«به نام آن که جانم در کف اوست»
نقد دلنوشتهی لهیب دل
منتقد: نگین جمالی
دلنویس:
@سایه مولوی
نام دلنوشته: عنوان اولین موردی است که در نگاه اول به چشم مخاطب میآید و به همین دلیل، باید زیبا و جذاب باشد و در اندازهای مناسب انتخاب شود؛ علاوهبر اینها، کلیشهای نبودن، ارتباط با ژانرهای دلنوشته و همخوانی داشتن با محتوا و بدنهی دلنوشته از ویژگیهای یک نام خوب است. نام دلنوشتهی شما از دو بخش «لهیب» و «دل» تشکیل شده که اندازهی مناسبی را شامل میشود. لهیب به معنای «آتش زدن»، یک واژهی جدید و «دل» کلمهای عامه است؛ این یعنی بخش اول عنوان، جدید تلقی میشود و بخش دوم کلیشه دارد و در صورت امکان باید اصلاح شود، اما به هر حال میتوان گفت ترکیب این دو کلمه یک عنوان زیبا و جذاب ساختهاست، زیرا عنوان ترکیبی از یک واژهی مبهم و یک واژهی معلوم است و به خوبی میتواند توجه افراد را جلب و آنها را ترغیب به خواندن دلنوشته کند. عنوان لهیب دل برای یک دلنوشتهی عاشقانه و تراژدی ممکن است معانی و احساسات عمیقی را منتقل کند. همانطور که عرض شد، لهیب به معنای آتش و نماد شدت عواطف است که میتواند نمایانگر عشق سوزان باشد! عنوان تضاد بین عشق و درد را به تصویر میکشد؛ عشق میتواند سوزان باشد و در عین زیبایی، منجر به نابودی و درد انسان شود. همچنین وقتی مخاطب عنوان را میخواند، به خودیِ خود متوجه میشود که با یک دلنوشتهی تراژدی-عاشقانه روبهروست؛ بنابراین دلنویس در این مورد به خوبی عمل کرده است. مورد آخری که باید بررسی کنیم، ارتباط بین نام و بدنهی دلنوشته است؛ در تمام پارتها ما شاهد توصیفات و توضیحاتی دربارهی سوختن در عشق و نابودی فرد و همچنین تکرار دو جزء نام «لهیب/دل» بودیم، بنابراین دلنوشته تأییدیهی این قسمت را کسب میکند. جمعبندی این رکن👇
زیبایی و جذابیت:✔️
جدید بودن: لهیب✔️ دل✖️
همخوانی با ژانر: عاشقانه✔️ تراژدی✔️
اندازهی مناسب:✔️
همخوانی با بدنه:✔️
ژانرهای دلنوشته: ژانر یک دلنوشته به معنای نوع و سبک نگارش آن است و نشان میدهد اثر، با چه موضوعی پیش میرود و چه احساساتی را دربرمیگیرد. ژانرهای انتخابشده «عاشقانه، تراژدی» هستند که هر دو صحیح میباشند. هم ژانر عاشقانه و هم تراژدی به وضوح در محتوای دلنوشته دیده میشوند، ولی با توجه نوع جملات و پردازش شما، هنگام خواندن دلنوشته ژانر تراژدی غالبتر به نظر میرسد و عواطف با اندوه زیادی ترکیب شدهاند، بنابراین باید ترتیب برعکس شود. جمعبندی این رکن👇
صحیح بودن ژانرها✔️
ترتیب قرارگیری✖️ (تراژدی، عاشقانه)✔️
مقدمهی دلنوشته: مقدمه ۶ خط هست که اندازهی مناسبی دارد.
عشق میان من و تو بازی ناجوانمردانهای بود. پرشور و آتشین شروع شد و چه زود به خاکستر نشست. |
شروع دلنوشته با وصف عشق به عنوان یک بازی ناجوانمردانه شروع میشود که توجه مخاطب را جلب میکند. این تصویرسازی خواننده را کنجکاو میکند تا بداند این بازی چه اتفاقاتی را رقم زده و چه احساساتی در آن نهفته است، توصیف «پرشور و آتشین» و «خاکستر» نیز حس متضادی را منتقل میکند و جالب است! اما چنین آغازی برای یک دلنوشته کلیشهای به نظر میرسد و این از جذابیت آغاز به شدت میکاهد.
