#اموزش نویسندگی
بخش اول: چطور رمان خود رو شروع کنیم ودیگران را وادار به خوندن اون کنیم آیا؟
1]شروع رمان همیشه لازم نیست ابتدای داستان مارو فرا بگیره ما میتونیم از جای از داستان که جذابیت بیشتری داره در ابتدای رمان بیان کنیم برای این کار توجه کنید که بخشی که میخواید در ابتدای رمان بیارید باید بعد از دو یا حداکثر 5 پارت از رمان به اون بخش برسید تا خواننده خسته نشه مثلا میتونید از بخش اکشن یا اگر رمانتون عاشقانه هست از بخشی که شخصیت اصلی داره درباره دختر یا پسر رویاهاش حرف میزنه شروع کنید
_و بعد از گذشت کمی از داستان دا دام اره با اون روبه رو میشه تازه بهش محل هم میزاره اه این یه رویاست دیگه خوب زیاد دیگه تو داستان بقیه فرو نرید!!!
2]همینطور میتونید از یک صحنه فانتزی وجذاب برای شروع داستان استفاده کنید مثلا از موجودات فراطبیعی یا مکان های فانتزی و رویایی استفاده کنید مثلا دختری با بال های سفید ظاهر میشه ...تو میتونی ...تو باید به من کمک کنی
_منو بیاد میاری
_[چشم هاش باز میشه] نه این امکان نداره
_نه نه نه [صدای اون فرد همه جا رو فرا میگیره]
_آسبی از خواب پا میشه لعنتی این دیگه چه خوابی بود ولی قیافش رو انگار بیاد دارم عجیبه ها
3]این روش که در بین رمان نویس ها مرسوم تر هست اینکه شخصیت اول داستان خودتون رو برای مخاطب کنکاش کنید مثلا
اسم من آسِبی هست من آدم درونگرایی هستم و برای این که ظاهرم رو حفظ کنم با همه با مهربانی رفتار میکنم [دندوناش رو به هم فشار میده و دهان خودش رو به حالت افقی باز میکنه (حالتی از تنفر)] درواقع من از همه متنفرم همه فقط میخوان ظاهرشون رو مثل من حفظ کنن بهتر همشون برن به درک قیافمم که تعریفی نداره بله درست حدث زدید من سینگلم
_ولی عقده ای اصلا،هی گفتم اصلا
_اره من همینطور که گفتم عقده ای نیستم
_هدف من رسیدن به چیزی هست که هر مردی ارزوش رو داره
درسته افرین یه حرمسرا پس دشمن من پسرای ناناز و پولدارن، کسایی که از راه رفتنشون هم میشه چندتا داف رو به خودشون جمع کنن [آسِبی عصبانی میشه و کله خودش رو به میز میکوبه] اِه ببخشید کم خونی هم بد دردی هست بعضی موقع این مشکل پیش میاد....