بسم نور
نقد دلنوشته: چشمهایش آغاز قصه بود
نویسنده: s.hمبینا
عنوان
یک دلنوشته باید در نگاه اول طوری باشد که خواننده هر چند کم و ناچیز به موضوع و ژانر دلنوشته پی ببرد؛ دلنوشته یک اثر ادبی است و بهتر است از انتخاب عنوانهای طولانی پرهیز شود چرا که ماندگاری در ذهن خواننده ندارند.
[چشمهایش آغاز قصه بود]
عنوانی است که توسط نویسنده انتخاب شده است.
در نگاه اول به نام دلنوشته انتظار میرود با دیدن این جمله دلنوشتهای حاوی متون عاشقانه را شاهد باشیم که بهدرستی رعایت شده، عنوان با کلمات سادهای انتخاب شده اما ترکیب کلمات ابهامی ریز در ذهن خواننده ایجاد میکند که در نگاه اول با خود میگوید که چشمهایش آغاز چه قصهای بودهاست؟
یک دلنوشته باید در نگاه اول طوری باشد که خواننده هرچند کم و ناچیز به موضوع و ژانر دلنوشته پی ببرد.
عنوان با تنها ژانر انتخاب شده توسط نویسنده که عاشقانه است همخوانی دارد.
ارتباط عنوان با متنهای دلنوشته هم بحث مهمی است، عنوان باید جامعیت دلنوشته را در بربگیرد و با تمامی پارتها مرتبط باشد که نویسنده توانسته آن را به درستی رعایت کند و تمامی پارتها وصف چشمان معشوق است.
عنوان جمله طور است و از چهار بخش تشکیل شده است. کلمات برگزیده شده توسط نویسنده ساده و مفهوم آن بدون جست و جوی داخل هیچ فرهنگ لغتی قابل فهم و درک است. کلمات (چشم، آغاز، قصه) کلمات کلیشهای که در دلنوشته بسیاری استفاده شده و به چشم میخورد. نویسنده با ترکیب کلمات کلیشه دار توانسته تا حدی از کلیشه آن بکاهد. جمله استفاده شده در انتقال احساساتنویسنده اثر بخشی خوبی دارد.
اما همانطور که در قسمت بالا هم گفته شد سایز و اندازه عنوان طولانی است که از جذابیت و ماندگاری آن در ذهن خواننده به طورفراگیری میکاهد.
کلمات بهخاطر تکراری و کلیشهای بودن جذابیت خاصی ندارد که به نویسنده پیشنهاد میشود با استفاده از کلمات جدید و متنوع و کوتاه( استفاده از مترادفهای نوآورانه) برای عنوان، به زیبایی و جذابیت و ماندگاری اثرش کمک شایانی کند.
عنوان از لحاظ بار ادبی با محتوا یکسان و مرتبط است.
ژانر
یک دلنوشته در واقع بیانگر این موضوع است که دلنوشته در چه حیطه و سبکی نگارش شده و چه احساساتی را در بر میگیرد.
ژانرهای یک دلنوشته با یکدیگر ارتباط کامل برقرار کنند همچنین نویسنده باید در انتخاب ژانر دقت کافی به خرج دهد، ژانر یا ژانرهایانتخابی باید همگی در دلنوشته به طور یکسان و یکدست استفاده شده باشند.
برای مثال اگر نویسنده در یک پارت فقط غم و اندوه را بکار برده اما در بقیه پارتها نه نیازی نیست که ژانر تراژدی را جزو ژانرها قراردهیم.
نویسنده برای اثر خود فقط یک ژانر درنظر گرفته و تنها از ژانر عاشقانه استفاده کرده است.
ژانر استفاده شده به خوبی با عنوان و محتوا ارتباط برقرار کرده و به درستی انتخاب شده است.
مقدمه
سرآغاز دلنوشته است و باید چکیدهای از احساسات بکار رفته در دلنوشته باشد و مقدمه باید به گونهای باشد که تمامی احساسات وموضوعات را در بربگیرد به بیانی دیگر جامع و کامل باشد.
مقدمه باید جامع و کامل باشد به بیانی دیگر اول و پایان حرفهای گفته شده در مقدمه مشخص باشد البته نباید مقدمه زیادی واضح و روشن باشد. اگر حرفی یا موضوعی در ابتدای مقدمه ذکر شده، دلیل آن و نتایجی که به دنبال دارد باید در سطرهای بعدی مقدمه روشن شود.
حال اندازه مقدمه صرفاً در جهت یک مقدمهی ابتداییطور خوب است اما اصولی در نظر بگیریم باید 3بخش مقدمه+بدنه+نتیجه راداراباشد.