تو بردی و من تو را باختم و از این بازی هرکسی را سهمی رسید. سهم تو از آن، قلب من و تمام زندگیام بود که به پایت ریختم و سهم من از آن عشق، آتشی بود که پس از رفتنت به جان دلم افتاد؛ آتشی که حتی اشک چشمانم را هم یارای خاموشیاش نبود. |
بدنه به خوبی احساسات عمیق و دردناک ناشی از جدایی را منتقل میکند، ولی کلماتی نظیر آتش و عشق بسیار تکرار میشوند و همینطور بهتر است جزئیات بیشتری و تازهتری را به آن اضافه کنید، زیرا بیشتر موارد وصفشده در آن معمول هستند. دلنوشته فاقد قسمت نتیجهگیری است و به همین خاطر پایان آن ناگهانی به نظر میرسد، در این قسمت باید تمام احساسات نوشتهشده در قسمت آغاز و بدنه را به پایان برسانید، این میتواند با یک پرسش غمانگیز و پرتردید باشد یا با عبارتی تأملبرانگیز و عاشقانه. همخوانی مقدمه با عنوان و محتوای دلنوشته به خوبی حس میشود. مقدمه با ژانر تراژدی ارتباط بیشتری دارد تا با عاشقانه، زیرا بیشتر روی مضمون غم و اندوه متمرکز شدهاید، اضافه کردن عواطف دیگر مثل امیدواری، دلتنگی، یادآوری لحظات عاشقانه و... میتواند عمق بیشتری به متن بدهد. مقدمه دارای آرایهها و کلمات بسیار خلاقانهای نیست و جذابیت کافی را ندارد، هرچند آغاز و بدنهی آن نسبتاً خوب است، ولی به دلایلی از جمله تکراری بودن موضوع و بیان معمولی، کشش و کنجکاوی لازم را برای شروع دلنوشته ایجاد نمیکند و کسلکننده به نظر میرسد. جمعبندی این رکن👇
اندازه:✔️
ارتباط با عنوان:✔️
ارتباط با ژانرها: تراژدی✔️ عاشقانه✖️
ارتباط با محتوا:✔️
خلاقیت:✖️
جذابیت و کنجکاوکنندگی:✖️
نوآوری:✖️
زیبایی:✖️
انسجام: این انسجام به سه بخش تقسیم میشود که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت.
ـ اولین مورد، انسجام ادبی است؛ یعنی لحن و سبک یکسان در تمامی پارتها (مثلاً یک پارت لحن حماسی و پارت دیگر لحن تعلیمی نداشته باشد) و استفادهی متعادل از آرایهها. لحن کلی متن عاطفی و غمگین است و این لحن در تمام بخشها حفظ شده و خواننده را بهخوبی با خود همراه میکند. استفاده از آرایهها خیلی هم متعادل نیست، یکسری پارتها شامل آرایههای خوب و بعضی تهی هستند. لازم است متون را یکدست کنید.
جمعبندی این رکن👇
لحن یکسان:✔️
سبک یکسان:✔️
تعادل بین آرایههای هر پارت:✖️
- دومین مورد، انسجام محتوایی است؛ یعنی اینکه محتوا و عواطف به کار رفته در دلنوشته (طبق ژانرها) باید در کل دلنوشته یکسان باشد، مثلاً اگر ژانر عاشقانه و تراژدی است یک پارت کاملاً در مورد عشق و پارت دیگر کاملاً در مورد جدایی نباشد، بلکه یک توازن وجود داشته باشد و دلنویس به همهی ابعاد موضوع بهطور یکسان و باهم بپردازد، نه جداگانه. دلنوشته بر محور عشق و دلتنگی تمرکز دارد و عواطف ناشی از جدایی و فقدان را به تصویر میکشد، همچنین لحظات عاشقانه و حسرت و در کل احساسات مثبت و منفی گاهی در متن تکرار میشوند که به انسجام محتوای متن کمک میکنند. احساسات عاشقانه و تراژدیک هماهنگ در کنار هم قرار گرفتهاند و مخاطب بهطور همزمان با زیباییها و تلخیها روبهرو میشود. دلنوشته مرحله به مرحله پیش میرود و از یک موضوع به موضوع دیگر پرش نمیکند، هر بخش به خوبی با بخشهای دیگر مرتبط است و آنها را تکمیل میکند. جمعبندی👇
یکدستی و پرداختن به محتوا:✔️
موضوعات عاشقانه و تراژدی:✔️
توازن بین احساسات:✔️
- آخرین مورد، انسجام نگارشی است؛ یعنی تعداد خطوط پارتها باید نزدیک به هم باشند، از پنج خط الی ده خط مناسب است و پیشنهاد میشود که بیشتر از این نباشد، چون متن طولانی خستهکننده است. تعداد خطوط پارتها به یکدیگر نزدیک هستند، اما بنابر قوانین تایپ دلنوشته به حد نصاب یعنی پنج خط نرسیدهاند، بهتر است پارتها را ادغام کنید یا به تعداد خطوط آن بیفزایید.
هدف و محتوا: موضوعات مربوط به عشق، جدایی، دلتنگی و حسرت در ادبیات عاشقانه معمولاً تکراری و کلیشهای به حساب میآیند. این دلنوشته نیز به این موضوعات پرداختهاست و میتوان گفت که ایده و محتوای آن کلیشهای است. استفاده از تصاویری مانند (پرنده در قفس) و (آتش عشق) نیز از جمله تصاویری هستند که در ادبیات عاشقانه بهوفور دیده میشوند و به همین دلیل میتوان آنها را کلیشهای دانست. با این حال، در برخی جاها نحوهی بیان احساسات و تصویرسازیهای خاصی که در این دلنوشته به کار رفته، میتواند آن را کمی بهتر کند. به عنوان مثال، شخصیت دادن به خانه و آیینه و توصیف عاطفی عمیق از فضا و احساسات، به متن عمق و جذابیت میبخشد. استفاده از جملات و تصاویری که به صورت عاطفی و شخصی بیان شدهاند، احساسات را به شکلی جدید و خاص منتقل میکند. بهویژه توصیفهای خاصی مانند «خانهمان بیتو بر روی دستانم در حال جان سپردن است» و «چشمانم را ستاندن بینایی آرزوست» به نوعی نوآوری در بیان احساسات عاشقانه به شمار میآید. پردازش احساسات با استفاده از تجسم عاطفی و توصیف فضا، نشاندهندهی عمق و پیچیدگی عواطف است. بهکارگیری تصاویری مانند «پنجرهها در انتظار نشانی از تو» و «دلتنگی از در و دیوار بالا میرود» به نوعی احساسات را به محیط و فضا متصل میکند و این ارتباط میتواند به نوآوری در پردازش موضوع کمک کند، اما این موارد کافی و قابلقبول نیست، زیرا موضوعات تکراری و عامه در دلنوشته بسیار زیاد هستند. به طور کلی، درحالی که موضوعات و ایدههای اصلی این دلنوشته به طور کلی کلیشهای هستند، نحوهی پردازش و بیان احساسات به صورت جدید و عمیق میتواند آن را از سادگی دربیاورد و از دیگر نوشتهها متمایز کند. بنابراین نتیجه میگیریم که دلنویس از زوایای بسیار جدیدی به موضوع نگاه نکرده است، بلکه استفاده از تکنیکهای ادبی و چند تصویرسازی خاص، به این دلنوشته کمی عمق میبخشد. جمعبندی این رکن👇
جدید بودن ایده و محتوا: ✖️
جدید بودن پردازش: تا حدودی✔️
دیدگاه و زوایای جدید:✖️
موضوعات تکراری: عشق و جدایی/ دلتنگی و اندوه/ پرنده در قفس/ آتش عشق/ خاطرات و حسرتها / شهر بیمعنا / عشق گمشده/ آیینه و پوزخند و... که برخی با سادگی تمام بیان شدهاند و بهتر است از جنبههای دیگر به آن نگاه کنید.
دستور زبان: لحن دلنوشته ادبی است که از ابتدا تا انتهای پارتها از همین لحن استفاده شده و پرش نداشتید. اصول نگارشی تا حدودی رعایت شده.
این روزها عکس تو را از روی دیوار برداشتهام (،) زیرا هراس دارم که دیوار هم از دلتنگیات فرو بریزد.✅ #۱۲
و در کنار اینها (،) منی هستم✅ #۱۳
•نکتهی مهمی که بهتر است اصلاح کنید، این است که شما بسیار از حرف ربط «و» استفاده میکنید. جملات یا باید کوتاه باشند (جمله ساده) یا طولانی و حداکثر شامل دو فعل و سپس باید جمله را به پایان برسانید، اما شما با این حرف ربط عبارات را به هم متصل میکنید که غلط است!
افعال معمولاً انتهای جمله آمدهاند و از ضمایر درست آنها استفاده شده، ولی عباراتی هم وجود دارد که به شیوهی بلاغی نوشته شدهاند، ولی چون متن را پیچیده نمیکنند ایراد محسوب نمیشوند.
دستور ادبی: نوع دلنوشتهی شما عامیانه است، زیرا تعداد زیادی آرایه در آن استفاده نشده، به جز چند مورد انگشتشمار. دلنوشته شامل آرایههای تشبیه، تکرار، مجاز، تضاد، کنایه، استعاره میشود؛ یعنی از هر کدام شاید یک یا دو یا نهایتاً سه مورد وجود داشته باشد که باز هم بیشترشان کلیشهای هستند. کمبود آرایه در دلنوشته حس میشود و استفاده از موارد رایج ادبی، بسیار به چشم میآید و از زیبایی و جذابیت متن کم میکند؛ بنابراین لازم است آرایههای بیشتر و جدیدتری به متن اضافه شود و آرایههای کلیشهای نوآوری شوند. برای فهم بهتر شما آنها را در دو دسته، کلیشهای و جدید قرار میدهم:
الف) آرایههای کلیشهای:
۱- دنیایمان مثل رنگینکمان بود.
(رنگینکمان بهعنوان نماد شادی و زیبایی برای به تصویر کشیدن یک رابطهی عاشقانه و عالی، در دلنوشتهها متداول است)
۲- حال من حال پرندهایست در قفس.
(تشبیه پرنده به قفس نمادی برای آزادی و حبس، در ادبیات رایج است و برای بیان احساس محدودیت افسردگی به کار میرود)
۳- حال من
(در دلنوشته زیاد تکرار میشود و کلیشهای به نظر میرسد)
۴- آتش عشق
(استفاده از آتش بهعنوان نماد عشق و شور)
۵- لهیب دل
(مشابه آتش عشق است)
۶- جای شادیام را اندوه، لبخندم را بغض و خندهام را گریه گرفتهاست
(تضاد بین شادی و اندوه، بسیار کلیشهای است)
۷- بیتو تاریکی شبهایم انگار روی دور تکرار افتادهاست
(تضاد بین شب و روز یا تاریکی و روشنایی یک تکنیک رایج ادبی است)
۸- این روزها
(در متن تکرار میشود و کلیشهای به نظر میرسد)
۹- داستان شمع و پروانه
ب) آرایههای جدید:
۱- خانهمان بیتو بر دستانم درحال جان دادن است
(شخصیت دادن به خانه)
۲- آیینه به رویم پوزخند میزند
(شخصیت دادن یک عمل انسانی به آینه)
۳- چشمانم را ستاندن بینایی آرزوست که جهانم بیتو چیزی برای تماشا ندارد
(نوآوری در بیان فقدان و درد عاطفی)
۴- از در و دیوار خانهام دلتنگی بالا میرود و از گوشه گوشهی زندگیام حزن چکه میکند.
مورد آخری که باید بررسی کنیم، استفاده از کلمات فاخر یا عامه است. در دلنوشته تعداد زیادی کلمهی جدید استفاده نشده و بیشتر واژهها معمول هستند؛ در واقع واژههای تکراری نسبت به واژههای نو بسیار زیاد است. کلماتی مثل (معشوق، روزها، دیرینه، خورشید، لبخند، پرنده، آسمان، شمع، دلتنگی، خستگی، قفس و...) کلیشهای و کلماتی نظیر [نیلی، ریسمان، ضریر، رمیدن، محبس، هور، زمهریر] جدید هستند. کمبود کلماتِ تازه از جذابیت دلنوشته کاسته و متون آن را ساده و خام نشان میدهند؛ توجه داشته باشید که منظور بنده از کلمات جدید، صرفاً استفاده از مترادف آنها نیست، منظور واژههایی است که دلنویسان دیگر کمتر در دلنوشتهی خود به کار بردهاند، مثلاً از «باران» به وفور بهره گرفته میشود ولی از «باد و بوران» کمتر! یا از پاییز و بهار زیاد بهره میبرند، اما از (غنچه دادن/ شکوفه زدن) کمتر. شما باید به دنبال چنین کلماتی باشید تا دلنوشتهی خود را از دیگر دلنوشتهها متمایز کند. نکتهی دیگری هم که لازم است به شما بگویم، این است که در استفاده از آرایهها و این نوع کلمات باید تعادل را برقرار کنید، زیرا در بعضی پارتها هیچ کلمهی جدیدی و آرایهای نیست و در چند پارت دیگر چنین کلماتی را همراه آرایههای مناسب داریم. مثالش پارت ۱/۲ با پارت ۳/۴/۵ است. اگر آنها را با هم مقایسه کنید، متوجه میشوید دو پارت اول بسیار ساده (بدون آرایهی خاص و کلمهی جدید و به زبان معمولی-شبیه تعریف کردن چند خاطره از گذشته) و سه پارت بعدی کمی ادبیتر نوشته شدهاند و این یک ضعف به شمار میآید. توازن را در استفاده از این موارد رعایت کنید.
دلنویس عزیز! از مطالعهی دلنوشتهات لذت بردم. شجاعت تو در بیان صادقانهی احساسات، ارزشمند و تحسینبرانگیزه. با هر اثر جدید، فرصتی برای رشد و یادگیری بیشتر داری؛ پس از این فرصتها نهایت استفاده رو بکن. به نوشتن ادامه بده و مطمئن باش که کلماتت به دلهای زیادی خواهد نشست. قلمت ماندگار!🫂