(نقد دلنوشته وهم)
نویسنده:
@-Kiana.T-
منتقد :
@شهرزاد قصه گو
عنوان :
عنوان یک دلنوشته باید در نگاه اول گونهای باشد که خواننده هر چند کم و ناچیز به موضوع و ژانر دلنوشته پی ببرد؛ دلنوشته یک اثر ادبی است و بهتر است از انتخاب عنوانهای طولانی پرهیز شود چرا که ماندگاری در ذهن خواننده ندارند.
عنوان دلنوشته وهم است. به معنای خیال و گمان و ظن و حتی ترس و وحشت.
وقتی واژه وهم را میشنویم میدانیم که نوشتهها قرار است درکنار هم مرموزانه پیش بروند، با سردرگمی و حتی خوف. انتخاب واژه وهم بدین معناست که ما با دلنوشتهای سراسر خیال روبرو هستیم. باید عنوان انتخابی به گونهای با مخاطب انس بگیرد که خواننده در قدم اول که با عنوان روبرو میشود جذب دلنوشته شود.
ترغیب کردن خواننده و مخاطب به ادامه دلنوشته مبحث مهمی است. در این دلنوشته شخصی که تازه شروع به خوانش آن میکند تا حدودی جذب میشود تا بداند آنچهکه درمورد وهم نوشته شده ممکن است چه چیزی باشد و حس کنجکاوی را در ذهن خواننده ایجاد میکند.
بالاتر اشاره به معانی عنوان انتخابی کرده و متوجه شدیم معانی بسیار زیادی دارد.(وهم) به تنهایی کلیتی از تمامی معانی خود را دارا است اما اینجا مخاطب شاید دچار اشتباه و سردرگمی شود که کدام معانی این کلمه قرار است در مورد آن بازگو شود. ( پس به عنوان پیشنهاد منتقد: بهتر است که در کنار کلمه وهم، یه کلمهی صحیح و درست و مناسب برای ترکیب انتخاب شود تا شک و شبههها درمورد عنوان برطرف شود)
مرتبط بودن عنوان با متون دلنوشته بحث مهمی است. یعنی اکنون که عنوان انتخابی وهم است پس باید ادامهی متون هم همراه و همرده و هموزن آن باشد. موضوعات بقیه پارتها حولمحور همان خیال و هراس از موضوعی یا کسی. انتظار میرود وقتی عنوان وهم بهکار رفته پس علاوه بر حدس و گمان که معنی و مترادف آن است، به انتقال احساس صحیح به مخاطب هم مهارت کامل داشته باشد.
دلنوشته یک اثر ادبی است. بهتر است از عناوین ادبی استفاده شود و عنوانی که استفاده شده، کلمهای با وزن ساده است. درست است که به گوش کمتر شنیدنیاست اما باز هم احساس آشنا بودن را پس از مدتی دریافت خواهیم کرد.
ارتباط عنوان با ژانر(تراژدی و عاشقانه) در دلنوشته به نسبت رعایت شده. افسوس و خاطرههای از دست رفته با معشوق با ژانر همخوانی دارد. از توهمات و خیالاتی سخن میگوید که پس از رفتن یار در ذهن نویسنده شکل گرفته است.
عنوان باید اندازهی استاندارد داشته باشد و همچنین از تکراری بودن کلمات پرهیز شود که عنوان انتخابی، تکبخشی است و اندازه مناسبی دارد.
عنوان باید جامعیت دلنوشته را در بر بگیرد و با تمامی پارتها ارتباط داشته باشد. محتوای پارتها اکثرا حول محور خیال و مرور گذشته میچرخد و وهم نبودن و بودن یار را به تصویر میکشد .در کل عنوان انتخابی، میشود گفت مورد مناسبی است.
ژانر :
یک دلنوشته در واقع بیانگر این موضوع است که دلنوشته در چه حیطه و سبکی نگارش شده و چه احساساتی را در بر میگیرد. ژانرهای یک دلنوشته با یکدیگر ارتباط کامل داشته باشند. همچنین دلنویس باید در انتخاب ژانر دقت کافی به خرج دهد. ژانر یا ژانرهای انتخابی باید همگی در دلنوشته به طور یکسان و یکدست استفاده شده باشند. برای مثال اگر دلنویس در چند پارت غم و ناراحتی را محتوای آن قرار داد و در دیگر پارتها خبری از غم و محتوای مرتبط با آن نبود، نویسنده میبایست ارتباط بین این متون و پارتها را رعایت و اصلاح مورد نظر را انجام دهد.
