جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

دیالوگ نویسی [دیوانه باش] اثر «فاطمه سلمانی کاربر انجمن رمان بوک»

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دیالوگ نویسی توسط بانوی شـــب با نام [دیوانه باش] اثر «فاطمه سلمانی کاربر انجمن رمان بوک» ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 617 بازدید, 13 پاسخ و 4 بار واکنش داشته است
نام دسته دیالوگ نویسی
نام موضوع [دیوانه باش] اثر «فاطمه سلمانی کاربر انجمن رمان بوک»
نویسنده موضوع بانوی شـــب
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط بانوی شـــب
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
529
1,366
مدال‌ها
4
عنوان:دیوانه باش
نويسنده:
ژانر: تراژدی


خلاصه:
- میگه که مانده‌ام در دل غم اما می‌پرستم چو دیوانه‌ای بی‌عیب و نقص. می‌گذارم قدمی در ته‌ و راه زندگی اما هر لحظه‌ام مرگی‌ست بی‌‌پایان! لبخند‌ نشان‌ کوری‌ام، سوگند‌ نشانِ دیوانگی‌ام، چشمان‌ نمناک از اشک خبری‌ست از مرگ تو.
 
موضوع نویسنده
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
529
1,366
مدال‌ها
4
+خسته شدم.. از ان چیزی که منو داره اذیت میکنه روح و روانم رو نابود کرده..
_از چی؟!
+بگم؟..
_آره ..راحت باش
+از دنیایی‌که به دیوانه ها رای زندگی میده و قانونش اینه که باید دیوانه باشی برای زندگی برای هر چیز دیگه،اگه دیوانه‌گی در کار نباشه هیچ چیزی به دست نمیاری ..
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
529
1,366
مدال‌ها
4
+میدونی،قانون زندگی من این هست؛بخندم حتی توی شرایط دشوار زندگی
_خندیدن؟واقعا درک نمیکنم..
+اینکه این فقط برای من یک رمزه محسوب میشه! پشت این رمز بغض پنهان شده ای است که از سر دیوانه‌گی آشکار نمیشه
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
529
1,366
مدال‌ها
4
_اما من گریه میکنم
+پس هیچ رمزی پشت این گریه پنهان نشده
_چرا یه رمز مهم پشت این گریه پنهان شده میدونی چیه؟!
+لبخند؟
_نخیر ..باز هم پشت این گریه،گریه پنهان شده
+نمی‌فهمم
_گریه اول از جنس نقره ای است که زود گذر است اما گریه دوم که پنهان شده،سرخ رنگه و هیچ وقت رهگذر نیست و همیشه در حالا خون گریستن هست
 
موضوع نویسنده
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
529
1,366
مدال‌ها
4
+واقعا مسخره است دیوانگی
_من که میگم دیوانگی یعنی زندگی
+هه .. چرا اونوقت؟
_من همیشه با دیوانگی برای رسیدن به آرزو هام پیش رو بودم
+دیوانگی شرط از بی عقلی نیست !
_درسته بلکه درس زندگی هست
 
موضوع نویسنده
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
529
1,366
مدال‌ها
4
***
+خسته ام از آدمایی که فقط به فکر منافع خودشون هستند
_اره.. تا می‌بیندد دیگری براشون سود نداره اون رو پس میزنند
+من نمیخوام وسیله باشم
_اعتماد،نکن اعتماد یعنی دیوانگی!
اعتماد نکن و وسیله سود رسی نشو
+آره همینه اعتماد یعنی دیوانگی
 
موضوع نویسنده
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
529
1,366
مدال‌ها
4
_باهمه فرق داره
+مگه نگفتی دیگه به کسی اهمیت،اعتماد نمیکنی؟
_درسته..اما اون واقعا باهمه فرق داره توی وجودش اینو می‌بینم
+همون هایی که باهمه فرق دارند یه روز تورو می‌شکنند ..جوری که دیگه نشه تکه هات رو بهم چسبوند ..
 
موضوع نویسنده
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
529
1,366
مدال‌ها
4
_بیا یه بار همه چیز رو به دیوانگی بسپریم .. شکسته هم بشیم،باز یکی هست که مارو بهم بچسبونه
+جوری که دیگه قابل شکستن نباشیم
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
529
1,366
مدال‌ها
4
***
_تو،کیو بیشتر دوست داری؟
+خودم رو
_چه خود خواه
+من خودخواه نیستم بلکه دنیا خودخواه اس دنیا هم به خواسته خودش عمل میکنه نه من نه تو به فکر دیگران هم نیست فقط میچرخه سرنوشت رو به وجود میاره بلکه ،دنیا وسرنوشت خودشون رو دوست دارن
 
موضوع نویسنده
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
529
1,366
مدال‌ها
4
_میدونی چیه .. همیشه به فکر اینم که چرا بعضی ها به وجود سختی و دشواری زندگی صداشون درنمی‌آید و ناشکری نمی‌کنند..اما حالا فهیمدم که اونا عادت کردن،زندگیشون هنوز هم تلخه اما دیگه به تلخی عادت کردن و براشون فرقی نداره
+زندگی همینه!.. هر چقدرم تلخ باشه قگفرد براش کم کم عادت میشه و انگار که نه انگار
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین