جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

معرفی کتاب راهنمای کشف قتل از یک دختر خوب

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته قفسه کتاب توسط maria.na با نام راهنمای کشف قتل از یک دختر خوب ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 312 بازدید, 4 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته قفسه کتاب
نام موضوع راهنمای کشف قتل از یک دختر خوب
نویسنده موضوع maria.na
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط maria.na
موضوع نویسنده

maria.na

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Jul
26
129
مدال‌ها
2

معرفی کتاب راهنمای کشف قتل از یک دختر خوب اثر هالی جکسون​

ژانر: معمایی،‌ جنایی
سال انتشار: ۲۰۱۹
خلاصه:
همه در «فر ویو» داستان را می دانند. دختری زیبا و محبوب به نام «اندی بل» توسط دوستش «سل سینگ» به قتل رسید، و «سل» پس از آن دست به خودکشی زد. پنج سال بعد، «پیپ» همچنان نمی تواند این اتفاق تراژیک را از یاد ببرد. او همچنین نمی تواند بپذیرد که این، تمام اتفاقات رقم خورده در آن روز بوده است. «پیپ» در کودکی، «سل» را می شناخت و او همیشه با «پیپ» مهربان بود. چطور ممکن است که «سل» قاتل بوده باشد؟ «پیپ» تصمیم می گیرد خودش به کاوش در این پرونده ی مختوم بپردازد، و خیلی زود متوجه ردی از اسراری تاریک می شود که ممکن است گواهی بر بی گناهی «سل» باشند. شخصی در «فر ویو» نمی خواهد «پیپ» پاسخ ها را بیابد، و حالا زندگی خود «پیپ» ممکن است در معرض خطر باشد.
 
موضوع نویسنده

maria.na

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Jul
26
129
مدال‌ها
2

امتیاز در گودریدز: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆​


کتاب راهنمای کشف قتل از یک دختر خوب از سایت گودریدز امتیاز 4.4 از 5 را دریافت کرده است.

امتیاز در آمازون: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆​


کتاب راهنمای کشف قتل از یک دختر خوب از سایت آمازون امتیاز 4.5 از 5 را دریافت کرده است.
 
موضوع نویسنده

maria.na

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Jul
26
129
مدال‌ها
2
هالی جکسون نویسندۀ رمان‌های معمایی، جنایی و هیجان‌انگیز است. اولین کتاب از مجموعه داستان‌های راهنمای کشف قتل از یک دختر خوب او در سال 2019 منتشر شد. دنبالۀ این مجموعه با عنوان «دختر خوب، خون بد» در سال 2020 منتشر شد و دنبالۀ دو جلد قبلی با عنوان «خوب مثل مرده‌ها» در سال 2021 منتشر شد.

منبع: سی‌بوک
 
موضوع نویسنده

maria.na

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Jul
26
129
مدال‌ها
2

تحلیلی بر رمان راهنمای کشف قتل از یک دختر خوب‌:​


شخصیت اصلی داستان‌های راهنمای کشف قتل از یک دختر خوب، پیپ فیتز آموبی است. نوجوانی 17 ساله و دانش‌آموز دبیرستانی که در شهر خیالی لیتل کیلتون زندگی می‌کند و مانند شخصیت‌ کتاب‌های نانسی درو اثر کارولین کین، عاشق تحقیقات است. این کتاب داستانی اسرارآمیز و پر پیچ‌وخم دارد و نویسنده در آن به خانواده، شجاعت و پشتکار پرداخته است. داستان از نگاه پیپ روایت می‌شود که دیدگاهی جذاب و جالب به زندگی دارد. پیپ فوق‌العاده باهوش است و عاشق گوش‌دادن به پادکست‌ها و مستندهای جنایی است که از روی داستان‌های واقعی ساخته شده‌اند. او ذهنی خلاق و منحصربه‌فرد برای حل معماهای مختلف دارد و این ذهن خلاقش را برای کشف ماجرای قتل به کار می‌گیرد. او شجاعانه با شرایط سخت و موقعیت‌های دشوار روبه‌رو می‌شود و همین او را تبدیل به شخصیتی دوست‌داشتنی می‌کند.