ژانری که نویسنده انتخاب نموده (تراژدی و عاشقانه) است که بهدور از محتوای کلی نیست.
ژانر انتخابی به مخاطب نشان میدهد که دلنوشته در رکاب خیال و مرور خاطرات گذشته میچرخد و حسرتهایی که پشت تمام کلمهها مانده.
ترتیب ژانرها مهم میباشد( به ترتیب ژانر اول: تراژدی و دوم عاشقانه)
مقدمه :
سرآغاز دلنوشته است و باید چکیدهای از احساسات بکار رفته در دلنوشته باشد و مقدمه باید به گونهای باشد که تمامی احساسات و موضوعات را در بربگیرد به بیانی دیگر جامع و کامل باشد.
مقدمه باید جامع و کامل باشد به بیانی دیگر اول و پایان حرفهای گفته شده در مقدمه مشخص باشد البته نباید مقدمه زیادی واضح و روشن باشد. اگر حرفی یا موضوعی در ابتدای مقدمه ذکر شده، دلیل آن و نتایجی که به دنبال دارد باید در سطرهای بعدی مقدمه روشن شود.
حال اندازه مقدمه صرفاً در جهت یک مقدمهی ابتداییطور خوب است اما اصولی در نظر بگیریم باید 3بخش مقدمه+بدنه+نتیجه را دارا باشد.
مقدمه باید طوری باشد که هنگام خوانش آن، مخاطب جذب شود و مشتاقانه ادامه دهد. این جذابیت مقدمه همراه با اثربخشی فوق العاده و عکس العمل نسبتا عالیِ مخاطب، بسیار رد روند ادامه نوشته کمک بسزایی میکند.
اگر بخواهیم برای قسمت مقدمه جمله مورد نظر را انتخاب کنیم باید نه شفاف باشد که کل مقدمه را به صورت یکجا متوجه بشویم نه بسیار رمزالود.
(تو همیشه کنار من نبودی ولی من به همان بودنهای کم تو هم راضی بودم)
همانطور که گفتیم در بخش اول باید آنقدر جذاب باشد که مخاطب را به ادامهی آن ترقیب کند. انگیزه برای خوانش ادامهی آن در این قسمت باید شکوفا و نشان داده شود. متن انتخابی بهتراست که تغییر کند .این متن به مراتب در زمان خوانش کسلکننده است. متنی که از جذابیت لازمی برخوردار نیست.
بخش مقدمه در دلنوشته بسیار مهم است، زیرا مقدمه نقش کلیدی در جذب خواننده و معرفی موضوع دلنوشته دارد منتاها این مقدمه به قدر کافی برای مخاطب جذابیت ندارد.
مقدمه باید خواننده را به خوانش بقیهی متون دعوت کند ولی این متن صرفا یک متن عادی و عاری از احساسات و کلمات زیبا و پرمعناست. ترجیحا متونی پرمفهوم انتخاب کرده و اصلاحات لازم را انجام دهید.
احساساتِ نهفته در کلمات باید در حین خوانش هویدا شوند که این متن رعایت لازم را نداشته.
با خوانش هر جمله باید احساسات مناسبی به مخاطب القا شود تا بتواند درک درستی از مطلب داشته باشد.
متن انتخابی بعدی، بدنه است. متنی که حول محور دلایل و احساسات فوق ذکر را بیان کند و متن اخر هم نتیجه است که متنی جامع و کامل و بسته بندی شده ازهمهی قسمتهای مقدمه می باشد.
(چقدر زود تمام شد! با رفتن تو فقط وهم بودنت همراه من است...)
قسمت بدنه به مراتب کمی بهتر از مقدمه است اما همچنان عاری از کلمات زیبا و گیرا است.
