«بنام او که از نسبت محیط دایره به قطر آن آگاه است»
نقد ادبی/ دلنوشته باغ انگور اثر آوا
منتقد: کوثر ولیپور
عنوان دلنوشته:
عنوان یک دلنوشته باید در نگاه اول طوری باشد که خواننده هرچند کم و ناچیز به موضوع و ژانر دلنوشته پی ببرد. در نگاه اول آنچه از عنوان دلنوشته (باغ انگور) میتوان برداشت کرد تا حدی ژانر عاشقانه است. اینکه نویسنده عزیز به باغ انگور و قرار در آنجا اشاره میکند ژانر عاشقانه را نشانگر است. و یا شاید عکس آن یعنی فراق دو عاشق را نشان دهد که میتواند تا حدی به ژانر تراژدی اشاره داشته باشد.
عنوان دلنوشته باید از ترکیب کلماتی تشکیل شده باشد که علاوه بر تکراری نبودن، با یکدیگر ترکیب زیبایی ایجاد کرده و جذابیت کافی را داشته باشد. عنوان دلنوشته از دو واژه (باغ و انگور) تشکیل شده است. دو واژهای که هر کدام به تنهایی کلیشه فراوانی دارند اما در کنار هم عنوان زیبایی ساختهاند که جذابیت مورد قبولی هم دارد و کلیشه چندانی هم ندارد.
همچنین از آنجا که دلنوشته یک اثر ادبیست بهتر و مناسبتر این است که عنوانی کوتاه و مناسب برای دلنوشته انتخاب شود چرا که در ذهن خواننده ماندگارتر است. اندازه عنوان مناسب است. عنوان تا حدی با ژانرهای انتخابی نویسنده یعنی عاشقانه و تراژدی ارتباط دارد و با محتوای دلنوشته و مقدمه هم ارتباط مناسبی دارد. دلنویس خیلی ماهرانه، با عنوانی شاید کلیشه ای، اما ماجرا و خلاقیتی نو را رقم زده است.
ژانر:
ژانر یک دلنوشته در واقع بیانگر این موضوع است که دلنوشته در چه حیطه و سبکی نگارش شده و چه احساساتی را در بر میگیرد. ژانر انتخابی نویسنده عاشقانه و تراژدی است. انتخابی که کاملا درست و به جاست. نویسنده در دلنوشته خود از معشوقی میگوید که او را رها کرده و رفته است. هر دو ژانر عاشقانه و تراژدی در سراسر دلنوشته و در همه پارتها حضور دارند.
مقدمه:
مقدمه سرآغاز دلنوشته است و باید چکیدهای از احساسات بکار رفته در دلنوشته باشد. همچنین مقدمه باید جامع و کامل باشد، به بیانی دیگر اول و پایان حرفهای گفته شده در مقدمه مشخص باشد. مقدمه توسط خود نویسنده نوشته شده است و نویسنده با انتخاب جملات زیبا، تاثیرگذار و ادبی خود جذابیت خوبی به آن داده است.
مقدمه دلنوشتهای با ژانرعاشقانه و تراژدی این توقع را در خواننده برمیانگیزد که با عاشقانههایی که به فراق ختم میشود روبهرو شود. این امر در مقدمه شما به خوبی دیده میشود. دلنویس در مقدمه، از قرار در باغ انگور و انتظار برگشت یار سخن میگوید.
« این فراخی بی مرز و خواهشهای من از تو،
این تو، که تنها شهامت پروازی در آسمان ناامنِ عشق.
این من، که چون تویی را به دوری و دردناکی ماهی و دریا درمییابم و نمییابم.»
نویسنده اعلام میکند که عشق او دست نیافتنی است و ویژگی های او را بیان می کند و او را با خود مقایسه می کند . این بخش به عنوان شروع دلنوشته زیبا و جذاب است. و این بازی با کلمات، و مقایسه، خواننده را برای خواندن ادامه آن در بدنه مشتاق میکند.
