عنوان دلنوشته:
عنوان یک دلنوشته باید در نگاه اول طوری باشد که خواننده هرچند کم و ناچیز به موضوع و ژانر دلنوشته پی ببرد. در نگاه اول آنچه از عنوان دلنوشته (پروانگی) میتوان برداشت کرد دلنوشتهای عاشقانه است. یک واژه ساده به معنای مانند پروانه بودن که میتواند به عاشقانههایی بپردازد که همچون عاشقانههای پروانه به دور چراغ روشن است. و در نگاه بعد میتوان به تراژدی رسید. تراژدی سوختن عاشق بر اثر توجه بیش از حد به گرد روشنایی معشوق حیلهگر و بیوفا. و یا شاید اشاره به ژانر اجتماعی داشته باشد و با استفاده از تمثیل پروانه، امید به رشد و بالندگی را بیان کند.
عنوان دلنوشته باید از ترکیب کلماتی تشکیل شده باشد که علاوه بر تکراری نبودن، با یکدیگر ترکیب زیبایی ایجاد کرده و جذابیت کافی را داشته باشد. عنوان دلنوشته از یک واژه پروانگی تشکیل شده است. واژهای که کلیشه چندانی ندارد اما جذابیتی در حد معمولی دارد.
همچنین از آنجا که دلنوشته یک اثر ادبیست بهتر و مناسبتر این است که عنوانی کوتاه و مناسب برای دلنوشته انتخاب شود چرا که در ذهن خواننده ماندگارتر است. عنوان اندازه مناسبی دارد و با ژانر تراژدی ارتباط خوبی دارد. همچنین عنوان با محتوای دلنوشته و مقدمه هم ارتباط مناسبی دارد.
ژانر:
ژانر یک دلنوشته در واقع بیانگر این موضوع است که دلنوشته در چه حیطه و سبکی نگارش شده و چه احساساتی را در بر میگیرد. ژانر انتخابی نویسنده تراژدی است. ژانر تراژدی را میتوان در اکثر پارتهای دلنوشته مشاهده کرد اما ژانری که بیشتر از تراژدی به چشم میآید ژانر اجتماعیست. امیدبخشی، تشویق به تلاش برای رهایی از پیلههای وجودی، بالندگی و رشد و ... در ژانر اجتماعی قرار میگیرند. ژانر تراژدی را میتوان به عنوان ژانر دوم پذیرفت.
مقدمه:
مقدمه سرآغاز دلنوشته است و باید چکیدهای از احساسات به کار رفته در دلنوشته باشد. همچنین مقدمه باید جامع و کامل باشد، به بیانی دیگر اول و پایان حرفهای گفته شده در مقدمه مشخص باشد. مقدمه توسط خود نویسنده نوشته شده است و نویسنده با انتخاب جملات زیبا، تاثیرگذار و ادبی خود جذابیت خوبی به آن داده است.
مقدمه دلنوشتهای با ژانر تراژدی این توقع را در خواننده برمیانگیزد که با موضوعی که درد و غم انسان را نشان میدهد روبهرو شود. این امر به خوبی در مقدمه مشاهده میشود. نویسنده در شروع مقدمه از سختیهای زندگی صحبت میکند که باعث خستگی و دلآزردگی انسان میشود.
"گاهی چنان در تنگنای زندگی فرو خوردهای که خستگی را در سلولهای بدنت احساس میکنی."
این بخش به عنوان مقدمه دلنوشته آغاز نسبتا خوبی به شمار میآید؛ جملهای هرچند ساده اما برانگیزاننده احساسات تلخ ناشی از سختیهای روزگار که میتواند برای خواننده جذاب باشد.
در قسمت بعد، یعنی بدنه مقدمه نویسنده از مصلحت پنهان در سختیها میگوید و بعد تلاش کردن.
"برای پروانه شدن گاهی لازم است آگاه شوی از آنچه تو نمیدانی و نمیخواهی بدانی؛ در واقعِ ترسیدنِ تو را از دانستن منع میکند. گاهی زمان آن را مشخص نمیکند."
نویسنده در بدنه مقدمه بیان میکند این تلخیها و خستگیهای ناشی از آن برای رشد کردن انسان است که نویسنده آن را به پروانگی تشبیه میکند؛ مانند پروانهای که سختی روزها در پیله ماندن را برای پروانه شدن و پرواز کردن تحمل میکند. تشبیهی زیبا و جذاب اتفاق افتاده است. تلنگر نویسنده به مخاطب به زیبایی و هوشمندانه است و میتواند احساسات خواننده را به خوبی برانگیزد؛ حس امید به آینده.
در ادامه و در بخش انتهایی مقدمه دوباره شاهد جملهای امید دهنده هستیم.
"بلند شو و پیلهات را بگشا! زیرا پروانگی میتواند قوتِ زندگی تو باشد."
امید دادن نویسنده به پایان سختیها با این جمله به پایان میرسد. جملهای که به همان تشبیه پروانه ختم میشود. اینکه برای بیرون آمدن از پیله پروان بودن لازم است و تلاش برای بیرون آمدن از پیلهای که روشنایی و پرواز را به ارمغان میآورد.
به طور کلی میتوان گفت مقدمه اگرچه کاملا تراژدی نیست با این حال میتواند تا حد زیادی برای خواننده جذاب باشد.