برای درک بهتر، برای جذب مخاطب، برای اثربخشی بالاتر و برای زیباتر شدنِ مقدمه حتما تمام اصول نوشتاری و محتوایی باید رعایت شود. برای نویسنده پیشنهاد میشود حتما جملاتی که دارای وزن و مفهوم بهتر و زیباتری دارند استفاده کند، (جملاتی که دارای آرایه هستند.)
درمورد متن سوم که محتوا فوق باید کلیتی و جامعیتی خوانا و روان و قابل درکی برای خواننده باشد.
(وهم بودنت چقدر زیباست، من وهم بودنت را به بودن واقعیت در کنار خودم ترجیح دادم)
جملهای که تا حدودی مناسب است. تفسیر زیبایی که یک عشق آنقدر دردناک بود که بودنش هم برایش سخت است پس چه بهتر که نباشد و در خیال خودش اورا تصور کند.تصوری که شاید رویایی به نظر برسد.
بازهم حتی میشود زیباتر بیان کرد احساساتی که از دل سوخته بیرون میآید.
توانسته یک نتیجه کلی را نشان دهد که آری آخر این داستان این بوده و بس.
اندازه پیشنهادی برای مقدمه بین پنج تا ده خط است که حدودا پنج خط را شامل شده و قابل پذیرش است.
انسجام:
انسجام بین پارتهای ادبی باید کاملا برقرار باشد. که از سه لحاظ آنهارا برسی میکنیم:
انسجام ادبی:
باید لحن و سبک نوشته در تمامی پارتها یکسان باشد. یعنی یک پارت اگر دارای آرایههای ادبی و محتوای ادبی است در مقابل پارتهای بعدی عاری از هیچ آرایهی ادبی نباشد.
رعایت اصول در همه پارتها به طور یکسان به زیباتر شدن نوشته کمک میکند.
دلنوشته یک اثر ادبی است، بهتر است لحن تمامی پارتها ادبی باشد زیرا خواننده با لحن ادبی بهتر میتواند احساسات را دریافت کند و به ژرف معنی و مفهوم دلنوشته پی ببرد.
با اینکه به صورت ادبی نوشته شده ولی شاهد برخی کلمات که ساز ادبی آنها رعایت نشده هستیم:
داشتیم🚫 داشتهایم✅
(کلمه دوم ادبی است و تمام افعال باید به همین صورت پیش بروند.)
دوست داشتی🚫دوست میداشتی✅
تویی🚫تو هستی✅
نویسنده بهتر است یکبار دیگر این موارد را مرور کند و اصلاحات لازم را انجام دهد.
درست است که وهم عنوان این دلنوشته است اما باز هم استفاده مکرر و تکرار بیاندازه از این کلمه جذابیت آن را کم میکند.
برای برطرف کردن این مورد بهتر است که کلمات مترادف و هممعنی وهم را به کار برد.
انسجام نگارشی:
به منظور رعایت اندازه پارتها و خطوط هر قسمت میباشد.
مثلا نویسنده در یک پارت ۳ خط قرار ندهد و در پارت بعدی ۷یا ۸خط.
حجم پارتها هیچ تاکیدی نیست که شبیه به هم باشند اما باید حجم مشابه و نزدیک به همی داشته باشند.
پرش خطوط و و ناهماهنگی پارتهای پایانی نسبت به پارتهای ابتدایی دیده میشود.
انسجام بین خطوط رعایت نشده است. پارتهای پایانی اختلاف نسبتا زیادی دارند و باید به پارتهای دیگری تقسیم بندی شوند.
همچنین در دلنوشته املای صحیح واژگان باید رعایت شود.
املای کلمات از لحاظ ادبی درست اجرا شده بجز یک مورد: (نیمفاصله)
بحث نیم فاصله مبحثی بهشدت مهم است و باید رعایت شود.
نویسنده هرچقدر هم زیبا بنویسد و متن آن تاثیرگذار باشد، بازهم اگر این مورد را رعایت نکند فایدهای چندان نخواهد داشت.
نویسنده بهتر است یکبار دیگر املای نیم فاصله را در دلنوشته خود تصحیح کند.
