جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

در حال تایپ [ دوش سودای رُخش] اثر «نازی کاربر انجمن رمان بوک»

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته تایپ رمان توسط نازی :) با نام [ دوش سودای رُخش] اثر «نازی کاربر انجمن رمان بوک» ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 224 بازدید, 4 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته تایپ رمان
نام موضوع [ دوش سودای رُخش] اثر «نازی کاربر انجمن رمان بوک»
نویسنده موضوع نازی :)
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط -pariya-
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

نازی :)

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Jun
4
35
مدال‌ها
2
نام رمان: دوش سودای رٌخش

نام نویسنده: نازی :)

ژانرها: کمدی عاشقانه پلیسی

عضو گپ نظارت (4)S.O.W
خلاصه: دوتا رفیق که پزشکی شون تموم شده اما بخاطر وضع مالی که دارن مجبورن یه بیمارستان خیلی داغون رو از یه ادم ک معلوم نیست کیه چیه کرایه کنن تا یکم درامدشون ک خوب شد اون بیمارستان رو مجهز تر کنن....اما دقیقا اون روزی که میرن بیمارستان رو ببینن ی اتفاقی میفته که بدون اینکه خودشون با خبر بشن وارد باند مافیا میشن....
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

-pariya-

سطح
6
 
[ مدیر ارشدبخش علوم و فناوری ]
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
مترجم ارشد انجمن
آموزگار انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
25,401
51,444
مدال‌ها
12
1687929352994.png
"باسمه تعالی"


نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمدگویی و سپاس از انتخاب انجمن رمان بوک برای منتشر کردن رمان خود؛ خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود، قوانین زیر را با دقت مطالعه کنید.

قوانین تایپ رمان

و برای پرسش سوالات و رفع اشکالات خود در رابطه با رمان، به لینک زیر مراجعه کنید.
پرسش و پاسخ تایپ رمان

قبل از ارسال پارت تاپیک آموزشی درست نویسی را با دقت مطالعه کنید.
درست نویسی- مطالعه این آموزشات اجباری است.
مدیران در صورتی که متوجه اشکالات شما در درست نویسی شوند برای شما ناظر تعیین می‌کنند.

شما می‌توانید با ارسال دو پارت ابتدایی اثر تاپیک نقد کاربران را ایجاد کنید.
پس از ارسال پست اول، از کاربران بخواهید تا نظرات خود را در قالب نقد درباره هر جز از رمان بازگو کنند.
«درخواست نقد توسط کاربران»

دوستان عزیز برای سفارش جلد رمان خود بعد ۱۵ پست در تاپیک زیر درخواست دهید.

درخواست جلد

چنان‌چه قصد دارید اثرتان را با تیزر تبلیغ کنید، درخواست تهیه کلیپ توسط تیم تدوین دهید.
«درخواست تیزر»

پس از 30 پارت در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید.

درخواست نقد شورا

می‌توانید پس از ویرایش اثر خود با توجه به نقد، به تاپیک زیر مراجعه کنید و بعد از خواندن شرایط و با داشتن شرایط، درخواست تگ دهید.
درخواست تگ

و پس پایان یافتن رمان، در تاپیک زیر با توجه به قوانین اعلام نمایید. حتماً تمامی پارت‌ها باید تایید ناظر را دارا باشند.
اعلام پایان رمان



با تشکر از همراهی شما
|کادر مدیریت بخش کتاب|
 
موضوع نویسنده

نازی :)

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Jun
4
35
مدال‌ها
2
نام رمان: دوش سودای رٌخش

نام نویسنده: نازی :)

ژانرها: کمدی عاشقانه پلیسی

عضو گپ نظارت (4)S.O.W
خلاصه: دوتا رفیق که پزشکی شون تموم شده اما بخاطر وضع مالی که دارن مجبورن یه بیمارستان خیلی داغون رو از یه ادم ک معلوم نیست کیه چیه کرایه کنن تا یکم درامدشون ک خوب شد اون بیمارستان رو مجهز تر کنن....اما دقیقا اون روزی که میرن بیمارستان رو ببینن ی اتفاقی میفته که بدون اینکه خودشون با خبر بشن وارد باند مافیا میشن....
مقدمه :
گاهی وقت‌ها همه چیز اون‌جور که ما دلمون میخواد پیش نمیره. اونطور که از ته دلمون شاد باشیم و بخندیم نمیشه
اما میشه از چیزی که سرنوشت برامون رقم زده استفاده کرد
سخته ولی شدنیه ..
.
چه شد در من نمی‌دانم ! فقط دیدم پریشانم ! فقط یک لحظه فهمیدم...که خیلی دوستت دارم.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

