ببین عاشق شدم، ای رهگذر! مرا هرجا که شد؛ با خود ببر! باورم کن! تا تو از راه رسی؛ شاعران شعر سرایند… قوم مردانِ مبارز به این شهر بیایند! تا تو از راه رسی پنجره ها باز بماند… مرد و زن بر سرِ هر کوچه آواز بخواند خالی از لطف نباشد؛ گذری کنی از این کوچه ی بن بست! خالی از لطف نباشد؛ بر دل غمزده ی ما بکشی دست… من توقع ندارم همنشینم شوی، ای حضرتِ دریا! خالی از لطف نباشد؛ بزنی موجی بر این ساحلِ تنها زیبای من تنها تویی صبر و قرارِ من… همه دار و ندار من!