- Nov
- 607
- 1,456
- مدالها
- 6
شروع واقعی کتاب شما- اعم از مقالات، شعر و داستان - عنوان آن است. دربارهاش فکر کنید. عنوان یک کتاب، اولین کلمه یا کلماتی است که خواننده میخواند. انتخاب عنوان صرفا یک بازی زبانی نیست بلکه یک عامل تعیینکننده است. کسی که در یک کتابفروشی دنبال کتاب میگردد، اولین چیزی که به چشمش میخورد، عنوان کتاب است. نگاهی به تصاویر و پاراگرافی از کتاب میاندازد و آنگاه روی عنوان جلد مکث میکند. عنوان همان جایی است که مخاطب عملاً شروع به خواندن کتاب میکند. اگر عنوان کتاب جذاب و گیرا باشد، رغبت میکنند لای آن را هم باز کنند و بخوانند و اگر جذاب نباشد، درست همانجا و همان وقت مخاطب را از دست میدهد.
اگر عنوانی همچون توفان کامل: داستان واقعی مبارزه انسان و دریا را در نظر بگیرید؛ درست است که از روی این کلمات نمیتوانید حدس بزنید داستان درباره نیزهماهی و صیادانی است که با قایق به صید آنها میپردازند؛ اما قطعاً پیشبینی میکنید که دربارۀ یک توفان سهمگین است، داستانی واقعی است و پای یک مبارزۀ جانانه در میان است. علاوه بر آن، احتمالا تا حدی با سبک نویسنده آشنایید و مثلا میدانید که سبکی موجز، عاشقانه، محکم، ساده و بهراحتی قابل درک دارد. به عبارتی حدس میزنید که در چند صد صفحه بعد با چه نوع اثری همدم خواهید بود و لذا شروع به خواندنش میکنید. از نگاه دیگر، عنوان کتاب نحوۀ بهخاطرسپاری آن را تعیین میکند و در محافل ادبی چگونگی گپ و گفت دربارۀ آن را تحتالشعاع قرار میدهد و بر میزان فروش آن و نامزد شدنش برای دریافت جوایز اثر میگذارد. اگر بخواهید کتاب شما در یادها بماند، بهترین راه این است که واقعاً ساده و به یادماندنی باشد. آیا بر کسی پوشیده است که عنوان موبی دیک تأثير فراوانی در ماندگاری شاهکار نویسندهاش، هرمان ملویل، داشته است؟ عنوان کوتاه، مرموز و ساده که از دو کلمه و سه بخش تشکیل شده، گویا تا ابد در حافظه خوانندگانش حک میشود.
به عناوین زیر نگاه کنید و بگویید با دیدن آنها میتوانستید لای کتابشان را باز نکنید؟!
دختری که وسط حرفش پریدند: شرححال یک چهره، قاتل درون من، ترس و نفرت در لاسوگاس، دریانوردی تک و تنها دور دنیا، آنها اسبها را میکشند، مگر نه؟، کارول در هزار شهر، قهوه شما را سیاه میکند، زنان ضد حریق و عنوان بسیار محبوب و ماندگار او (she). آیا كتاب او را خواندهاید؟ این اثر نوشته اچ. ریدر هاگارد است که کتاب معروفتری هم به نام معادن سلطان سلیمان دارد. تصور کنید که چه جسارتی میخواهد تا نام کتابتان را صرفاً «او» بگذارید. حالا بگویید که آیا این عنوان خوب است؟ اگر خوب است، چرا؟
بسیاری از نویسندگان نامگذاری آثارشان را چنانکه باید جدی نمیگیرند و البته بسیاری به آن اهمیت میدهند. اما با اطمینان میتوانم بگویم که تعداد نویسندگان کماعتنا به نام گذاری خیلی بیشتر است. آنها اولین یا در نهایت دومین عنوانی را که به ذهنشان میرسد، روی کتاب میگذارند. حاضر نیستند وقت و انرژی زیادی صرف یافتن یک عنوان خوب کنند؛ چون به نظر من، اهمیت آن را درک نمیکنند. بهعلاوه نحوه تفکر آنها برای انتخاب یک عنوان، باری بههرجهت و نامنسجم است. تمرکز ندارند و سمت و سوی مشخصی را دنبال نمیکنند، راهبرد و هدف خاصی ندارند. واقعیت این است که عنوان باید جلوهای از قلب و روح کتاب شما باشد. رسیدن به آن اغلب چندان ساده نیست، اما به زحمتش میارزد. اغلب رمانهای پرطرفدار دنیا و آنهایی که بهخوبی میشناسیم و از خواندنشان لذت بردهایم، به سه روش کلی نامگذاری شدهاند.