منبع: سی‌بوک
 
موضوع نویسنده

maria.na

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Jul
26
129
مدال‌ها
2

بخش‌هایی از کتاب راهنمای کشف قتل از یک دختر خوب:​


«پیپ می‌دانست آن‌ها کجا زندگی می‌کنند. در لیتل کیلتون. همه می‌دانستند آن‌ها کجا زندگی می‌کنند. خانه‌شان در شهر مثل خانه‌های تسخیرشده بود؛ هنگام گذر از کنارش، سرعت قدم‌های مردم بیشتر و حرف در گلوهایشان خفه می‌شد. بچه‌های پر شروشور در راه بازگشت از مدرسه به خانه، دور هم جمع می‌شدند و همدیگر را شیر می‌کردند که بدوند و دروازۀ مقابل خانه را لمس کنند. اما خانه به تسخیر ارواح درنیامده بود، تنها سه فرد غمگین درونش بودند که سعی داشتند مثل سابق به زندگی‌شان ادامه دهند، خانه‌ای که در آن خبری از سوسوزدن نور یا افتادن خودبه‌خود صندلی نبود، اما با اسپری تیره‌رنگ، رویش نوشته بودند خانوادۀ آشغال و با سنگ، شیشۀ پنجره‌هایش را شکسته بودند. همیشه، برای پیپ سؤال بود که چرا آن‌ها از آنجا نرفته‌اند. نه اینکه مجبور باشند... آن‌ها مرتکب هیچ کار اشتباهی نشده بودند. ولی نمی‌دانست چطور با آن وضعیت زندگی می‌کنند. پیپ چیزهای زیادی می‌دانست. می‌دانست که هیپوپوتومونستروسسکوپیدالیوفوبیا اصطلاح تخصصی ترس از کلمات طولانی است، می‌دانست نوزادان بدون کاسۀ زانو به دنیا می‌آیند، بهترین نقل‌قول‌های افلاطون و کاتو را واژه‌به‌واژه از بر بود و همچنین، می‌دانست که بیشتر از چهار هزار نوع سیب‌زمینی وجود دارد.»

«پیپ همان‌طور که در تقلا بود تا به همهمۀ طبقۀ پایین گوش کند، حواسش از تایپ کردن با کیبورد پرت شده و انگشت اشاره‌اش روی ا و س معطل مانده بود. صدای بلندی آمد، سپس صدای قدم‌هایی محکم، سُر خوردن پنجه‌ها و خنده‌های کنترل نشدۀ پسرانه به گوش رسید. یک ثانیه بعد، همه چیز مشخص شد. صدای فریاد سرحال ویکتور از روی موکت اتاق پیپا رد شد: «جاشوآ! چرا سگه یکی از پیراهن‌های من رو پوشیده؟!» پیپ حین ذخیره کردن گزارش کارش و بستن در لپ‌تاپ، زد زیر خنده. کار هر روزشان این بود که از لحظه‌ای که پدرش از سرکار برمی‌گشت، سروصدایشان بلند می‌شد. پدرش، هیچ وقت، ساکت نبود: می‌شد پچ‌پچ‌هایش را در آن طرف اتاق شنید. صدای قهقهه‌هایش که هم‌زمان با آن‌ها دستانش را هم روی زانوانش می‌کوبید آن‌قدر بلند بود که حقیقتاً، باعث می‌شد مردم چهره درهم بکشند و هر سال، بی‌بروبرگرد، پیپ با صدای پاورچین‌پاورچین راه رفتن پدرش در طبقۀ بالا برای تحویل دادن جوراب‌های بابانوئل در شب کریسمس، از خواب بیدار می‌شد. ناپدری‌اش مخالف پروپاقرض ظرافت بود.»

«آهنگی در درونش در حال نواخته شدن بود- ضرب مشمئزکننده‌ای که پوست مچ‌ها و گردنش را می‌آزرد، آکورد خش‌دار گلو صاف کردنش و تحریر ناموزون نفسش. سپس، در لحظه‌ای وحشتناک، حواسش رفت پی نفس کشیدنش و دیگر، اصلاً نتوانست آن را نادیده بگیرد. پیپ مقابل در ورودی ایستاد و دلش خواست زودتر باز شود. در به او زل زده بود، هر ثانیه مثل شیره‌ای غلیظ و چسبناک کش می‌آمد و دقایق گویی، قصد داشتند تا ابد به درازا بکشند. چقدر از زمانی که در زده بود گذشته بود؟ وقتی دیگر نتوانست تحمل کند، ظرف عرق‌کردۀ مافین‌های تازه را از زیر بازویش درآورد و برگشت که برود. امروز، خانۀ ارواح به روی بازدیدکنندگان بسته بود و آتش ناامیدی را در او روشن کرد. تنها چند قدم دور شده بود که صدای اصطلاک و تقی به گوشش خورد. برگشت و راوی سینگ را دید که با موهای ژولیده و صورتی درهم‌رفته از روی گیجی، دم در ایستاده بود.»
 
بالا پایین