بهتر است کمتر از نشانهی ویرگول عملا در جایی که نیاز نیست استفاده کند.
تو همیشهی، همیشه کنار من نبودی🚫
(احتیاج به ویرگول در این جمله نبود)
وهم بودنت چقدر زیباست، من وهم بودنت را ...🚫
(بجای ویرگول باید از علامت نقطه به معنای پایان این جمله استفاده کند.)
وهم تو همیشه همراه من است و هیچ موقع از من جدا نمیشود!🚫
( نیازی به استفاده از علامت تعجب در این جمله نبود)
و...
انسجام محتوایی:
پارتها از لحاظ محتوا باید با یکدیگر مرتبط باشند و احساسات بهکار رفته در تمامی پارتها یکسان باشد.
محتوای تمام پارتها همانطور که گفته شد از خیال آن آدمیست که اکنون دیگر نیست.
بودنش فقط و فقط در خیالش احساس میشود.
پرش محتوا بین پارتها دیده نمیشود.
اکثر پارتها محتوای یکسان و شبیه به هم داشتند.
احساسات به کار رفته در تمامی پارتها عیان است اما بهتر میبود اگر با آرایههای بیشتر نوشته میشد.
ساده نویسی تا حدی لازم است ولی نه آنقدر که از حدش بگذرد.
یک رکنی که جذابیت دلنوشته را زیاد میکند همین آرایههای ادبی هستند.
دلنوشته عاری از آرایه ادبی است.
تنها تشبیه دیده میشود آن هم بسیار کم.
عاشق چشمهای کال تو شدم(تشبیه)
وهم چشمانت دست از سر من برنمیدارد(کنایه )
کلمات عاجزند از نوشتن زیباییهایت(اغراق_تشخیص)
بازهم به همین مقدار نباید برای دلنوشتههایی که بار ادبی دارند راضی شد.
تلاش بیشتری برای ادبی نوشتن و به کار بردن آرایهها باید به کار گرفت.
هدف و ایده:
هدفی که نویسنده انتخاب کرده است باید نواورانه و دور از کلیشه باشد.
کلیشهای بودن باعث کم شدن جذابیت آن میشود.
حال اگر کلیشه را کنار بگذاریم و صرف نظر کنیم از آن، حداقل باید آنقدر قلم نویسنده زیبا و مانا باشد که مخاطب را بهدور از کلیشه بودن متن جذب کند و مشتاق کند که ادامه دلنوشته چه بسا زیباتر هم میشود.
همه چیز به قلم نویسنده و مهارت نوشتاری آن بستگی دارد.
حال نویسنده موضوعی کلیشهای را انتخاب نموده. دور از ذهنها نیست که چه دردی دارد تنهایی و دوراز عشقی که سرانجامی ندارد و نخواهد داشت.
این موضوع چه بسیار در دنوشتههای متعدد استفاده شده و عنوان کلیشهترین موضوع را به خود اختصاص داده.
همانطور که گفته شد نویسنده به زبان ساده اکثر متون خود را نوشته و آرایه ادبی کمتر به چشم میخورد. ضعف کلیشهای بودن موضوع را همین مورد اصولی برطرف میکرد اما چندان موفق نبوده است.
اما نویسنده توانسته منظور خود و دلنوشته خود را به مخاطب برساند که فراق عشق، خیالی را در سر میپروراند که بسیار غمانگیز و سخت است.
دستور زبانی :
همانطور که در بالا هم اشاره کردیم
دلنوشته یک اثر ادبی است و بهتر است که به لحن ادبی نوشته شود زیرا تاثیر زیبایی آن بیشتر است .
میتواند صراحتا در انتقال احساسات نویسنده به مخاطب کمک کند و اینجاست که مهارت نوشتاری نویسنده مشخص میشود.
لحن این دلنوشته ادبی است مگر اینکه برخی افعالی که اشتباه نوشته شده است را ندید بگیریم که این امری ناممکن است.
یکسان بوده است.
از کنار این موارد که گذر کنیم به ساختمان دلنوشته میرسیم.