اولین روش این است که نویسنده اسم شخصیت محوری داستان روی کتاب میگذارد. در این گروه آثار نامآشنای زیادی وجود دارد: دیوید کاپرفیلد، رابینسون کروزوئه، مادام بوواری، آنا کارنینا، تام جونز، جین ایر، هاکلبری فین، تام سایر، الیور توئیست و غیره. اما نمیدانم چرا این سنت نامگذاری در داستاننویسی معاصر تا حدی رنگ باخته است. همچنین پارهای از داستانها بر اساس نام مکان نامگذاری شده اند که آثاری همچون بلندیهای بادگیر و جاده تنباکو از آن جملهاند. مرگ نیز الهامبخش برخی از نویسندگان در نامگذاری آثارشان بوده و خواهد بود. آثاری همچون مرگ دستفروش، مرگ در ونیز و مرگ ایوان ایلیچ.
اگر عنوانی همچون توفان کامل: داستان واقعی مبارزه انسان و دریا را در نظر بگیرید؛ درست است که از روی این کلمات نمیتوانید حدس بزنید داستان درباره نیزهماهی و صیادانی است که با قایق به صید آنها میپردازند؛ اما قطعاً پیشبینی میکنید که دربارۀ یک توفان سهمگین است، داستانی واقعی است و پای یک مبارزۀ جانانه در میان است. علاوه بر آن، احتمالا تا حدی با سبک نویسنده آشنایید و مثلا میدانید که سبکی موجز، عاشقانه، محکم، ساده و بهراحتی قابل درک دارد. به عبارتی حدس میزنید که در چند صد صفحه بعد با چه نوع اثری همدم خواهید بود و لذا شروع به خواندنش میکنید. از نگاه دیگر، عنوان کتاب نحوۀ بهخاطرسپاری آن را تعیین میکند و در محافل ادبی چگونگی گپ و گفت دربارۀ آن را تحتالشعاع قرار میدهد و بر میزان فروش آن و نامزد شدنش برای دریافت جوایز اثر میگذارد. اگر بخواهید کتاب شما در یادها بماند، بهترین راه این است که واقعاً ساده و به یادماندنی باشد. آیا بر کسی پوشیده است که عنوان موبی دیک تأثير فراوانی در ماندگاری شاهکار نویسندهاش، هرمان ملویل، داشته است؟ عنوان کوتاه، مرموز و ساده که از دو کلمه و سه بخش تشکیل شده، گویا تا ابد در حافظه خوانندگانش حک میشود.
به عناوین زیر نگاه کنید و بگویید با دیدن آنها میتوانستید لای کتابشان را باز نکنید؟!
دختری که وسط حرفش پریدند: شرححال یک چهره، قاتل درون من، ترس و نفرت در لاسوگاس، دریانوردی تک و تنها دور دنیا، آنها اسبها را میکشند، مگر نه؟، کارول در هزار شهر، قهوه شما را سیاه میکند، زنان ضد حریق و عنوان بسیار محبوب و ماندگار او (she). آیا كتاب او را خواندهاید؟ این اثر نوشته اچ. ریدر هاگارد است که کتاب معروفتری هم به نام معادن سلطان سلیمان دارد. تصور کنید که چه جسارتی میخواهد تا نام کتابتان را صرفاً «او» بگذارید. حالا بگویید که آیا این عنوان خوب است؟ اگر خوب است، چرا؟
بسیاری از نویسندگان نامگذاری آثارشان را چنانکه باید جدی نمیگیرند و البته بسیاری به آن اهمیت میدهند. اما با اطمینان میتوانم بگویم که تعداد نویسندگان کماعتنا به نام گذاری خیلی بیشتر است. آنها اولین یا در نهایت دومین عنوانی را که به ذهنشان میرسد، روی کتاب میگذارند. حاضر نیستند وقت و انرژی زیادی صرف یافتن یک عنوان خوب کنند؛ چون به نظر من، اهمیت آن را درک نمیکنند. بهعلاوه نحوه تفکر آنها برای انتخاب یک عنوان، باری بههرجهت و نامنسجم است. تمرکز ندارند و سمت و سوی مشخصی را دنبال نمیکنند، راهبرد و هدف خاصی ندارند. واقعیت این است که عنوان باید جلوهای از قلب و روح کتاب شما باشد. رسیدن به آن اغلب چندان ساده نیست، اما به زحمتش میارزد. اغلب رمانهای پرطرفدار دنیا و آنهایی که بهخوبی میشناسیم و از خواندنشان لذت بردهایم، به سه روش کلی نامگذاری شدهاند.
اولین روش این است که نویسنده اسم شخصیت محوری داستان روی کتاب میگذارد. در این گروه آثار نامآشنای زیادی وجود دارد: دیوید کاپرفیلد، رابینسون کروزوئه، مادام بوواری، آنا کارنینا، تام جونز، جین ایر، هاکلبری فین، تام سایر، الیور توئیست و غیره. اما نمیدانم چرا این سنت نامگذاری در داستاننویسی معاصر تا حدی رنگ باخته است. همچنین پارهای از داستانها بر اساس نام مکان نامگذاری شده اند که آثاری همچون بلندیهای بادگیر و جاده تنباکو از آن جملهاند. مرگ نیز الهامبخش برخی از نویسندگان در نامگذاری آثارشان بوده و خواهد بود. آثاری همچون مرگ دستفروش، مرگ در ونیز و مرگ ایوان ایلیچ.