در قسمت بعدی نویسنده از عدم حضور معشوق و عاشق شدن خود میگوید.
«در این شرمآگینی عشقی که به تقدیر من افتاده است،
چهها میکشم که تو نمیکشی،
چهها میخواهم که تو نمیدانی، »
نویسنده از عاشق شدنش میگوید، عشقی که از نظر او سبب شرم آگین شدن شده است.
ژانر عاشقانه در این قسمت مقدمه که بدنه آن است اوج میگیرد و با تک جمله زیبای نویسنده به زیبایی رخ مینماید.
اما نویسنده عاشقانههایش را به سرعت تمام میکند و به سراغ فراق میرود. به نظر میرسد این کوتاهی عاشقانهها انتظار خواننده را از یک دلنوشته با ژانر عاشقانه آنطور که باید برآورده نمیکند. شاید یکی دو جمله زیبای دیگر از عاشقانهها میتوانست بدنه مقدمه را به خوبی تکمیل کند.
نویسنده در قسمت انتهایی و نتیجهگیری مقدمه به فراق و ترک معشوق اشاره میکند. همان چیزی که بخش تراژدی را تشکیل میدهد.
«بارمان من، ترانهای آواز کن ای صداتر از همهی صداها و بلندی سکوت مرا بشکن.
قرارمان که یادت هست؟ همان جای همیشگی.
قرارمان باغ انگور... .»
در اینجا اشاره ی مستقیم نداریم اما غیر مستقیم و نامحسوس، دلنویس به اینکه زمانی در باغ انگور با عشقش قرار می گذاشته اند ولی الان دیگر این اتفاق نمی افتد اشاره دارد.
در بخش پایانی مقدمه، نویسنده به این امر اشاره میکند که پس از رفتن معشوق، عاشق زندگیاش در سکوتی غوطهور میشود که تنها با صدای آواز معشوق شکسته میشود. او هنوز هم امیدوار است و کاملاً خوشخیال، یک قرار دیگر در رویاهایش یا عشقش می گذارد. معشوق را حق خود و عاشقانههایش میداند. و حالا همه چیز تغییر میکند و عشق بسیار ناب و لذت بخشی با کلمات زیبا ابتدا از آن یاد شده بود، اکنون تنها عاشقی مجنون و مسکوت از خود بجا می گذارد.
بخش نتیجهگیری، طبق انتظاری که از ژانر تراژدی داریم، به فراق ختم میشود. فراقی که با جملههای گلایهآمیز ، تلخ و غمانگیز به زیبایی به رشته تحریر در آمده است و خواننده را تحت تاثیر قرار میدهد.
خواننده طبق انتظارش از یک دلنوشته با ژانر عاشقانه و تراژدی، روبهرو میشود؛ یعنی در ابتدای مقدمه و بدنه آن عاشقانهها و بعد تراژدی ترک معشوق، همه چیز به خوبی در جای درست و مناسب خود قرار گرفتهاند و مقدمه با احساسات به کار رفته در محتوای دلنوشته تناسب دارد.
هماهنگی بین جملات و بخشهای مختلف مقدمه (مقدمه، بدنه و نتیجهگیری) به خوبی رعایت شده است.
اندازه مقدمه کمی طولانی و بیشتر از میزان استاندارد یعنی سه تا ده خط است.
انسجام:
بین پارتهای یک دلنوشته ادبی میبایست انسجام برقرار باشد. انسجام از لحاظ ادبی، نگارشی و محتوایی بررسی خواهد شد.
انسجام ادبی
انسجام ادبی در همه پارتها دیده میشود، لحن در همه آنها ادبیست و در دلنوشتهها شاهد پرش لحن نیستیم.
همچنین نویسنده از آرایههای مراعاتالنظیر، تضاد، تشخیص تشبیه و تضمین استفاده کرده است.