نازی :)

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Jun
4
35
مدال‌ها
2
#1

- هستی جون جدت بیا بریم اصلا بیمارستان نخواستم تو خونه چهارتا تخت ازین طرف اون طرف قرض میگیریم امپول زن میشیم
هر امپول 10 تومن
هستی :
اون امپولی که منو تو بزنیم بهمون بوس هم نمیدن چه برسه به پول
- حالا چرا شب پاشدیم اومدیم اینجا جنی چیزی نباشه
هستی :
من به این چیزا اعتقاد ندارم اصلا وجود ندارن
5 دقیقه بعد...
هستی :
خدایا من سگ درگاه علیم فقط کمک کن زنده بمونم نمازامو دیگه میخونم

بیمارستان خوبیه ها فقط یه ذره جاش بده ادم فکر میکنه الانه که اراذل بریزن بیرون
همون موقع که هستی طبق معمول در حال حرف زدن بود حس کردم سایه ای روی دیوار افتاد نکنه واقعا چیزی داشته باشه اینجا
- هستی زود جمع کن بریم اینجا نمیشه موند فوقش فردا میایم
هستی :
نه فردا اگ بیایم ممکنه کسی ببینمون . ما اینجا رو بدون پول میخوایم مال خودمون کنیم یه نفر بفهمه بدبخت میشیم
- من حس میکنم یه چیزی اینجاست یا جنه یا ادم...
هستی:
داداش من رفتم حالا که فکرشو میکنم روز بیایم بهتره
رفتیم سمت بیرون ساختمون صدای قدم های ی نفرو میشنیدم اما به خودم میگفتم که نه کسی نیست باران توهم زدی بازم .
نه فک کنم توهم نیست واقعا یه نفر دنبالمونه
- هستی یک دو سه رو که گفتم میدویی .... یک یاعلییی
هستی :
چرا دو و سه رو نگفتی
- فقط بدوو
ما میدوییدیم و اون فردی که کلاه سیاه داشت هم پشت سرمون میدویید
هنگام دوییدن برگشتم که دیدم نیست
- هستی هستی بالاخره گممون کرد
برگشتم و دیدم همون کلاه سیاهه هستی رو گرفته و رو سرش اسلحه گذاشته
هستی :
اب پاشه دیگه ؟
همون لحظه کلاه سیاه یه شلیک هوایی زد
هستی :
خب دوستان اب پاش نبود تیر پاش بود باران به شوهرم بگو انقد نیومدی دنبالم که بردنش ...به بچه هام بگو دوسشون داشتم
کلاه سیاه:
خفه شو . اینجا چی میخواید
- مافقط اومده بودیم که بیمارستان رو ببینیم همین!
کلاه سیاه :
منظورت همون ساختمون ازمایشگاه دیگه؟ اومده بودید دستور پخت ببرید؟
هستی :
داداش ما غذاهامونو اماده میخریم دستور پخت نیاز نداریم
کلاه سیاه :
اها پس ساقی اید
هستی : والا ب من زیاد میگن ساقیت کیه ولی خب من از موتوری جنس میگیرم
دیدم هستی زیاد چرت و پرت میگه این پسره هم معلوم نبود چیکارست همون لحظه حمله کردم سمتش
ریسکش زیاد بود هر لحظه امکان داشت که شلیک کنه اماهیچ چیز اون موقع مهم نبود برام
باهم درگیر شده بودیم هرچند زورش زیاد بود اما به بعدش که فکر میکردم که ممکن بود بمیرم نمیتونستم کوتاه بیام تفنگ سمت من و اون جهتش تغییر میکرد
اما توی یک لحظه ...
سوم شخص : بین هردونفر جدال بود کسی که نمیخواست بعد از ازادی از زندان به همین راحتی بمیرد و جوانی که به قول خودش میخواست صاحب بیمارستان شود در یک چشم به هم زدن
گلوله شلیک شد اما به سمت کدام یک ؟
 

-pariya-

سطح
6
 
[ مدیر ارشدبخش علوم و فناوری ]
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار رمان
مترجم ارشد انجمن
آموزگار انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Jul
25,401
51,444
مدال‌ها
12
نویسنده ادامه پارت گذاری را به بعد موکول کرده است
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین