به نام آنکه تن را نور جان داد
نقد دلنوشته: مقاومت شکننده
دلنویس: @🔗مهرانه عسکری 📎.♡ 📎
« عنوان »
عنوان یک دلنوشته باید در نگاه اول طوری باشد که خواننده هر چند کم و ناچیز به موضوع و ژانر دلنوشته پی ببرد؛ دلنوشته یک اثر ادبی است و بهتر است از انتخاب عنوانهای طولانی پرهیز شود چرا که ماندگاری در ذهن خواننده ندارند.
[مقاومت شکننده]
عنوانی میباشد که نویسنده برای دلنوشتهی تراژدی خود برگزیده است که در مرحلهی اول
یک دلنوشته با موضوعی تراژدی اجتماعی به ذهن خواننده خطور میکند؛
همچنین با توجه به ترکیب کلمات تشکیل شده میتواند بیانگر این موضوع باشد که نویسنده یا هر فرد سوم شخص دیگر از مقاومت در برابر مشکلات خسته شده است.
توجه داشته باشید که در موارد بالا تنها احتمال تلقی میشود و بیشتر مواردی که به ذهن خواننده خطور میکند حول موضوعی تراژدی اجتماعی میچرخد، نه تراژدی، اما به دلیل تقدم ژانر تراژدی به اجتماعی قابل قبول است. عنوان دلنوشته باید از ترکیب کلماتی که تشکیل شده باشد که علاوه بر تکراری نبودن، با یکدیگر ترکیب زیبایی ایجاد کرده و جذابیت داشته باشد.
کلمهی مقاومت تا حدودی کلیشه و تکراری است و در بسیاری از دلنوشتهها میتوان مشاهده کرد.
عنوان از دو بخش تشکیل شده است که چندان عنوانی جملهطور نیست و از چندین قسمت تشکیل نشده و طبیعتا جزو عنوانهای طولانی لحاظ نمیشود اما به دلیل اینکه این عنوان یا این جمله میتواند جذابیت لازم را داشته باشد، اندازه عنوان چندان مشکلی ایجاد نخواهد کرد. عنوان یک دلنوشته باید در نگاه اول طوری باشد که خواننده هرچند کم و ناچیز به موضوع و ژانر دلنوشته پی ببرد که این عنوان ماندگاری تقریبا خوبی در ذهن خواننده خواهد داشت.
کلمات انتخاب شده در عنوان نباید تکراری و کلیشه باشند و نویسنده میبایست از کلمات جدید و متنوع برای جذابیت و گیرایی بیشتر دلنوشته استفاده کند.
با توجه به اینکه عنوان دلنوشته از دو بخش تشکیل شده، و در کل احساسی که در بدنهی دلنوشته دیده میشود عنوان را توصیف میکند و در کل عنوان با محتوای دلنوشته مرتبط است. عنوان با ژانر ارتباط دارد اما باید بر اساس متن دلنوشته ژانر عاشقانه اضافه شود ولی در کل دلنویس انتخاب خوبی را در عنوان انجام داده است.
عنوان باید جامعیت دلنوشته را در بر بگیرد و با تمامی پارتها ارتباط داشته باشد.
از لحاظ بار ادبی با محتوی کلی دلنوشته ثابت و یکسان است و همچنین در انتقال احساسات، دلنویس به خوبی عمل کرده.
« ژانر »
ژانر یک دلنوشته در واقع بیانگر این موضوع است که دلنوشته در چه حیطه و سبکی نگارش شده و چه احساساتی را در بر میگیرد.
ژانرهای یک دلنوشته با یکدیگر ارتباط کامل برقرار کنند همچنین دلنویس باید در انتخاب ژانر دقت کافی به خرج دهد، ژانر یا ژانرهای انتخابی باید همگی در دلنوشته به طور یکسان و یکدست استفاده شده باشند.
برای مثال اگر نویسنده در یک پارت فقط غم و اندوه را بکار برده اما در بقیه پارتها نه نیازی نیست که ژانر تراژدی را جزو ژانرها قرار دهیم.
این دلنوشته به ترتیب دارای یک ژانر تراژدی است که با محتوای کلی دلنوشته تقریباً ارتباط دارد و به درستی انتخاب شده است اما تعداد ژانر کفایت نمیکنند و در متن دلنوشته ژانر عاشقانه به وضوح مشخص میباشد.
اگر دلنوشته بیش از یک ژانر داشته باشد باید ترتیب آن بر اساس اثر به درستی انتخاب شود که در این دلنوشته به صورت تراژدی عاشقانه است.
« مقدمه »
مقدمه سرآغاز دلنوشته است و باید چکیدهای از احساسات بکار رفته در دلنوشته باشد و مقدمه باید به گونهای باشد که تمامی احساسات و موضوعات را در بربگیرد به بیانی دیگر جامع و کامل باشد.
دلی را دادم در پی عاشقانههای آتشینت، سری را درد آوَردم در شنیدن نقها و دغدغههای به من ربط ندارت.
آسمان را زمین کردم، زمین را آسمان؛ برای رضایتی که ریشه در ندانم کاریام داشت.
همه را خط زدم زیرا فقط... .
تو همان یک نفر بودی که برایم همه است. خدا را رها، کافر کردم، تنها برای چیز پوچی که نوجوانی عشق ميخواندمش.
حسی عجولانه آمد و رفت؛ اما، ما که نه، ولی من هنوز در این زمینه نیستی ایستادهام.
غرور خاموش میسازد اعتراض دل را.
پس اعتراضی نیست فقط، کمی، کمی پاهایم از این همه ایستادن درد آمده و ناله میکند افیونم!
کلیک کنید تا گسترش یابد...مقدمه نوشته شده توسط نویسنده به شرح بالا است؛
نویسنده در این قسمت که سراغاز احساسات بیان شده توسط نویسنده است که علاقهی دلنویس به شخصی که در نوجوانیاش به او علاقه داشته را بیان میکند و دلنویسی که از این علاقه عاجز است.
مقدمه باید جامع و کامل باشد به بیانی دیگر اول و پایان حرفهای گفته شده در مقدمه مشخص باشد البته نباید مقدمه زیادی واضح و روشن باشد. اگر حرفی یا موضوعی در ابتدای مقدمه ذکر شده، دلیل آن و نتایجی که به دنبال دارد باید در سطرهای بعدی مقدمه روشن شود.
خود متن مقدمه را به سه قسمت( مقدمه + بدنه + نتیجه )
تقسیم بندی میکنیم؛ در قسمت مقدمه نویسنده میبایست مقدمهای از آنچه که اتفاق افتاده است یا مقدمهای از احساسات اتلاف شده بیان کند همچنین در قسمت مقدمه هرچه که بیان شده دلایل آن و اینکه چه احساساتی را در بر میگیرد میبایست در قسمت بدنه شرح داده شود؛
حال به بررسی قسمت مقدمه میپردازیم :
دلی را دادم در پی عاشقانههای آتشینت، سری را درد آوَردم در شنیدن نقها و دغدغههای به من ربط ندارت.
آسمان را زمین کردم، زمین را آسمان؛ برای رضایتی که ریشه در ندانم کاریام داشت.
در این قسمت دلنویس جمله بندی تقریبا مناسبی داشته. در بخش اول مقدمه، نامحدود بودن علاقهی خود به آن شخص و صد خود را گذاشتن برای او را بیان میکند.
همین مقدمه چون متنی ادبی و سرشار از احساسات است و خواننده باید با این احساسات ارتباط برقرار کنند پس باید جمله بندی به طوری باشد که خواننده در حین خواندن گیر نکند.
در ادامهی مقدمه نویسنده میبایست متنی به عنوان بدنه قرار دهد که دلایل و احساسات متن فوق را بیان کند.
همه را خط زدم زیرا فقط... .
تو همان یک نفر بودی که برایم همه است. خدا را رها، کافر کردم، تنها برای چیز پوچی که نوجوانی عشق ميخواندمش.
در این قسمت نویسنده طبق انتظار به ادامهی بخش اول میپردازد و در این بخش، باز هم به ادامهی توضیح کارهایی که برای آن شخص انجام داده را بیان میکند و در قسمت اخر که به عنوان نتیجهگیری تلقی میشود نویسنده میبایست نتایج و یا دلایل آن احساسات خود و حال و روز زندگیاش را بیان کند.
حسی عجولانه آمد و رفت؛ اما، ما که نه، ولی من هنوز در این زمینه نیستی ایستادهام.
غرور خاموش میسازد اعتراض دل را.
پس اعتراضی نیست فقط، کمی، کمی پاهایم از این همه ایستادن درد آمده و ناله میکند افیونم!
در بخش پایانی مقدمه با اینکه چند جمله بیش نیست اما نشان میدهد دلنویس هماکنون از این عشق خود نسبت به معشوقهاش مطمئن است ولی میداند که اعتراض به این موضوع بیفایده است.
این متن به عنوان نتیجهگیریِ مقدمه تا حدودی مناسب است و ارتباط زیادی با بدنه ارتباط داشت.
مقدمه در قدم اول باید با عنوان و ژانر تطابق داشته باشد.
اندازه مقدمه باید از اندازه مطلوبی برخوردار باشد تا خواننده از خواندن آن خسته نشود.
اندازه پیشنهادی برای مقدمه بین ۵ تا ۱۰ خط میباشد که دلنوشته مقدمهای حدود ۱۰ خط دارد که تعداد آن مناسب است و نیازی نیست که دلنویس اندازهی مقدمه را افزایش دهد.
تاکید بر مقدمهی یک دلنوشته بسیار مهم است زیرا مقدمه باعث میشود ارتباط گرفتن خواننده با دلنوشته بیشتر شود.
« انسجام »
بین پارتهای یک دلنوشته ادبی میبایست انسجام کاملا برقرار باشد.
انسجام از ۳ لحاظ ادبی، نگارشی و محتوایی بررسی خواهد شد
انسجام ادبی: منظور از انسجام ادبی رعایت لحن دلنوشته و عدم پرش لحن است.
دلنوشته یک اثر ادبی است، بهتر است لحن تمامی پارتها ادبی باشد زیرا خواننده با لحن ادبی بهتر میتواند احساسات را دریافت کند و به ژرف معنی و مفهوم دلنوشته پی ببرد و در این دلنوشته این موضوع به خوبی رعایت شده و انسجام ادبی از ابتدای تا انتهای پارتها رعایت شده و سبک و لحن متون ثابت و یکسان است.
استفاده از آرایه در اکثر پارتها دیده نمیشود و بسیاری از پارتها فاقد آرایه هستند ولی دلنوشته توازن کافی را دارد.
دو جملهی مبهم در دلنوشته وجود دارد که به شرح زیر هستند:
خدا را رها، کافر کردم،
حتماً بده من هستم
هدف دلنویس از جملهها مشخص نیست و باید ویرایش شوند
انسجام نگارشی: انسجام نگارشی باید به گونهای باشد که نویسنده در یک پارت ۳ خط قرار ندهد و در پارت بعدی ۶ یا ۷ خط.
حجم پارتها هیچ تاکیدی نیست که شبیه به هم باشند اما باید حجم مشابه و نزدیک به همی داشته باشند که اندازه پارتها یکسان نبوده و حدود هفت الی یازده خط متفاوت است.
اندازهی پارتها باهم هماهنگ نیست. دلنویس عزیز از انسجام نگارشی تا حد زیادی پیروی کرده و تنها یک مشکل وجود داشت:
آمد و رفت؛ اما✖
آمد و رفت، اما✔
دل میبخشد؛ اما،✖
دل میبخشد، اما،✔
خندیدم...؛ به نظرم✖
خندیدم... ؛ به نظرم✔
سهتارم؛ اما،✖
سهتارم، اما،✔
خوشایندی میکنم؛ ولی✖
خوشایندی میکنم، ولی✔
میخواستمت؛ اما،✖
میخواستمت، اما،✔
رابطهمان نداشت؛ اما✖
رابطهمان نداشت، اما✔
میسازند؛ اما،✖
میسازند، اما،✔
نیست؛ اما، معذرت✖
نیست، اما، معذرت✔
کافی نیست؛ اما✖
کافی نیست، اما✔
دوستت دارم. و منتظر✖
دوستت دارم و منتظر✔
ندارند؛ اما،✖
ندارند، اما،✔
میکشم؛ اما✖
میکشم، اما✔
توصیفت کنم..، روح✖
توصیفت کنم... ، روح✔
درست است؛ اما✖
درست است، اما✔
در دلنوشته املای صحیح واژگان به کار گرفته شده بود و تنها چند مشکل وجود داشت:
ربط ندارت.✖
ربط نداردت.✔
گردنت بیاندازم؟✖
گردنت بیاندازم؟✔
رعایت اصول نگارشی در زیبایی و ظاهر متن تاثیر بسیاری دارد
همچنین خوانش و انتقال مفهوم و احساسات را برای خواننده راحت میکند همچنین حفظ نیم فاصلهها رعایت شدهاند و تنها چند ایراد وجود داشت:
شرمآور ترین چیز✖
شرمآورترین چیز✔
هر چیز واجبتر✖
هرچیز واجبتر✔
خنده دار✖
خندهدار✔
یهو همه چیز✖
یهو همهچیز✔
هر کدام جاندلم✖
هرکدام جاندلم✔
شب پر ستارهی✖
شب پرستارهی✔
تو رو بی دلیل✖
تو رو بیدلیل✔
هر دفعه یکچیزی✖
هردفعه یکچیزی✔
هیچ چیز کم✖
هیچچیز کم✔
تکه تکههای✖
تکهتکههای✔
همه جا گفتن✖
همهجا گفتن✔
هیچ چیز نداری.✖
هیچچیز نداری.✔
علائم نگارشی مثل نقطهویرگول در دلنوشته زیاد به کار رفته شده.