چشمهایش، آخ از آن سیاهچالهها. از چشمهایش میتوان کتاب نوشت، مانند بزرگ علوی. چشمانی که دل میربایند، سپس به دل ربوده شده بیاعتنا اند.
رسمش این بود؟ «رسم عاشقی» این بود؟ ببری قرار دل را به سراغ دل نیایی؟
متنی که نویسنده بهعنوان مقدمه قرار داده به شرح بالا میباشد. اگر بخواهیم برای قسمت اولیه که سرآغاز احساسات و معرفی از اثراست این جمله را قراردهیم:
«چشمهایش، آخ از آن سیاهچالهها. از چشمهایش میتوان کتاب نوشت، مانند بزرگ علوی.»
قسمت اولیه باید از جذابیتی برخوردار باشد که خواننده جذب شده و مشتاقانه ادامه دهد. نویسنده در این قسمت به توصیف از چشمان معشوق پرداخته و توانسته احساساتش را به درستی به تصویر بکشد و در انتقال احساساتش به خواننده درست عمل کند و در انتهای قسمت اولیه با آوردن نامی از نویسنده دیگر، توجه نویسندگان را به مبحث مهم تاثیر چشمان معشوق اعلام کرده است. جملات به کار رفتهادبی و شامل احساسات سرشار نویسنده است، با محتوای دلنوشته مرتبط است. قسمت اولیه جذابیت ادامه دادن مخاطب به خوانش محتوا را داراست. اما حاوی جملات خلاقانه و جدیدی نیست.
«چشمانی که دل میربایند، سپس به دل ربوده شده بیاعتنا اند.»
در ادامه و قسمت دوم مقدمه یعنی بدنه، نویسنده باز هم به توصیف از چشمان معشوق پرداخته که معشوق میداند که چشمانش تاثیرگذارند و دل کسی را بردهاند و به آن دلی که برده بیاعتنایی میکند. که میتوان گفت با اینکه دلیلی بر عشق به چشمان معشوق آورده نشده اما حس غم عشقی که از بیاعتنایی معشوق آورده شده جذابیتی که خواننده را همراه کند، داراست.
بار ادبی و افعال در انتهای جملات به خوبی رعایت شده.
پس میتوان گفت نویسنده در قسمت بدنه نیز نسبتاً مناسب عمل کرده و توانسته تا به اینجا قسمت بندی معقولی داشته باشد.
متن بعدی نتیجه است که متنی جامع و کامل و بسته بندی شده ازهمه ی قسمت های مقدمه می باشد.
«رسمش این بود؟ «رسم عاشقی» این بود؟ ببری قرار دل را به سراغ دل نیایی؟»
و در آخر نویسنده در تکمیل قسمت بدنه به توصیف از بیاعتنایی و تنها رها شدنش توسط معشوق پرداخته و نتیجه آن عشق به چشمانش را با جدایی از معشوق پایان بخشیده که تاثیرگذاری زیبایی را در مقدمه به اشتراک گذاشته است.
جذابیتی که یک مخاطب از یک مقدمه را انتظار دارد، میشود به طور نسبی در این مقدمه مشاهده کرد.
محتوای مقدمه از لحاظ بار ادبی با محتوا یکسان است، درست نویسی رعایت شده، علائم نگارشی نسبتاً درست است.
اندازه پیشنهادی برای مقدمه بین 5تا10 خط است. * مقدمه دارای ۵ خط میباشد و قابل قبول است.
انسجام
انسجام بین پارت های ادبی باید کاملا برقرار باشد. که از سه لحاظ آنها را برسی میکنیم:
انسجام ادبی:
باید لحن و سبک نوشته در تمامی پارتها یکسان باشد. یعنی یک پارت اگر دارای آرایه ها ادبی و محتوای ادبی است در مقابل پارت بعدی عاری از هیچ آرایه ی ادبی نباشد.
رعایت اصول در همه پارت ها به طور یکسان به زیباتر شدن نوشته کمک میکند.
نویسنده در تمامی پارتها لحن و سبک ادبی نوشته را رعایت کرده و هیچ پرش لحن و سبک دیده نشد، آرایه جدید و متنوعی توسط نویسنده درون محتوای پارتها ملاحظه نشد و بعضی از پارتها فاقد آرایه بودند ولی پارتها از توازن نسبی برخوردارند، آرایه به کاربرده شده (تشبیه و اغراق و استعاره یا کنایه) نویسنده میتواند از آرایه های جدید و بیشتری استفاده کند تا زیبایی و جذابیت بیشتری به اثرش ببخشد.
از ابتدای شروع دلنوشته پارتها به زیبایی با آرایه آراسته شده اما در پارتهای پایانی آرایهها کمتر و متن ساده و از جذابیتش کاسته شده!