انسجام نگارشی
رعایت اصول نگارشی در زیبایی و ظاهر متن تاثیر بسیاری دارد. علائم نگارشی به خوبی رعایت شدهاند و در جای درست خود قرار گرفتهاند. فاصلهها و نیم فاصلهها هم رعایت شدهاند و اشتباهات املایی و تایپی در متن دیده نمیشود.
افعال هم متناسب با ضمایر انتخاب شدهاند. حجم دلنوشتهها با هم تفاوت دارند و گاهی این تفاوت به هشت تا ده خط میرسد.
انسجام محتوایی
انسجام محتوایی در تمامی پارتها دیده میشود. همه پارتها حول یک موضوع یعنی عاشقانههای نویسنده برای معشوقی که او را رها نموده نوشته شده است. و همچنین در تمامی پارتها اشارهای هرچند جزئی به قرار در باغ انگور شده است. محتوای دلنوشتهها با ژانرهای عاشقانه و تراژدی در ارتباط است.
هدف و محتوا:
هدف و ایده انتخابی نویسنده باید جدید و دور از کلیشه باشد. دلنوشته به موضوع عاشقانههای عاشقی برای معشوقی میپردازد که رفته و عاشق را در دنیای تاریک و بدون عشق رها کرده است. موضوعی که بسیار کلیشهای است و شامل اکثر دلنوشتهها میشود اما آنچه دلنوشته را از کلیشه دور و در نظر خواننده جذاب میکند قلم نویسنده و نحوه به رشته تحریر درآوردن او در عاشقانههای تراژیکیست که برای عشق پایان یافتهاش نوشته است. نویسنده در این اثر سعی کرده است از عاشقانههایش برای معشوقی بگوید که او را رها کرده و رفته است و چیزی که در دلنوشته به چشم میآید و جذابیت بالایی به آن داده است استفاده دلنویس از موضوع استعاری باغ انگور، و ربط دادن تمام پارت ها به این موضوع است که خلاقیت بالایی را در خود دارد.
بیان نویسنده در به کار بردن جملات زیبایی که به خوبی احساسات زیبا و تراژیکش را نسبت به عشق بیسرانجامش نشان میدهد، زیباست و احساسات خواننده را تحریک و او را مشتاق به خواندن میکند. همچنین قلم خوب نویسنده در نگارش این موضوع دلنوشته را در نظر مخاطب زیبا و دلنشین کرده است.
دستور ادبی:
استفاده از آرایههای ادبی در دلنوشته بار معنایی ایجاد و همچنین زیبایی و تاثیرگذاری آن را بر مخاطب بیشتر میکند. دلنوشته زبان ادبی دارد و نویسنده در اکثر پارتها از آرایههای ادبی استفاده کرده است. به طور مثال اضافه تشبیهی «شور ماسههای دریا» ، تشبیه «باغ انگورمان در حال خشکیدن است و من هنوز هم خواستار تو هستم» (در اینجا باغ انگور منظور عشق است که به باغ انگور تشبیه شده است)، تضاد «دار و ندار» ، و مراعاتالنظیر بین کلمات باغ، انگور، خشکیدن و تشخیص در «حنجرهی صدفهای آن ساحل».
حضور آرایههای ادبی در دلنوشته کم و بیش به چشم میآید و نویسنده به خوبی از آنها برای زیبایی و تاثیرگذاری دلنوشته خود استفاده کرده است.
استفاده از کلمات جدید و متنوع به دلنوشته روح تازهای میبخشند و باعث زینت دلنوشته میشوند. نویسنده در اثر خود به خوبی به بازی با کلمات متنوع و زیبایی پرداخته است و با آوردن عبارات نو و زیبا به دلنوشته خود جذابیت خوبی بخشیده است. مانند: فراخی بیمرز، همنشین تاریکخانه خوابها، تیکتاک نبض لطیف عشق، بوسههای بابونه ریز لبهایت و...
سخن پایانی منتقد:
از خواندن اثر بسیار زیبایتان خیلی لذت بردم و ایده ی نو و خلاقانهتان را تحسین میکنم؛
منتظر پارت های بعدی هستیم.✨🌱