اینجا میپردازیم به اینکه نویسنده گاهی میتواند برای زیبایی بیشتر دلنوشته خود جای ارکان جمله را جابه جا کند(جابهجایی فاعل و مفعول)
اما این جابهجایی نباید به صورتی باشد که ساختمان جمله بهم بریزد و خواننده متوجه منظور نشود.
متون حتی بعد از جابهجایی هم باید خوانا و قابل فهم باشند و زیبایی خود را حفظ کنند.
در این دلنوشته به طور کلی ارکان جمله سر جای خودشان قرار گرفته و دلنویس شیوه عادی جمله را در پیش گرفته بود و فعلها سرجای خود در انتهای جملات قرار گرفته است.
دستور ادبی:
استفاده از آرایههای ادبی و کلمات جدید متنوع در یک دلنوشته کاملا اجباری هستند.
این آرایههای ادبی هستند که یک متن ساده را تبدیل به متن ادبی و تاثیرگذار و جذاب میکنند. هرچه بیشتر از آرایههای ادبی در دلنوشته استفاده شود بهتر و زیباتر خواهد بود.
نویسنده باید سعی کند از آرایههای متنوعی بهره بگیرد و میزان استفاده را بالا ببرد نه اینکه در کل دلنوشته شاید یک یا دو آرایهی تکراری استفاده شود .
عدم رعایت این موضوع باعث کسل شدن خواننده م مخاطب در حال خواندن شود.
این موضوع رعایت نشده بود و ما شاهد تکرار کمی از آرایه تشبیه بودیم و سختی و به ندرت میشود آرایهای پیدا کرد که به اثربخشی دلنوشته بر روی مخاطب کمک کرده باشد.
گاهی هم در برخی متون و دلنوشتهها آرایه تشبیه هم به دلیل تکراری بودن چندان به چشم مخاطب جذاب نیست و حتی ممکن است که مخاطب متوجه آنها نشود.
در دلنوشته هر چه تعداد آرایههای ادبی بیشتر باشد دلنوشتهی زیباتری خواهیم داشت.
از آنجا لحن دلنوشته ادبی است، دلنویساستفاده از آرایههای ادبی و کلمات جدید متنوع در یک دلنوشته کاملا اجباری هستند.
این آرایههای ادبی هستند که یک متن ساده را تبدیل به متن ادبی میکنند. هرچه بیشتر از آرایههای ادبی در دلنوشته استفاده شود بهتر و زیباتر خواهد بود.
نویسنده باید سعی کند از آرایههای متنوعی بهره بگیرد و میزان استفاده را بالا ببرد نه اینکه در کل دلنوشته شاید یک یا دو آرایهی تکراری استفاده شود که این موضوع رعایت نشده بود و همین آرایهها هم به دلیل تکراری بودن چندان به چشم مخاطب جذاب نیست و حتی ممکن است که مخاطب متوجه آنها نشود. آرایههای به کار رفته در دلنوشته دارای کلیشه بودند همانطور که گفته شد.
در دلنوشته هر چه تعداد آرایههای ادبی بیشتر باشد دلنوشتهی زیباتری خواهیم داشت.
لحن دلنوشته ادبی بوده و ما باید شاهد ارایههای بیشتری میبودیم که نویسنده این مورد را متاسفانه به درستی انجام نداده است.
فقط شاهد چند آرایهی تشبیه بودیم.
استفاده از کلمات جدید و متنوع به دلنوشته روح تازهای میبخشند و باعث زینت و جذابیت دلنوشته میشوند؛
اما این کلمات نباید طوری گنگ و عجیب باشند که خواننده برای فهمیدن معنای آن چندین لغتنامه را زیر و رو کند!
سبک دلنوشته ادبی بوده ولی شاهد کلمههای سخت و پرمفهوم و معنا نبودیم مگر به ندرت چند کلمه که آنهم به دلیل کم بودن به چشم نمیخورد. در کل دلنوشته از کلمهها و جملات کلیشهای و روزانه تشکیل شده بود و چه بهتر اگر با یک ویرایش، به این کلمات و جملات ساده، زیبایی و زینت ببخشید.
موفق و پیروز
نقد منتقد صرفا برای بهبود قلم میباشد.هیچگونه اهانت و نمرهدهی معنایی نخواهد داشت