به دلنویس عزیز پیشنهاد میشود در پایان دادن به دلنوشته خود عجله به خرج ندهد و مانند قسمت ابتدایی از زیبا کردن محتوای خود باآرایه دریغ نکند.
انسجام نگارشی:
به منظور رعایت اندازه پارتها و خطوط هر قسمت میباشد. تعداد خطوط پارتها نباید فاصله زیادی از هم داشته باشد،
دلنوشته چشمهایش آغاز قصه بود بین ۵ تا ۷ خط را داراست، توازن تعداد خطوط به درستی رعایت شده. تعداد خطوط خیلی کم یا بسیارزیاد مشاهده نشد.
رعایت اصول نگارشی در زیبایی و ظاهر متن تاثیر بسیاری دارد
همچنین خوانش و انتقال مفهوم و احساسات را برای خواننده راحت میکند.
نویسنده عزیز خیلی خوب انسجام نگارشی را رعایت کرده جز چند مورد:
مهره مار ✘مهرهمار✔
نمی گنجند✘ نمیگنجد✔
بی هیچ بیهیچ✔
نمیدانم ✘نمیدانم✔
میکوبی ✘میکوبی✔
نشات✘ نشأت✔
همه ی✘ همهی✔
این ها✘ اینها ✔
بی اعتنا✘ بیاعتنا ✔
می کردم ✘ میکردم✔
کرددن✘ کردن ✔
“چشمان تو زیبا بود ✘
آوردن این “” علامت اشتباه است. لطفا آن را با آوردن «» علامت جایگزین کنید.
نویسنده عزیز چنانچه سخنی از شاعر و نویسنده دیگری را در محتوای خود جا میدهید استفاده از گیومه و آوردن نام نویسنده اثر الزامیاست.
«چه شد در من؟! نمیدانم فقط دیدم پریشانم
فقط یک لحظه فهمیدم که خیلی دوستت دارم»
نجمه زارع
خوب است که متنی آورده و تا از آن الهام گرفته شود، اما استفاده زیاد آن در محتوا نیز خواننده را از خواندن دلنوشته دلزده وباز میدارد.
انسجام محتوایی:
پارت ها از لحاظ محتوا باید با یک دیگر مرتبط باشند و احساسات به کار رفته در تمامی پارت ها یکسان باشد.
نویسنده در تمامی پارتها از چشمان معشوق گفته و به خوبی توانسته احساسات خود را در قالب دلنوشته به خواننده انتقال بدهد.
در پارتهای دلنوشته، پارتی عاری از احساسات مشاهده نشد و در محتوای تمامی پارتها احساسات یکسان و برابر است و با تمامی پارتهای قبل و بعد خود به خوبی ارتباط برقرار کردهاند.
هدف
محتوایی که نویسنده بیان میکند باید جذاب، آشنا و نوآورانه باشد. البته یک محتوای کلیشهای نیز میتواند با بیان جذاب اثری خوب بسازد ولی زاویهی دید نو به یک موضوع کلیشهای یا یک محتوای نو با شیوهی نگارش جذاب نیز میتواند امتیاز مثبتی برای نویسنده باشد.
در دلنوشته (چشمهایش آغاز قصه بود)
محتوایی از توصیف چشمان معشوق و اثر گذاریاش در نگاه عاشق است.
از عشقی که توسط آن چشمان در دل عاشق سرازیر شده، از ناممکنهای عشق، پس زده شدن توسط معشوق و زندگی با وهم و خیال مانده از آن عشق!
پس میتوان گفت نویسنده توانسته از موضوعی تکراری که در دلنوشته زیادی بهکار برده شده، محتوایی با زاویه دید جدید بسازد ودلنوشته را تا حد نسبتاً زیادی از کلیشه به دور کند.
نویسنده توانسته در دلنوشته تمامی احساسات خود را در قالب متن ادبی به خواننده انتقال دهد.
محتوای نوشته شده قابل درک است و هرکسی میتواند با خواندن آن متوجه معنا و مفهوم آن شود ، در دلنوشته جمله نامفهومی وجودندارد.
هرچند که موضوع نوآورانه نیست، ولی خلق اثر و زاویه دید جدید از موضوعی کلیشهای و غیر نوآورانه قطعا نیازمند فن بیان وسبک نوشتار درست نویسنده است که میتوان گفت قلم نویسنده توانسته به موضوع را که با زاویه دید جدید نوشته شده، جذابیت ببخشد.
دستور زبانی و ادبی
اثر باید با یک لحن نوشته شود: ادبی یا عامیانه. و نباید دو لحن با یکدیگر آمیخته شوند البته در بعضی موارد خاص، آمیختن دو سبک باتبحر نویسنده و به گونهای که اثر را جذابتر کند مشکلی ندارد.