انسجام محتوایی: همچنین در انسجام محتوایی باید موضوع و احساسات بکار رفته در تمامی پارتها یکسان و مشابه باشد که پارتهای دلنوشته حول یک محور و موضوعی خاص میچرخند و پرش موضوعی ندارند با ژانر دلنوشته مرتبط است.
« هدف »
هدف و ایده انتخابی نویسنده باید جدید و دور از کلیشه باشد
اما اگر مانند بسیاری از دلنوشتهها هدف اصلی کلیشهای بود نویسنده حتما باید با مواردی که باعث زیبایی دلنوشته میشوند همراه با قلم نويسنده این کلیشگی دور شود. مشخص است که هدف دلنوشته تقریبا تکراری و کلیشه است
اما چیزی که باعث صرف نظر کردن از این موضوع شده پردازش کافی و تقریبا عمیق نویسنده است که خواننده را سعی دارد به ژرف موضوع ببرد در غیر این صورت استفاده از کلمات و ترکیبهای جذاب در حد متوسط قرار داشت.
همانطور که گفته شد این دلنوشته یک موضوعی را بیان کرده که کلیشهای است اما دلنویس با قلم خود از کلیشهای بودن آن کاسته و به زیبایی دلنوشته را به پایان رسانده. هدف دلنوشته قدرت جذب نسبتا خوبی دارد و منظور نویسنده را به خواننده منتقل میکند.
« دستور زبانی »
همانطور که در بالا هم اشاره کردیم
دلنوشته یک اثر ادبی است و بهتر است که به لحن ادبی نگارش شود زیرا باعث زیبایی هرچه بیشتر متن میشود و در انتقال احساسات کمک میکند که لحن این دلنوشته ادبی است و در طول تمام پارتها یکسان بوده است اما دلنویس میتواند از لحن عامیانه استفاده کند و یا لحن ادبی و عامیانه را با هم استفاده کند ولی در این حالت دلنویس باید با قلم خود در لحن دلنوشته توازن برقرار کند.
قسمت بعدی در این رکن مورد بررسی قرار میگیرد ساختمان دلنوشته است.
نویسنده گاهی میتواند برای زیبایی بیشتر دلنوشته خود جای ارکان جمله را جابه جا کند(جابهجایی فاعل و مفعول)
اما این جابهجایی نباید به صورتی باشد که ساختمان جمله بهم بریزد و خواننده متوجه منظور نشود نمونهای از این جابهجاییها به شرح زیر است:
غرور خاموش میسازد اعتراض دل را.
به فراموشی میسپارد دلخوریهای صغیر و کبیرش را.
در این دلنوشته به طور حدودی ارکان جمله سر جای خودشان قرار گرفته و فعلها مدام ماضی و مضارع نمیشدند و دلنویس شیوه عادی جمله را در پیش گرفته بود.
همانطور که گفته شده این مورد سبب زیبایی بیشتر متن میشود و باعث میشود متن بیشتر شکل ادبی را به خود بگیرد.
تمام ضمایر با افعال خودشان به کار گرفته شده بودند.
با به کارگیری کلمات مناسب در جملات، به زیباتر شدن دلنوشته بسیار کمک کرده بود.
« دستور ادبی »
استفاده از آرایههای ادبی و کلمات جدید متنوع در یک دلنوشته کاملا اجباری هستند.
این آرایههای ادبی هستند که یک متن ساده را تبدیل به متن ادبی میکنند. هرچه بیشتر از آرایههای ادبی در دلنوشته استفاده شود بهتر و زیباتر خواهد بود.
نویسنده باید سعی کند از آرایههای متنوعی بهره بگیرد و میزان استفاده را بالا ببرد نه اینکه در کل دلنوشته شاید یک یا دو آرایهی تکراری استفاده شود.
در دلنوشته هر چه تعداد آرایههای ادبی بیشتر باشد دلنوشتهی زیباتری خواهیم داشت.
از آنجا لحن دلنوشته ادبی است، دلنویس میتوانست از آرایههای بیشتر و متنوع تری بهره ببرد.
در دلنوشته از آرایهیهای
تشخیص: غرور خاموش میسازد اعتراض دل را.
تشبیه: سایهبان زندگیام
و...استفاده شده بود.
استفاده از کلمات جدید و متنوع به دلنوشته روح تازهای میبخشند و باعث زینت دلنوشته میشوند؛
اما این کلمات نباید طوری گنگ و عجیب باشند که خواننده برای فهمیدن معنای آن چندین لغتنامه را زیر و رو کند!
دلنوشته به سبک ادبی نوشته شده بود و از کلمهی ثقیل و پیچیده در آن استفاده نشده بود و مخاطب برای درک دلنوشته دچار مشکل نمیشود هرچند که کلمات تکراری در دلنوشته مشاهده میشود.