انسجام »
بین پارتهای یک دلنوشته ادبی میبایست انسجام کاملا برقرار باشد.
انسجام از ۳ لحاظ ادبی، نگارشی و نگارشی بررسی خواهد شد...
انسجام ادبی:
منظور از انسجام ادبی رعایت لحن دلنوشته و عدم پرش لحن است.
دلنوشته یک اثر ادبی است، بهتر است لحن تمامی پارتها ادبی باشد زیرا خواننده با لحن ادبی بهتر میتواند احساسات را دریافت کند و به ژرف معنی و مفهوم دلنوشته پی ببرد.
انسجام ادبی به صورت کلی رعایت شدهاست. از لحاظ لحن و سبک نوشته منسجم است. یه مقدار آواها در متن تغییر دارند.
انسجام نگارشی:
انسجام نگارشی یعنی تعداد خطوط هرپارت باید نزدیک به همدیگر باشند، برای مثال یک پارت ۴ خط و دیگری ۱۰ خط نباشد. هر پارت باید به طور متوسط ۵ الی ۱۰ خط میباشد.
تعداد خطوط پارتها مناسب نیست. بعضی پارتها خوباند؛ اما به عنوان مثال ۱۵# یکدفعه سه خط شدهاست و ۱۸# هم کم است، برخی پارتها حدود ۱۵ خط شدهاند. بهتر است ۱۸# و ۱۹# باهم ادغام شوند. عدم رعایت بندنویسی نیز خطوط پارتها را تغییر دادهاست. علائم نگارشی و نیمفاصله به مطالعه و دقت بیشتر نیاز دارند.
انسجام محتوایی:
همچنین در انسجام محتوایی باید موضوع و احساسات بکار رفته در تمامی پارتها یکسان و مشابه باشد.
محتوای هر پارت از سکوت میگوید و این نقطهی مشترک پارتهاست؛ اما انسجام محتوایی کامل برقرار نیست و به صورت کلی برقرار است که بهنظر پذیرفته میآید.
[ ایده ]
ایده انتخابی نویسنده باید جدید و دور از کلیشه باشد؛ اما اگر مانند بسیاری از دلنوشتهها هدف اصلی کلیشهای بود نویسنده حتما باید با مواردی که باعث زیبایی دلنوشته میشوند همراه با قلم نويسنده این کلیشگی را دور کند.
نویسنده، سکوت، دوری از خود، تنهایی و از دست دادن معشوق را در متنش آوردهاست که کلیشهای هستند؛ اما دید نوی او از کلیشگیاش کاسته و دور کردهاست. ادبیتر شدن متن به دوری از کلیشه کمک میکند.
[ دستور زبانی ]
دلنوشته یک اثر ادبی است و بهتر است که به لحن ادبی نگارش شود؛ زیرا باعث زیبایی هرچه بیشتر متن میشود و در انتقال احساسات کمک میکند. دلنویس میتواند از لحن عامیانه استفاده کند و یا لحن ادبی و عامیانه را با هم استفاده کند ولی در این حالت دلنویس باید با قلم خود در لحن دلنوشته توازن برقرار کند.
قسمت بعدی در این رکن مورد بررسی قرار میگیرد ساختمان دلنوشته است.
نویسنده گاهی میتواند برای زیبایی بیشتر دلنوشته خود جای ارکان جمله را جابه جا کند( جابهجایی فاعل و مفعول)
اما این جابهجایی نباید به صورتی باشد که ساختمان جمله بهم بریزد و خواننده متوجه منظور نشود
که در این نوشته، متن ادبی هست و افعال، ادبی هستند و ساختمان جمله بههم نخوردهاست. اصول نگارشی کامل و دقیق نه ولی کم و بیش رعایت شدهاست. علائم نگارشی و نیمفاصلهها باید بیشتر رعایت بشوند.
بندنویسی خوب و کامل رعایت نشدهاست؛ نباید تا بحث تمام نشده به خط بعد رفت.
به عنوان مثال زنده ماندن× زندهماندن
شده بود× شدهبود
و... باید در متن بیشتر رعایت شوند.
[ دستور ادبی ]
استفاده از آرایههای ادبی و کلمات جدید متنوع در یک دلنوشته کاملا اجباری هستند و موجب خواندنیتر شدن اثر میشود.
این آرایههای ادبی هستند که یک متن ساده را تبدیل به متن ادبی میکنند. هرچه بیشتر از آرایههای ادبی در دلنوشته استفاده شود بهتر و زیباتر خواهد بود.
دلنوشته ادبی است؛ اما سنگین نیست. تکرار فعل نامیدهاند در۴#، آرایهی تشخیص،
در ادامهی همین پارت، پارادوکس صدای بیصدا،
واجآرایی،
مراعاتالنظیر در بخش" مانند حس درد، مانند حس غم و..."
اضافهی تشبیهی کبوتر آرزوهایم،
انساننمایی سکوت،
آرایهی استعاره،
تشبیه،
تناسب معنایی و... در متن موجود است. بهتر است همهی پارتها از آرایههای ادبی استفاده کنند و آنها در متن بیشتر باشند.