اندازه مقدمه متناسب و در حد استاندارد یعنی سه تا ده خط است.
انسجام:
بین پارتهای یک دلنوشته ادبی میبایست انسجام برقرار باشد. انسجام از لحاظ ادبی، نگارشی و محتوایی بررسی خواهد شد.
انسجام ادبی
انسجام ادبی در همه پارتها دیده میشود، لحن در همه آنها ادبیست و در دلنوشتهها شاهد پرش لحن نیستیم.
همچنین نویسنده از آرایههای تشخیص و تشبیه استفاده کرده است.
انسجام نگارشی
رعایت اصول نگارشی در زیبایی و ظاهر متن تاثیر بسیاری دارد. علائم نگارشی کم و بیش رعایت شدهاند اما در برخی جملهها علامتها درست و بهجا گذاشته نشدهاند. فاصلهها و نیم فاصلهها رعایت شدهاند و اشتباهات املایی و تایپی در متن دیده نمیشود مگر:
قلروه✖️ قلمرو✔️
در چند جا نویسنده از مصوت کسره در زیر کلمات استفاده کرده که در بعضی از آنها اشتباه است و خواننده را به اشتباه میاندازد.
افعال هم متناسب با ضمایر انتخاب شدهاند. حجم دلنوشتهها با هم تفاوت چندانی ندارند و معمولا تفاوتشان بین ۲ تا ۳ خط است.
انسجام محتوایی
انسجام محتوایی در تمامی پارتها دیده میشود. همه پارتها حول یک موضوع یعنی امیدواری و تلاش برای عبور از سختیها نوشته شدهاند. محتوای دلنوشتهها با ژانر تراژدی تا حدی در ارتباط است اما همانطور که در قسمت ژانر گفته شد دلنوشته پیش از آنکه تراژدی باشد اجتماعیست.
هدف و محتوا:
هدف و ایده انتخابی نویسنده باید جدید و دور از کلیشه باشد. دلنوشته به موضوع گشایش در پایان سختیها پرداخته است و این را به پروانه شدن بعد از تحمل مدتها سختی در پیله ماندن تشبیه کرده است؛ اما آنچه دلنوشته را از کلیشه دور و در نظر خواننده جذاب میکند قلم زیبای نویسنده و نحوه به رشته تحریر درآوردن او در ایده گرفتن از روند رشد و زندگی پروانه است.
نویسنده در این اثر سعی کرده است از سختیها بگوید و مخاطب را تشویق به برخاستن و تلاش کردن برای خروج از حال و هوای پر از خستگی و غمی که پس از این سختیها در فرد ایجاد میشود، میکند. برایش از پروانهای میگوید که سختی پیله را تحمل میکند برای امید به رشد و رهایی. اینکه پس از هر شب تاری روشنایی رخ مینماید پس باید امید داشت و از سختیها درس گرفت و از آنها برای رشد و تعالی خود استفاده کرد.
بیان نویسنده در به کار بردن جملات زیبا و تاثیرگذاری که مخاطب را برای پروراندن امید در قلب و روح خستهاش تشویق میکند، به خوبی قدرت قلقلک دادن احساسات خواننده را دارد تا او را تشویق به خواندن کند.
دستور زبان و اصول نگارشی:
بهتر است دلنوشته به زبان ادبی نوشته شود چرا که یک اثر ادبیست و این امر باعث زیبایی هرچه بیشتر متن میشود و در انتقال احساسات نویسنده به مخاطب کمک میکند. لحن دلنوشته ادبیست و در همه پارتها رعایت شده است.
دلنویس جملاتش را به صورتی نوشته که گاهی ارکان جمله جابهجا شدهاند. بیشتر جابهجایی فعل دیده میشود که فعل در ابتدای جمله قرار گرفته است و این امر به زیبایی و تاثیرگذاری جملات کمک کرده است.
دستور ادبی:
استفاده از آرایههای ادبی در دلنوشته بار معنایی ایجاد و همچنین زیبایی و تاثیرگذاری آن را بر مخاطب بیشتر میکند. دلنوشته زبان ادبی دارد و نویسنده بسیار کم از آرایههای ادبی استفاده کرده است. به طور مثال: تشخیص در "باد آواز میخواند"، تشبیه باز کردن بالهای پروانه به "همانند دم طاووسی نر"
حضور آرایههای ادبی در دلنوشته خیلی کم به چشم میآیند اما در همان چند مورد هم بسیار زیبا و تاثیرگذار هستند. با توجه به ژانر قالب بر دلنوشته که ژانر اجتماعیست میتوان گفت استفاده کم از آرایهها میتواند به دلیل همین امر باشد. اینکه اصولا مسائل اجتماعی کمی از ظرافت دورند و استفاده از آرایهها از تاثیرگذاری آن میکاهد.
استفاده از کلمات جدید و متنوع به دلنوشته روح تازهای میبخشند و باعث زینت دلنوشته میشوند. نویسنده در اثر خود به خوبی به بازی با کلمات متنوع و زیبا و جدید پرداخته است. کلمههایی که چندان گنگ نیستند و معنایشان از میان جملهها پیداست. مانند: سگالش، پهند، نمسار، دشخوار، و ...