تمام سبک دلنوشته، ادبی طور است و هیچ کجا اثری از لحن عامیانه به چشم دیده نمیشود.
حفظ این لحن باعث گیرایی بیشتر و اثر بیشتر روی ناخداگاه مخاطب دارد.
درست نویسی، املای صحیح، رعایت افعال در انتهای جملات، رعایت اصول نگارشی هم در اثربخشی دلنوشته تاثیر دارد.
نویسنده در رعایت املا و افعال و درست نویسی دقت داشته و درست عمل کرده،
رعایت اصول نگارشی از قبیل ( ویرگول، نقطه ویرگول، نقطه، علامت سوال و تعجب و…) نیز جایگاه مهمی دارد که میتوان گفت نویسنده از نقطه در قسمتهایی بیرویه استفاده کرده که ملزم آن علامت نیست.
آرام بگیر قلبم. چه خبر شده؟ ✘
آرام بگیر قلبم! چه خبر شده؟✔
همان چندبار بود. تمام شد. ✘
همان چندبار بود؛ تمام شد.✔
آشوب به پا میکنی. خبری نیست. ✘
آشوب به پا میکنی. خبری نیست؛✔
بگذارید من نیز دستاویز جهان هنر شوم. شاید افق ما خیلی هم دور نباشد... . ✘
بگذارید من نیز دستاویز جهان هنر شوم؛ شاید افق ما خیلی هم دور نباشد... .✔
انگار آغازی برای عاشقیام وجود ندارد. گویی از همان ازل مهرت با دلم عجین شده. ✘
انگار آغازی برای عاشقیام وجود ندارد، گویی از همان ازل مهرت با دلم عجین شده. ✔
و تو فقط به زیباییشان فکر کنی. آری میشود. ✘
و تو فقط به زیباییشان فکر کنی. آری میشود!✔
برای زنده بودن نه، اما برای زندگی کردن، نیاز دارم به دیدن هر روزهی چشمانت. ✘
برای زنده بودن نه؛ اما برای زندگی کردن، نیاز دارم به دیدن هر روزهی چشمانت. ✔
چقدر زندگیام سیاه و سفید بود. بیهیجان، بیهیچ هدفی برای ادامه زیستن. ✘
چقدر زندگیام سیاه و سفید بود؛ بیهیجان، بیهیچ هدفی برای ادامه زیستن!✔
چشمانت دریای بیکران زیباییهاست. پنجرهایست رو به جهان. ✘
چشمانت دریای بیکران زیباییهاست؛ پنجرهایست رو به جهان! ✔
تمام داستان عاشقیام، از چشمهایت آغاز شد. گفته بودم؟ خب باشد. ✘
تمام داستان عاشقیام از چشمهایت آغاز شد؛ گفته بودم؟ خب باشد، ✔
استفاده از علائم نگارشی در متن مهم و به خوانش راحت کمک میکند اما استفاده بیرویه از یک علامت نیز جلوه خوبی در متن ندارد وچه بسا باعث حواسپرتی خواننده نیز بشود و منظور شما را در بیان جملههایتان خوب متوجه نشود.
استفاده از آرایه ادبی نیز یکی از موثر ترین بخش ها که به زیبایی دلنوشته کمک میکند.
درست است که دلنوشتههای ادبی با آرایههای ادبی زیبا و بهتر میشوند، اما نوشتن آرایههای زیاد و «قلنبه سلنبه» نیز میتواند برعکس عمل کند و متن را بجای زیبا، دچار اشتباهات زیاد کند و خواننده برای فهمیدن معنا و مفهوم آن چندین فرهنگ لغت را زیر و رو کند.
در دلنوشته (چشمهایش آغاز قصه بود)
آرایههایی همچون:
(تشبیه)
چشمانت دریای بیکران زیباییهاست، چشمانت همچون سیاهچالهها، دو گوی جادواَت و…
(اغراق)
پنجرهای رو به جهان، شب بر من فرود آمد، جهان و کائنات ساکن ایستادهاند و…
(استعاره یا کنایه)
چیزی در من فرو میریزد و…
آرایهها به متن ادبی کمک شایانی کرده و به جذابیت نوشته افزوده، کمانکه از ابتدا به انتها که پیش میرویم تعداد ارایهها کمتر میشود اما همچنان توازن در پارتها پابرجاست.
در پایان جا دارد به نویسنده یادآور شویم که
استفاده از آرایههای متنوع و جدیدی همچون ( مجاز، ایهام، حس آمیزی، تضاد و…) میتواند بر زیبایی و گیرایی بیشتر متن بیفزاید.
موفق و پیروز باشید❤️